سلام.

1- این شعر رو خیلی دوست داشتم از دوران مدرسه که ظاهراً تو دیباچه گلستان‏ه:
«به حکم ضرورت سخن گفتیم و تفرّج‏کنان بیرون رفتیم در فصل ربیع
که صولت برد آرمیده بود و الوان دولت وَرد رسیده.
پیراهن برگ بر درختان چون جامه‏ی عید نیک‏بختان

اول اردی‏بهشت‏ماه جلالی                    بلبل گوینده بر منابر قضبان
بر گل سرخ از نم اوفتاده لآلی               همچو عرق بر عذار شاهد غضبان»

2- ام‏روز رو از قبل تو ذهن‏ام بود که چی بنویسم
و صبح با حال مشوّش‏ام تصمیم گرفتم که چیزی ننویسم
و الآن که دیگه نمی‏تونم ننویسم.

فقط این نکته رو می‏خوام بگم که انگار این روزهای خاصّ تقویم شمسی
واقعاً خاصّ‏اند.
من تجربه اول نوروزش رو دارم.
ام‏روز هم یه روز خاصّ‏ه.
اول اردی‏بهشت به‏نظر من اول بهار واقعی‏ه
که اصلاً آدم توش مست و ملنگ می‏شه.
ام‏روز تولد لااقل چهارتا از دوست‏های فیس‏بوکی‏ه.
از صبح هم معلوم بود یه روز دیگه است.
و ام‏روز روز دفن پدربزرگ یکی از دوستان شده (خدا رحمت‏شون کنه).

خلاصه نمی‏دونم این قمره که رو عقرب می‏افته یا برعکس
و بعد چی می‏شه نتیجه این تقارن.

3- اگه همت کنم لینک‏های بهار رو که مربوط به نوروز بوده می‏ذارم
که یادمون نره تو بهاریم.

یا علی

- - - - - -
دو تا پست قبل (+ و ++) رو فراموش نکردم ها، خوش‏حال می‏شم پی‏گیری‏اش کنید.