سلام.
این رو لااقل دو ماه پیش نوشته بودم، گفتم حالا که دارم می‏رم گرگان و چند روزی نیستم می‏تونم بذارم‏اش که شما راحت نظر بدید.
- - - - - -

از دید پسر؛

ازش می‏پرسم من خیلی عوض شدم تو این مدت؟
بهتر شدم؟ بدتر شدم؟

(دوست صمیمی 12سال‏ه است.
تمام چهار سال دبیرستان هم‏کلاسی بودیم.
ان‏قدر مسافرت بالای سه روز و هفت روز و ده روز با هم رفتیم
که حساب‏اش از دست‏مون در رفته.
چند وقتی شهرستان بوده و کم‏تر هم(دیگه) رو دیدیم.)

وقتی می‏پرسه من چه‏طور؟ باید بفهمم یه خبری هست.
یعنی فعلاً نمی‏شه از خود گفت.
باید شنید، شاید بشه کمکی کرد.

اینکه آیا ثبات جای‏گاه اجتماعی و درآمد چه‏قدر تو ازدواج مهم‏ه؛
جواب من رو می‏دونه.
به‏نظرم درست رفتار کرده.

و این دغدغه ادامه داره برای مورد جدید.

بیشتر خوش‏حال‏ام که به فکر هست.
اول می‏خواستم تشویق‏اش کنم به اقدام،
حالا شاید بتونم کمک‏اش کنم تو تصمیم‏گیری منطقی و صبورانه
(حالا یکی نیست بگه مگه خودت چی‏کاره‏ای؟).

برای پسر دست‏رسی به بانک اطلاعاتی خوب یه دغدغه بزرگ‏ه؛
همیشه می‏ترسه که نکنه بهتر از این گیرم نیاد.

از دید دختر؛
شاید دخترها فکر می‏کنند چون شروع و اقدام اولیه معمولاً از طرف پسره،
پس اونها به‏جز از راه معجزه نمی‏تونن امیدی به یافتن مورد ایده‏آل‏شون داشته باشن.
این رو علاوه می‏کنیم به احساس انفعالی؛
یعنی فکر می‏کنن که انتخاب می‏شن.
درحالی‏که به‏نظر من تو 120درصد موارد (یعنی خیلی زیاد)
اصلاً دختره که انتخاب می‏کنه
(این رو تو داستان حضرت موسی(ع) و دختران شععیب(ع) هم می‏شه دید).

یعنی اگه دختر بخواد، پسر باید خیلی قوی باشه که عاقلانه بتونه رد کنه.

مشکل سوم کمی دشوارتره؛
وقتی دختر با این مقدمات از کسی خوش‏اش اومد
ولی طرف مقابل به‏هر دلیلی قبول نمی‏کنه.
دختر ممکن‏ه فکر کنه که دنیا به آخر رسیده.

(متوجه هستید که یه آدم درپیت و کم‏اطلاع داره اینها رو می‏نویسه.)

چون نمی‏تونه تصور کنه که فردا ممکن‏ه مورد بهتری پیش بیاد.
اصلاً همین «ممکن»ه آزارشون می‏ده.
می‏گن چرا ما باید بی‏کار بشینیم به امید احتمالات؛
درحالی‏که پسر دست‏اش رو دراز می‏کنه و بهترین دختر رو به‏زور انتخاب می‏کنه؟!

مشکل بزرگ‏تر هم این‏ه که حالا دختر چه روندی رو تو زندگی‏اش پیش می‏گیره؟
مسیری رو می‏ره که یا اصلاً ازدواج رو فراموش کنه
یا خودش درگیر بشه تو اجتماع، غیرمستقیم مورد ایده‏ال‏اش رو پیدا کنه
و به‏هر طریقی راضی‏اش کنه به ازدواج!
(متوجه هستید که این بند هم اغراق‏شده است.)

یه روی‏کرد
نمی‏خوام جواب بدم
که اصلاً صورت مسأله رو هم نتونستم درست درک کنم و توضیح بدم.

فقط می‏گم شاید این هم یه دید باشه که
در فرایند ازدواج ایده‏ال
خدا دختر و پسر رو از آسمون می‏اندازه تو بغل هم (یعنی کنار هم)،
جوری که همه غافل‏گیر می‏شن،
موانع رو هم یکی یکی (نه یک‏هو) براشون برمی‏داره،
اون هم به‏طرز غیرمنتظره و زجرکش‏کننده‏ای.
اینها همه‏اش امتحان‏ه و امتحان‏های سخت‏تری هم بعدش هست.
اگه این فرضیه رو قبول کنیم
لازم نیست خیلی دغدغه روال‏ها رو داشته باشیم،
یا افسوس موقعیت‏های به‏ظاهر خوبی که
به‏خاطر اشتباهات و سهل‏انگاری دیگران ازبین رفته
رو بخوریم.

یه ارتباط صادقانه با اوس کریم می‏خوایم
و یه رفتار منطقی در چارچوب‏های شرعی و عرفی.
که هر خطایی
خواه ناخواه
کارمون رو خراب می‏کنه.

یا علی

- - - - - -
یه سری لینک ازدواجی:
+ تأثیر عمق لذت و تکراری‏شدن‏اش
+ زن خوب و زن بد
+ دلایل ازدواج آقایون
+ شعر خواستگاری جناب پرسا
+ تعدد تجربه
+ ازدواج و سخنان بزرگان
+ تشابه رابطه عاطفی و فوت‏بال
+ درباره‏ی نخستین برخورد ویژه با جنس مخالف
+ شعر، زندگی یعنی یار...
+ داستان زندگی یه بنده خدا به نقل فرزاد حسنی
+ نامه‏ی یک دختر به هم‏سر آینده‏اش
+ خدایا! من گشنمه!
+ آمار و تخریب فرهنگی
+ کاریکاتور، اگه می‏تونی منو بگیر!
+ حکایت صوفی ما

+ شنبه 12 اردی‏بهشت 88؛ 11 صبح
بسلامتی برگشتیم. اول نظرات قابل تأمل رو می‏آرم، بعد یکی دو نکته.

-) «با جای‏گاه اجتماعی برای ازدواج موافق‏ام. درآمد مهم‏ه اما نه در رده‏ی جای‏گاه اجتماعی...
دسترسی به بانک اطلاعاتی خوب...!!! عجب دغدغه‏ای...!!!

خوب از نگاه دختر، ببینید عرف جامعه این‏طور شده و متأسفانه گاهاً زمینه‏ی گناه هم می‏شه...
ولی قبول کنید که نجابت یه دختره که بسنجه ببینه چه موردی باهاش هماهنگ‏ه... نه، انتخاب بشه... چون واقعاً وضعیت ببخشید بدی‏ه (نخونید تهوع‏آوری‏ه)... نه بلکه سنگین و رنگین باشه تازه کلی تو کاسه و کوزه ملت بزنه و رد کنه...

با روی‏کرد هم موافق‏ام... بزرگ‏وار استادی می‏گفت هر دختر و پسر یه جفت و هم‏راه داره... که خدا اون دو نفر رو برای هم قرار داده... الله اعلم... ولی واقعیت‏ه... بله خدا زحمت می‏کشه دختر و پسر رو از آسمون با کلی زجر و امتحان نازل می‏کنه و کنار هم قرار می‏ده... که ان‏شاءلله همه موانع برای همه برطرف بشه...(...) و یحتمل لذتی دارد این زجرها... و هزار درصد موافق‏ام به یه ارتباط صادقانه با خدای مهربون و یه رفتار معقول و منطقی و شرعی...

باب تذکر می‏گم... قبل‏تر می‏خواستم بگم نشد... اصولاً آدم‏هایی که زیاد از ازدواج و این حرف‏ها صحبت می‏کنن خودشون هم بدشون نمی‏آد و آره... یحتمل شما هم ایضاً... که ان‏شاءلله خداوند زوجی خوب برای دنیا و آخرت‏تون باشه نصیب‏تون کنه...»

--) «شاید تو این مورد هم مثل همه‏ی موارد دیگه به اشتباه از خدا انتظار معجزه داریم. اینکه یه کاری بکنه که همه شوکه بشن که چه‏طور و از کجا این اتفاق افتاد!
غافل از اینکه این ماییم که بر رویدادها تأثیر می‏گذاریم. این ماییم که باعث می‏شیم چیزی برامون اتفاق بیفته یا نه. درست‏ه که همه چیز به دست خداست، اما اراده‏ی ما نیز جای‏گاه مهمی داره. فرهنگ‏سازی‏های غلط، باورهای دینی نادرست، بددونستن‏های اشتباهی و ... همه دست‏به‏دست هم می‏ده از خیرها محروم بشیم...

ما همیشه منتظر معجزه‏ی خداییم، و خدا منتظر ماست تا خود به‏پا خیزیم!...
و ما هم‏چنان در انتظار معجزه‏ایم!»

^ حقیر می‏گویم:
* دوست دارم درباره چیزهایی بنویسم که برای خودم جالب و دغدغه بوده باشه. با این کار علاوه‏بر اینکه نظرات شما به درگیری ذهنی و عاطفی‏ام کمک می‏کنه، می‏خواهم شما رو هم تشویق کنم که اگر در این موضوعات کم‏تر فکر و برنامه دارید، کمی متوجه‏اش شوید. مثلاً مسافرت‏رفتن برای من موضوع جالب و مهمی‏ه. وقتی می‏گم داریم با دوستان با یه برنامه‏ی ساده و کم‏هزینه می‏ریم گرگان، نه برای پزدادن یا هم‏راه‏کردن شماست. می‏گم که اول شاید شما هم درباره این‏چنین مسافرتی تجربه خوبی داشته باشین و بهم بگید، دوم شاید برای شما هم تشویقی باشه که مسافرت رو تو زندگی‏تون جدی‏تر بگیرید.

** سعی می‏کنم بیشتر روی نکات جالب و قابل تأملی که در برخوردهای دیگران با موضوع گمان می‏کنم غافل مونده بیان کنم. از طرفی بیان موضوع رو از ارزش‏گذاری خوب‏بودن یا بدبودن‏اش جدا کنم. مثلاً اینجا در مورد برخورد دخترها با موضوع ازدواج، بیشتر هدف‏ام بیان، تحلیل و یافتن نگاه تازه به موضوع‏ه، تا ارزیابی یا رد و قبول صفر و یکی‏اش.

*** در مورد خاص ازدواج هم دوست ندارم زیاد بنویسم. در گذشته که اصلاً نمی‏خواستم بنویسم. اما فکر می‏کنم اول اصل توجه به این موضوع برای امثال خودم لازم‏ه. دوم حس می‏کنم مهارت‏های زیادی در این راه ضروری‏ه که خیلی از ماها نداریم‏شون. هدف هم اینه که اول خواننده‏های مجرد نسبت به این موضوع متوجه بشن، اون هم از طرف یکی مثل خودشون، دوم بزرگ‏ترها و باتجربه‏ها کمک‏مون کنن تا مهارت‏های لازم رو بشناسیم و کسب کنیم، سوم اینکه با هم‏فکری معقول‏تر عمل کنیم.

**** هرچند که شاید این حرف صددرصد شدنی نباشه، اما سعی بر اینه که تو رفتارهامون مستقل از شخص عمل کنیم. حق رو بگیم حتی اگه بر علیه‏مون باشه. اینکه من خودم درگیر موضوع ازدواج هستم، کمک می‏کنه دغدغه و جذابیت‏اش برای خودم بیشتر باشه و دقیق‏تر به‏اش نگاه کنم. چه بسا اگه بیرون گود برم این حساسیت رو نداشته باشم و نگاه عاقل اندر سفیه پیدا کنم. آفت‏اش رو هم که بهتر از من می‏دونید. بالأخره سعی می‏کنم چند وقت یه بار یه چیزی بنویسم. فعلاً که ایام فاطمیه(س) شروع می‏شه. تا خدا چی بخواد.