سلام.

بعد قهرمانی استقلال که هوش از سرمان رفته بود و عنان از کف، خدا رو شکر به لطف شیرموز مادر کمی حال‏مان جا آمد. اول می‏خواستم در باب استقلال یا حداقل اوضاع فوت‏بال کشور بعد عید بنویسم که بی‏خیال شدم. بعد هم در باب جامعه مجازی و این فیس‏بوک لعنتی که آن هم از سرم پرید. حالا چند نکته‏ای بخوانید از شنیده‏های امروز. تا ببینیم خدا چه می‏خواهد.
- - - - - -

1- از تفسیر آقای جوادی، 9:30 شب رادیو معارف؛

«اهدنا الصّراط المستقیم
صراط الّذین انعمتَ علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضّالّین»

«مغضوب» و «ضالین» به «الذین انعمت علیهم» برمی‏گردد نه به صراط.

یعنی راه کسانی که به آنها نعمت داده شده، کسانی که مورد غضب و گم‏راه نیستند.

و برای حقیر این معنی بار ولایتی سوره را بیشتر کرد،
نسبت به معنی که در ذهن داشتم.

(در پرانتز بگم که بحث وحدت صراط بود
و لابد ایشون می‏خواستن بگن که مغضوب و ضالین صراط ندارند.)

2- در همین بحث نکته دیگری بیان شد که
حساب کسانی را که جهنم نمی‏روند با آنها که در صراط مستقیم هستند را جدا کنید.

یاد تفاوت نجات و هدایت افتادم که قبلاً در این وب‏لاگ مطرح شده بود.

3- ام‏روز علی آقای صلواتی رو دیدم که تازه از کربلا اومده بود.
یکی از ماجراهایی که گفت وقت رفتن‏شون با هواپیما بود.
می‏گفت 7 صبح پرواز داشتیم،
ساعت 2 صبح بیدار شدیم و راه افتادیم تا 3 برسیم فرودگاه.
کارها انجام شد و رأس 7 پریدیم.
ملت داشتن صبحونه می‏خوردن که خلبان گفت هوای نجف و بغداد خراب‏ه
باید برگردیم فرودگاه امام(ره).

ساعت 8:30 برگشته بودیم و نشستیم منتظر.
یک ساعت، دو ساعت، خبری نبود.

مداحی در کاروان بغلی بود، نشاندمان به زیارت عاشورا،
که به‏واسطه‏ی آن آقا برای زیارت راه‏مان دهند.
مسافرها گریه می‏کردن و حتی
مسئولین گیت هم منقلب بودن،
زیارت نصف نشده بود که گفتن بیاید برین سوار شید.

خلاصه 6 عصر راه افتاده بودن و 6 بعدازظهر رسیده بودن نجف!

اللهم ارزقنا
+ زخون هر شهید امروز نهالی آب‏یاری شد        جهان از لاله‏های دین، مهیای بهاری شد
(این هم یه شعر نه‏چندان قوی در باب شهدای این چند روز کربلا)
و یک سفرنامه‏ی مصوّر کربلا + و ++

یا علی