سلام.

فقط محض تبرک دوست داشتم و دارم درباره حجاب بنویسم. اینها رو حدود دو ماه پیش حین مکالمات ای‏میلی نوشته بودم، بدون تغییر براتون می‏ذارم‏اش. فرصت کردید حتماً لینک‏ها رو هم ببینید.
- - - - - -

می‏گن یه خانمی رفته بود عبای روحانی بزرگ‏واری رو ببوسه،
ایشون پیش‏دستی کرده بود و چادر اون خانم رو بوسیده بود.
شاید یعنی این چادر ارزش‏اش گاهی از اون عبا بیشتره.

گاهی فکر می‏کنم که زن‏بودن و عفیفه‏بودن چه مقام بالایی‏ه.
هر لحظه‏اش مراقبه می‏خواد و اشعار به حجاب.

و این مقام خفنی به آدم می‏ده.
(از باب «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور»
کسی که هر لحظه عمل ایمانی داشته باشه،
هر لحظه تحت این ولایت الهی و خروج از ظلمات به نوره.)

ما برای خودمون راست‏راست می‏چرخیم و مثلاً می‏گیم
زن باید محجبه باشه، یا چادری باشه.
اما بارش به‏عهده‏ی اونهایی‏ه که صبح تا شب
باید بار این حکم رو به دوش بکشن،
مراقبه‏ی اجتماعی دائمی دارن،
ممکن‏ه هزار جور حرف بشنون،
گرما و سرما رو قبول کنن،
و از خیلی شرایط راحت اجتماعی محروم باشن...

حس می‏کنم همون جور که ما از صبح تا شب باید حواس‏مون رو جمع کنیم (یا پرت)
که نگاه‏مون به اون قیافه‏های بزک‏کرده نیفته
یا تو ذهن‏مون نقش نبنده،
شاید زن‏های عفیفه هم مدام باید نگاه‏ها و نیت‏های مردان رذل رو تحمل کنن.
نمی‏دونم.
فقط حس عظمتی نسبت به‏شون دارم.

یا علی

- - - - - -
+ و ++ و +++) شهید حجاب
+) ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهنّ...
+) مناسبات زن و مرد
+) زنی که حجاب را برگزید
+) حرف دل یه دانش‏جوی معماری درباره ارتباط دختر و پسر
+) تصویر حضرت زینب - سلام الله علیها -
+) زن فوت‏بال‏ایست در اسپانیا
+) مسائل روابط
+) مایه‏ی بقا و پای‏داری
+) قلعه مقدس و حریم آرامش
+) سرکار خانم روشن
+) لذت حجاب

+++ پنج‏شنبه 25 تیر 1388؛ 12:45 ظهر
+) جناب «برای خاطر آیه‏ها» مطالب قابل تأملی فرموده‏اند که امید است مدخل فکر و عمل مؤثری باشد:
«حیف که ماندن‏اش و اشاعه‏اش به‏عنوان یک فضیلت در فضای کنونی جامعه‏مان خیلی دشوار شده است. واقعاً‏ چه باید کرد؟ چه باید کرد که پذیرش حجاب با همه سختی‏های ظاهری- که شما به بعضی اشاره کردید و در روزگار معاصر ما حتی در کشور اسلامی خودمان این سختی‏ها بیشتر رخ می‏نمایاند- باز هم شیرین باشد؟...
وظیفه من به‏عنوان یک دختر مسلمان، من به‏عنوان یک پسر مسلمان، من به‏عنوان یک دوست، من به‏عنوان یک هم‏کار و هم‏کلاسی، به‏عنوان یک پدر، یک مادر، یک معلم، یک استاد، یک مدیر، یک مسئول، یک نماینده مجلس، وزیر‍‍، رییس جمهور...؟؟؟
آن‏قدر در سال‏های اخیر به اسم امر به معروف و نهی از منکر، بد یا ضعیف عمل کرده‏ایم که جبران‏اش اگر غیرممکن نباشد، خیلی سخت است. عمده‏ی این حرکت‏ها به‏جای اشاعه حجاب - به‏عنوان یک معروف - حجاب‏گریزی و حتی حجاب‏ستیزی را درپی داشته است.»

+) حاج آقای «باقری» فرموده‏اند که:
«به‏گمان‏ام درباره حجاب، بیش از آن که مردم مقصر باشند، مسئولین مقصرند.
مردم بی‏تقوایی و بی‏ایمانی برخی مسئولان را در ظاهر و آشکارا می‏بینند و سست می‏شوند. «الناس علی دین ملوکهم»
اگر تجمل‏گرایی بد است پس آنچه ترویج می‏شد و می‏شود چیست؟
اگر دنیا بد است پس دنیاگرایی چیست؟
اگر بدحجابی و بی‏حجابی بد است پس ترویج‏اش چیست؟
اگر تقوا ارزش است، پس معیارهای دیگر - در جایی که نباید ارزش باشند - چیست؟
این سخنان را به‏صورت کلی آقای پناهیان نیز به‏تازگی گفت...»

+++ جمعه 26 تیر 1388؛ 1 بامداد
+) جناب «برای خاطر آیه‌ها» فرموده‏اند:
«در مورد کامنت حاج آقا باقری باید عرض کنم که اقدامات مسئولین قطعاً قابل انتقاد هست، اما یکی از آفات زندگی در جامعه اسلامی هم این است که مردم، خیلی از وظایف دینی‏شان را از مسئولان توقع دارند و با این توجیه که وظیفه‏ی نظام اسلامی ست، از انجام وظیفه غافل می‏شوند. یکی از این موارد، همین بحث حفظ و اشاعه حجاب است.
تلاش برای روی‏آوردن به حجاب و مهم‏تر از آن روحِ عفاف و حیا، اگر از درون افراد بجوشد و بعد، از درون خانواده‏ها به‏عنوان بستر پرورش فضایل، از سوی پدر و مادرها با تربیت دینیِ صحیح، از سوی مدارس و آموزشگاه‏ها، مساجد، ‏هیئت‏ها و نهادهای غیردولتی، استحکام بیشتری خواهد داشت تا آنچه حکومت از بالا به پایین برای اشاعه‏ی این معروف اقدام کند.
زمانی - یکی دو نسل قبل از ما - تقید به حجاب مثل خیلی از تعهداتِ دینی از روی عمل به عرف و سنت رایج بود و نه لزوماً از روی تعبد و تعقل - که شاید همین ریشه بسیاری از نارسایی‏های دینی دهه و نسل ماست. اما حالا دیگر حجابِ کامل حتی سنت رایج و عرف پوشش خانم‏های جوان - در همین تهران و خیلی از شهرهای بزرگ - هم نیست. حتی عرفِ خانواده‏های مذهبی هم حساسیت‏شان نسبت به این موضوع خیلی کم‏رنگ شده و عرف یعنی من و شما، نه مسئولین!»

+) جناب «آسمان» هم در همین راستا فرموده‏اند که:
«هرکاری کنیم نمی‏تونیم درصد تأثیرات رفتارها و عمل‏کرد مقامات حاکم یه کشور رو، علی‏الخصوص اسلامی، بر رفتار مردم جامعه به صفر برسونیم. ولی باید با بالارفتن سطح فهم، درک و فرهنگ، اکثریت متوجه بشن که رفتارکلی حاکم بر جامعه رو تک‏تک افرادی که اون رو تشکیل می‏دن تعیین می‏کنن و این خیلی مهم‏ه. چون حداقل به‏خاطر نسل‏های بعدی که فرزندان خودمون باشن باید این فرهنگ رو درست بسازیم. این واقعاً مهم و تأثیرگذاره.
اون وقت شاید... دیگه مسئول هم اگه بخواد... نمی‏تونه نادرست رفتار کنه...»

اما نظر حقیر؛
حرف حاج آقا این بود که نقش حکومت بیش از مردم‌ه و بنده هم به اش معتقدم. چون مردم یه مفهوم کلی تقریباً غیرمشخص‌ه که اصلاح و تغییرش بیش‌تر با تصمیمات و مدیریت حکومتی قابل انجام‌ه. اینکه نقش حکومت زیاده نه به این معنا که مردم هیچ‌کاره‌اند. اتفاقاً یعنی اینکه حکومت مردم رو به‌سمت تغییر فرهنگ تشویق و هدایت کنه. وگرنه قرار نیست مردم با آدم‌های کره مریخ عوض شن یا با بخش‌نامه حجاب برای دل‌ها پذیرفتنی بشه. همیشه در مردم سه جور برخورد در قبال یک موضوع فرهنگی هست: موافقین، مخالفین و بی‌تفاوت‌ها. حالا حکومت باید بتونه توزیع جمعیتی و نگرش این سه جور رو اصلاح کنه، اون هم با ابزارهای نرم فرهنگی و نهادهای اجتماعی کوچک مثل خانواده، گروه‌های هم‌سالان، فعالیت‌های دانش‌جویی و بقیه‏ای که جناب «برای خاطر آیه‏ها» هم اشاره کردند.

+++ یک‏شنبه 28 تیر 1388؛ ظهر

+) نکته جالبی جناب «برای خاطر آیه‏ها» اشاره کرده بودند:
«در جواب جنابِ آسمان این نکته را - که خیلی هم به بحث قبل بی‏ارتباط نیست - اضافه می‏کنم که پست لینک داده‏شده (حرف دل یه دانش‏جوی معماری درباره ارتباط دختر و پسر)، دغدغه همیشگیِ بچه مذهبی‏هایی است که به‏عنوان یک اقلیت! معماری می‏خوانند. این اقلیت خودشان چند دسته می‏شوند: یا همان ترمِ دوم که اوضاع دست‏شان آمد تغییر رشته می‏دهند، یا - در اسفناک‏ترین حالت - در محیط و مجموعه هضم می‏شوند و هم‏رنگ جماعت، یا می‏مانند و خونِ دل می‏خورند: «فی العین قضی و فی الحلق شجی!» یا می‏مانند و تشکل اپوزیسیون تشکیل می‏دهند و مبارزه پارتزانی می‏کنند و دل‏شان را گرم می‏کنند که: «لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقله اهله!» یا از مبارزه ناامید می‏شوند و - مثل خود ِبنده - بعد از اتمام کارشناسی عطای معماری را به لقای‏اش می‏بخشند و برای ارشدشان سراغ رشته متعادل‏تر میانی می‏روند!
تازه مصیبت فقط محدود به دوران تحصیل نیست. در همین تهران بزرگ تعداد شرکت‏های مشاورین معماری که مناسب فعالیتِ یک جوان مقید و متعهد باشد، از تعداد انگشتانِ دست کمتر است!

آقای قاسمیان همیشه می‏گویند حکومت اسلامی حکومتی‏ست که در فضای جامعه‏اش دین‏داری راحت است و دین‏داران برای حفظ دین و اشاعه شعائر کمتر سختی می‏کشند. ما در دوران کارشناسی همیشه به این نتیجه می‏رسیدیم دانشکده ما -معماری شهید بهشتی- جزیره‏ای است که از محدوده حکومت اسلامی جدا شده است!... و این قصه سر دراز دارد!»