• وبلاگ : سلام
  • يادداشت : سه نوع ولايت در قرآن
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + براي خاطر آيه ها 
    متاسفانه پك صوتي بحث ولايت هنوز حاضر نشده و به دست ما هم نرسيده...بله فكر مي كنم بشه مثلا توي همون سايت مشكات فايل ها رو آپ كرد. پيشنهادش رو حتما به مسئول جلسات ميدم.
    پاسخ

    تشكر. يا علي

    سلام

    حيف كه جلسات تفسير پنج شنبه هاي آقاي قاسميان-بر خلاف جلسه هاي سه شنبه شان كه به همت بجه هاي جهادي روي سايت مي رود- هنوز متصدي و سامانه مجازي ندارد، وگرنه فايل صوتي چند جلسه اي كه محور بحث، ولايت بود و حول محور آيه ولايت را لينك مي دادم. بس كه مفيد و جامع بود. خيلي از شبهه هاي ممكن توي آن جلسات مطرح شد و به مباحثه گذاشته شد.

    پرانتز باز: من تجربه عمو شدن ندارم!!! اما تجربه شيرين و كم نظير عمو داشتن را دارم...الهي شكر كه هنوز توي كشور ما ساز و كار پيوندهاي محبتي برقراره. به هر حال مباركه! پرانتز بسته.

    پاسخ

    سلام. 1- مي‏شه فايل‏هاي صوتي‏اش رو يه جايي آپ كرد. اگه اي‏ميل هم بكنيد خوش‏حال مي‏شم. 2- سلامت باشين. دونستن خصوصيات عموي خوب هم مي‏تونه كمك باشه. يا علي

    سلام

    يه آيه ديگه هم هست كه خيلي دوست داشتنيه: ذلك بان الله مولي الذين امنوا، و ان الكافرين لا مولي لهم. گويا سروري و بالامقامي اهل ايمان از نگاه قرآن امري بديهي است: اين براي اين است كه خداوند مولاي مومنان است، و كافران مولايي ندارند. (فتح-11) چيزيكه هنوز باورش نكرده ايم...

    از پاسختون ممنون. جواب قانع كننده اي است. اين جمله هم بسيار روشنگرانه است: عقل واضع حکم نيست، كاشف است. حال يك مسئله ميماند، در مسائلي كه خارج از حيطه عقل نيست(مثل غيب كه عقل در شناختش عاجز يا بسيار كم توان باشد)، اگر نتيجه علم چيزي كاملا مغاير با برداشتي كه تا به امروز از دين شده - باشد، چه بايد كرد و كداميك را بايد پذيرفت؟ آيا بايد با قطعيت علم را نقض كرد و اشتباه دانست؟ يا بايد در درك ديني خود شك كرد و آنرا اصلاح نمود؟ (مخصوصا در مسائلي كه با فرد فرد افراد اجتماع در ارتباط است و همه را با خود درگير مي كند.)

    پاسخ

    سلام. به‌نظر من برداشت از دين و کشف حکم شارع مقدس يک فرايند عقلي و علمي است. پس مانند همه‌ي حوزه‌هاي مشترک توش اختلاف نظر وجود داره و هر طرفي نظر خودش رو بهتر و اصلاح‌شده‌تر مي‌دونه. در تعارضات بين برداشت‌هاي از دين آنجا که حوزه‌ي فردي است هر کس ممکن است مرجع تقليد خود را داشته باشد و حتي خودش مجتهد باشد. چون حوزه‌ي فردي است مشکل حادي پيش نمي‌آيد. اما در حوزه‌ي اجتماعي مجبوريم که همه پشت يک چراغ قرمز بايستيم، حتي اگر به محل چراغ معترض باشيم. اين دو مسأله‌ي جداگانه است: 1- بحث علمي و عقلي و نقلي درباره‌ي شيوه‌ي اداره‌ي جامعه و اصلاح روش‌هاي موجود 2- التزام به تبعيت از نظريه‌ي حاکم براي وحدت کلمه و حرکت رو به جلوي جامعه. نکته‌ي مهم آن است که در بحث‌هاي علمي خود را حق مسلم و مقابل را ناحق مشخص ندانيم. اگر چنين بود دانش‌گاه‌هاي علوم انساني دنيا بايد از رونق مي‌افتادند. اينکه حوزه‌هاي علوم انساني دنيا رونق داره، يعني همه دنبال کشف راه حل‌هاي بهتر هستند و هر روز نظريه‌اي جديد مطرح مي‌شود و مدام موافقين و مخالفين با هم در حال جدال علمي هستند. لزوماً هم جديدها بهتر از قبلي‌ها نيستند و در تاريخ اين علوم بازگشت به گذشته و عقب‌گرد زياد بوده. پس در هر شرايطي تنها يکي از اين ديدگاه‌هاي علمي و ديني حاکم مي‌شود و با وجود همه‌ي انتقادهاي مخالفين، التزام عملي به آن ديدگاه حاکم براي اعتلاي جامعه لازم است. و باز هم تأکيد بر اينکه التزام عملي منافاتي با بحث‌هاي کارشناسي نداره. با همين توضيح اولويت‌هايي هم براي اين بحث‌ها و آن التزام‌ها به‌وجود مي‌آد. مثلاً در برحه‌اي ممکن است به‌دليل برخي مصالح بحث‌ها از حوزه‌ي عمومي به لايه‌هاي پايين‌تر روشن‌فکران منتقل بشه و عموم تصور کنند همه‌ي بحث‌هاي کارشناسي متوقف شده. در زمان‌هايي هم ممکن‌ه ان‌قدر بحث‌ها داغ بشه که براي تازه‌کارها تا مدتي التزام فراموش بشه و اين تصور غلط پيش بياد که حالا چون ما مخالف نظريه‌ي حاکم هستيم بايد مخالفت‌مون رو عملي نشون بديم! خلاصه اينکه هر جمعي يه رهبري مي‌خواد (الآن منظورم شخص نيست، هدف جاي‌گاه رهبري‌ه) که لزوماً معصوم نيست. اما عدم‌معصوميت‌اش هم نبايد بهانه‌ي عدم تبعيت ازش بشه. يا علي