سلام.

حاج آقای صدیقی در نماز جمعه اشارتی کردند و در دل حقیر جرقه‏ای حاصل شد. گفتم برای این یکی دو روز باقی مانده مطلب مناسبی است. البته همه‏اش از سایت شهید آوینی گزینش شده.
- - - - - -

1- مأمور گزارش‏گر ساواک می‏گوید:
«آیت الله دست‏غیب
که امام جماعت مسجد عتیق است،
وقتی که این مسجد خراب بود،
او شخصاً در آغاز امر مانند یک عمله
در خاک‏برداری مسجد اقدام و سپس با کمک اهالی آن را تعمیر کردند.»

2- «این بدن‏های ما جیفه است،
همه خواهند مرد و مرگ حق است.
چه بهتر است که در بستر نمی‏ریم.»

6- جسم شهید، کفن‏پوش و به خاک سپرده شد،
اما مشاهده گردید که در خلعت ایشان یک کیسه اضافی هم وجود دارد.
بامداد اربعین حسینی مصادف با هفت‏امین روز شهادت آن عزیز بود که
خبر آوردند علویه محترمه‏ای شب قبل مرحوم آقا را در خواب دیده که فرموده‏اند:
«من ناراحت هستم،
چون قطعاتی از بدن من لابه‏لای آجرهای کوچه باقی مانده است.
ام‏روز آن را به من ملحق کنید.»
جست‏وجو آغاز گردید و پس از تلاش فراوان
مقداری قطعات پوست و گوشت یافت شد.
ساعت 10 همان شب تشییع دوم انجام گرفت
و با جای‏دادن پاره‏های بدن درون همان کیسه اضافی،
پایین قبر را شکافتند
و آن را به بدن مطهر ملحق نمودند.
بعدها فرزند ایشان طی یک رؤیای صادقه،
این شهید سعید را هم‏دوش شیخ شوشتری می‏بیند.




9- «به‏نظر خود بنده که یقیناً نعمتی است،
شما هم بدانید نعمت است،
شکرگذاری کنید، قدردانی کنید.
ام‏روز وجود عالم و کسی‏که خلق را رو به خدا بکشاند، رو به دیانت دعوت کند
خیلی غنیمت است
و وظیفه هر مسلمانی است قدر دانی، شکر گذاری.

به‏حق محمد و آل محمد
خداوند توفیق دهد علماء را که اداء وظیفه کنند و خلق را هدایت کنند
و خلق را هم خدا توفیق دهد و موفق بدارد به قبول‏کردن و شکرگذاری‏کردن
که بالاترین نعمت، دین است.
دین اولادهای شما، نسل آتیه، اگر عالم در بین‏شان نباشد،
دین از کجا گیرشان می‏آید،
هر جا دین‏داری است، از برکت علما‌ء است.
هرچه دارند از برکت عالم عامل است و عامل ناطق

* * ادامه مطلب... * *
3- قبل از شهادت ایشان کسی خواب دیده بود که محلی آتش گرفته است
و دود حلقه حلقه به آسمان می‏رود،
آقا هم هم‏راه دود بالا می‏روند و در آسمان می‏نویسند: «لا اله الا ا لله».
وقتی که به ایشان توصیه کرده بودند که بیشتر مواظب خودشان باشند، اظهار داشته بود:
«شهادت افتخار ما است،
مگر شما حسودی‏تان می‏شود که من به مقامی برسم و افتخاری نصیب‏ام بشود.»

4- شب قبل از حادثه دخترشان خواب دیده بود که اهل خانه
در «شاه‏چراغ» با شادی بسیار از مردم پذیرایی می‏کنند
و درضمن صحن شاه‏چراغ را هم سیاه گرفته‏اند.
در آن حال هم‏سرشان فرموده بودند:
«به استقبال شهدا آمده‏ایم، ام‏روز تشییع جنازه است.»

5- نیمه‏های شب
یعنی ساعاتی قبل از روی‏دادن فاجعه
ناگهان آقا از خواب بیدار شده،
سراسیمه در بستر نشسته،
دست‏ها بر پیشانی نهاده و مرتب «لا حول و لا قوه الا بالله» را می‏خواند.
حالت‏اش از یک خواب هول‏ناک خبر می‏دهد.
او می‏گوید که ام‏روز جز با اشاره سخن نمی‏گویم...
ساعت 30/11 صبح جمعه 20 آذر ماه 1360 طبق معمول عازم میعادگاه نماز جمعه می‏شود...
دیوارهای کوچه، درهای منازل، کف کوچه و پشت بام‏ها غرق در خون می‏شود
و شناسایی بیش‏تر اجساد غیرممکن می‏گردد.
از آن پس نمازگزاران ناله سر می‏دهند که
«دیده‏ها بارد، سینه‏ها نالد،
دست‏غیب صدپاره شد، دیگر نمی‏آید،
خطبه‏های جمعه را دیگر نمی‏خواند...»

7- پیام حضرت امام(ره):
«... دست جنایت‏کار آمریکاییان یک شخصیت ارزش‏مند
که مربی بزرگ و عالمی عامل
که گناه‏اش فقط تعهد به اسلام بود،
از دست ملت ایران و اهالی محترم فارس گرفت
و حوزه‏های علمیه و اهالی ایران را به‏سوگ نشاند.
حضرت حجه‏الاسلام و المسلمین شهید حاج سید عبدالحسین دستغیب را
که معلم اخلاق و مهذب نفوس و متعهد به اسلام و جمهوری اسلامی بود،
با جمعی از هم‏راهان‏شان به شهادت رساندند.
آیا ما این بزرگان علما و معلمان ارزش‏مند را
برای جبران شکست آمریکا در منطقه و صدام آمریکایی در جبهه از دست می‏دهیم؟
رحمت خداوند بر این مجاهدان عظیم‏الشأن
که شهادت‏شان پیروزی اسلام را بیمه می‏کند.»


8- «وصیت می‏کنم فرزندان خود را به تقوی و سعی در اینکه
واجبی از آنها فوت نشود و مرتکب حرامی نشوند
و در هر حال خدا را حاضر بدانند.
دنیا را محل عبور و آخرت را محل قرار بدانند
و این ضعیف را از دعا فراموش ننمایند.»


یا علی