• وبلاگ : سلام
  • يادداشت : مسأله‏محوري
  • نظرات : 2 خصوصي ، 6 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام.

    در انتها بايد عرض کنم که:

    1- اتفاقا بسيار بحث کاربردي اي مطرح شد، هر چند فلسفي بود. يعني فلسفه=تئوري پردازي نيست

    2- آدم بدون داده هيچ کاري نمي تونه بکنه. مثل يه بچه نوزاد مثلا 2 روزه. حتي اونم غريزه داره، يعني بالاخره يه داده ي اجمالي دارد.

    3- اما آدم بين داده ها هم گزينش مي کنه. چون در همان زمان که فقط داده داره، يه فهم اجمالي اي هم از مسئله داره.

    4- در نهايت: آدم ها بين داده ها و اطلاعات دارن تاب مي خورن.

    يه مثال حجي بزنم: سعي ميان صفا و مروه: از صفا دور مي شوي تا به مروه برسي. اما، در همان زمان مي خواهي به صفا باز گردي. يعني اساس يک دور است. نه يک دور باطل. بلکه دور هرمنوتيکي(در يکي از پست هايم در اين باره نگاشتم)

    5- در پايان نامه هم که مورد مثالي شما بود: شما آنقدر بين داده ها و اطلاعات تاب مي خوري که يه آن مسئله برات کشف مي شه. نمي شه گفت چه آني. نه اينکه منطقي نيست و آشوبه. نه. بلکه آنقدر عوامل زياده که مغز قابليت استقصا نداره.

    6- يعني مي خوام بگم، اينطوري که شما خط کشي مي کنين نيست. درسته شماره ي 1و2و3 درسته. اما بعضي اوقات يه قسمت از شماره ي 2 مي ره تو شماره ي 1 و برعکس و هکذا شماره 3.

    چرا؟ چون انساني. اطلاعات يه کم شان انساني داره. مسئله هم. حتي من مي خوام بگم موضوع هم همينطوره.

    3-اين تفکيک هاي شما بسيار خوبه براي جمع بندي و نتيجه گيري. اما بيشتر جنبه ي تعليمي داره و يه جور ساده سازي شده. اما اين مزيت بزرگ رو داره که اين تفکيک ها ذهن رو نظم مي ده ...

    خدا نگهدار

    يعني نمي شود بين پژوهش موضوع محور و مساله محور ديوار كشيد. نمي توان گفت مثلا پژوهش دو قسم است: موضوع محور، مساله محور. بلكه اين ها به نحو كاملا زيرزميني به هم تنيده اند و با هم قرابت وجودي دارند

    سلام.

    اين بحث در فلسفه ي علم بسيار مورد توجه قرار گرفته.

    يعني در يک پارادايم. اولا بايد يک نوع همگني ميان داده به وجود آيد. ثانيا اينکه در کل آن پارادايم معناداري خاصي داشته باشند، ثالثا ابطال نشوند و ... البته در نظرات جديدتر پارامترهاي ديگري هم مورد توجه قرار گرفته.

    اما مسئله مهم تر و بنيادي تر اين است که اساسا مسئله است که مشاهدات ما را جهت مي دهد. يعني مشاهدات بار دار است از مسئله ها يا به زبان دقيق تر نظريه ها.

    به زبان ساده: ما هر چيزي را مشاهده نمي کنيم. بلکه به طور پيشيني به موضوعي تعلق داشته ايم و بعد در باب آن مشاهده کرده ايم ...

    در باب نظر جناب رهسپار هم بايد بگويم، هر چند نظر ايشان قابل تامل است اما هميشه اطلاعات معنايي که ما به داده ها مي دهيم ، باعث نمي شود از داده هاي مشابه مان تعابير متفاوت داشته باشم. بلکه گاهي جنبه هاي ديگر خود داده هم است که باعث مي شود ماتعابير متفاوتي داشته باشيم.

    داده، داده است اما صلب و سخت نيست.

    يعني مساله اين است که آياداده را ما داده مي کنيم و تبديل به اطلاعات مي کنيم؟ يا اين قابليت ها آن داده است که ما را به اين اطلاعات مي رساند؟ يا هر دو؟

    مثال: پارچه را نمي توان ميز کرد. (قابليت داده)/ اما پارچه همواره تبديل به چادر نمي شود، مي تواند تبدبل به دامن يا بلوز و ... هم بشود(تصرف ما)

    اين بحث عنوان مدرني براي بحث« قوه و فعل» است.

    التماس دعا

    در واقع اطلاعات معنايي است كه ما به داده ها مي دهيم. همينه كه باعث ميشه حتي با يكسري داده مشابه با تعابير متفاوتي روبرو بشيم.
    + دوست 
    دوست خوبم
    براي دوستات دعا كن
    تو كه وصلي...
    به ياد پرشكسته ها باش
    دوستت دارم
    ياعلي
    پاسخ

    سلام. بله، لطف داريد. ياعلي

    سلام به استاد بزرگوارم مسعود مسيح تهراني
    مدتي است سايه لطف شما كوتاه شده!

    داده مواد خام و بي معنا است.

    اطلاعات ،داده ايست كه پردازش شده و معنا و مفهوم دارد ولي هنوز اعتبار ندارد .يعني مي تواند درست يا غلط باشد.

    دانش ، اطلاعاتي است كه با كار كارشناسي معتبر شده