سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هجرت

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/9/26:: ساعت 11:48 صبح

سلام.

1430امین سالی است که جان‏اش را
به حفظ جبرئیل و میکائیل
با چهل مرد نماینده از چهل طایفه قریش تنها می‏گذارد،
و ابو‏قحافه را هم‏راه می‏برد
تا برای‏اش دردسر ایجاد نشود.
تا در مدینه دین را کامل کند
و حکومتی الهی تشکیل دهد.
*
1370امین سالی است که فرزندش
می‏خواهد در نینوا بار اقامت بگسترد.
تا دین جدش را اصلاح کند.
یعنی احیاء کند.
نه اینکه دین رو مارکسیستی یا لیبرالیستی کند،
می‏خواهد به سیره جد و پدرش عمل کند.
دین ناب و الهی،
بی‏پیرایه.
**
«روز آخر ذى‏الحجه که آخر سال عرب است
سیّد در اقبال موافق یک روایت ذکر کرده که
دو رکعت نماز کند
در هر رکعت حمد یک مرتبه و ده مرتبه قُل هُواللّهُ اَحَدٌ ده مرتبه آیة الکرسى بخواند
و بعد از نماز بگوید:
اَللّهُمَّ ما عَمِلْتُ فى هذِهِ السَّنَةِ
خدایا آنچه انجام دادم در این سال
مِنْ عَمَلٍ نَهَیْتَنى عَنْهُ وَ لَمْ تَرْضَهُ وَ نَسیتُهُ وَ لَمْ تَنْسَهُ
از اعمالى که مرا از آن نهى فرمودى و راضى بدان نبودى و من آنرا فراموش کردم ولى تو فراموش‏اش نکردى
وَ دَعَوْتَنى اِلَى التَّوْبَةِ بَعْدَ اجْتِرائى عَلَیْکَ
و مرا به بازگشت به‏سوی‏ات خواندى پس از دلیرى کردنم
اَللّهُمَّ فَاِنّى اَسْتَغْفِرُکَ مِنْهُ
بر تو خدایا من از آن اعمال آمرزش می‏طلبم
فَاغْفِر لى وَ ما عَمِلْتُ مِنْ عَمَلٍ یُقَرِّبُنى اِلَیْکَ فَاقْبَلْهُ مِنّى
پس بیامرز آنها را و هر عملى که انجام دادم از اعمالى که مرا به تو نزدیک گرداند پس آنرا از من قبول کن
وَ لا تَقْطَعْ رَجآئى مِنْکَ یاکَریمُ
و قطع مکن امیدم را از خودت اى بزرگوار

پس چون گفت این را شیطان گوید
واى برمن،
هرچه من تَعَب کشیدم در حق او در این سال همه را خراب کرد به این کلمات
و شهادت دهد سال گذشته براى او که سال خود را به خیر ختم نمود.»
***

«از حضرت امام رضا -علیه السلام- منقول است که
حضرت رسول -صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ آله- روز اوّل محرم
دو رکعت نماز مى‏کرد و چون فارغ مى‏شد
دست‏ها را بلند می‏کرد و این دعا را سه دفعه می‏خواند:
اَللّهُمَّ اَنْتَ الاِْلهُ الْقَدیمُ وَهذِهِ سَنَةٌ جَدیدَةُ
خدایا تویى معبود ازلى و این سال تازه است
فَاَسْئَلُکَ فیهَاالْعِصْمَةَ مِنَالشَّیْطانِ وَ الْقُوَّةَ عَلى هذِهِ النَّفْسِ الاْمّارَةِ بِالسّوَّءِ
از تو خواهم در این سال نگه‏داری‏ام را از شیطان و نیروى بر این نفس که پیوسته به گناه فرمان می‏دهد
وَ الاِْشْتِغالَ بِما یُقَرِّبُنى اِلَیْکَ [یاکَریمُ] یا ذَاالْجَلالِ وَ الاِْکْرامِ
و سرگرمى به آنچه مرا به تو نزدیک کند اى صاحب جلالت و بزرگوارى

یا عِمادَ مَنْ لا عِمادَ لَهُ
اى تکیه‏گاه کسى که تکیه‏گاهى ندارد
یا ذَخیرَةَ مَنْ لا ذَخیرَةَ لَهُ
اى ذخیره آن کس که ذخیره ندارد
یا حِرْزَ مَنْ لا حِرْزَ لَهُ
اى پناه‏گاه آن کس که پناه‏گاهى ندارد
یا غِیاثَ مَنْ لا غِیاثَ لَهُ
اى فریادرس آن کس که فریادرسى ندارد
یا سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ لَهُ
اى پشتی‏بان آن کس که پشتی‏بانى ندارد
یا کَنْزَ مَنْ لا کَنْزَ لَهُ
اى گنج آن کس که گنجى ندارد
یا حَسَنَ الْبَلاَّءِ یا عَظیمَ الرَّجاَّءِ یا عِزَّ الضُّعَفآءِ
اى که آزمایش‏ات نیکو است، اى بزرگ‏مایه امید، اى عزت بخش ناتوانان،
یا مُنْقِذَ الْغَرْقى یا مُنْجِىَ الْهَلْکى
 اى نجات‏بخش غریقان، اى خلاص‏کننده هالکان
 یا مُنْعِمُ یا مُجْمِلُ یا مُفْضِلُ یا مُحْسِنُ
اى نعمت‏بخش اى زیباپرور اى فزون‏بخش اى نیکوده

اَنْتَ الَّذى سَجَدَ لَکَ سَوادُ اللَّیْلِ وَ نُورُ النَّهارِ
تویى که سجده کرد (و به کمال خضوع درآمد) برای‏ات سیاهى شب و روشنى روز
وَ ضَوْءُ الْقَمَرِ وَ شُعاعُ الشَّمْسِ وَ دَوِىُّ الْمآءِ وَ حَفیفُ الشَّجَرِ
 و تابش ماه و شعاع خورشید و صداى ریزش آب و به‏هم‏خوردن درخت
یا اَللّهُ لا شَریکَ لَکَ
اى خدایى که شریک ندارى
اَللّهُمَّ اجْعَلْنا خَیْراً مِمّا یَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لَنا ما لا یَعْلَمُونَ
خدایا قرارمان ده به‏تر از آنچه مردم گمان کنند و بیامرز از ما آنچه را که نمى‏دانند
وَلا تُؤ اخِذْنا بِما یَقُولُونَ
و مگیر ما را بدانچه گویند
حَسْبِىَ اللّهُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ
عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ
بس است مرا خدا، معبودى جز او نیست
بر او توکل کنم و او است پروردگار عرش عظیم
امَنّا بِهِ کُلُّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ اِلاّ اُولُوا الاْلْبابِ
ایمان داریم به او و هرچه هست از نزد پروردگار ما است و اندرز نگیرند جز خردمندان
رَبَّنا لاتُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً
پروردگارا منحرف مساز دل‏هاى ما را پس از آنکه هدایت‏مان کردى و ببخش به ما از پیش خود رحمتى
اِنَّکَ اَنْتَ الْوَهّابُ
که به‏راستى تویى بخشایش‏گر
»

یا علی


حتی عبیدالله هم نپذیرفت

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/9/25:: ساعت 12:26 صبح

سلام.

بخش‏های مقدماتی فصل «وقعه‏ی حره» کتاب «سقیفه» مرحوم علامه سید مرتضی عسکری(ره).
- - - - - -

یزید... به... عمروبن سعید... فرمان داد
به سرکوبی مردم مدینه قیام کند.
اما عمرو زیر بار نرفت و چنین مأموریتی را نپذیرفت.

پس به عبیدالله بن زیاد نامه نوشت
و او را مأمور عزیمت به مدینه و سرکوبی مردم آنجا کرد
و مقرر داشت که پس از آن به مکه رفته،
ابن زبیر را سرکوب کند.
ابن زیاد این مأموریت را نپذیرفت و گفت:
به خدا قسم که من این دو ننگ و رسوایی را
برای این فاسق
با هم انجام نخواهم داد؛
یکی کشتن پسر دختر پیغم‏بر(ص)،
و دیگری جنگ با خانه‏ی خدا!

گفتنی است که مرجانه،
مادر عبیدالله زیاد،
فرزندش را به‏سبب کشتن امام حسین(ع)
مورد شماتت و سرزنش قرار داد...

چون یزید از جانب عبیدالله بن زیاد ناامید گردید،
به دنبال مسلم‏بن عقبه‏ی مرّی فرستاد.
چه،
معاویه روزی به او گفته بود:
بالأخره تو روزی با مردم مدینه درگیر خواهی شد.
در آن صورت مسلم‏بن عقبه را به سرکوبی ایشان مأمور کن.
زیرا او مردی است که خدمت و فداکاری‏اش را آزموده‏ام!...

مسلم به یزید گفت:
تو هرکس را که مأمور جنگ مدینه کردی زیر بار آن نرفت...
این کار تنها از من برمی‏آید.
زیرا من در خواب دیدم که درخت خاربن عرقه مدینه فریاد می‏کند:
فقط به دست مسلم!
... مسلم!
از مردم مدینه که کشندگان عثمان هستند، انتقام‏ات را بگیر!

یا علی

- - - - - -
+ این ماه ذی‏الحجه این‏قدر مناسبت داره که آدم نمی‏دونه از کدوم‏اش بگه.
++ واقعه حره درس‏های زیادی داره. حداقل‏اش اینکه مردم مدینه که با وجود دانستن قطعی، حق حضرت امیرالمؤمنین(ع) را زیر پا گذاشتند و تن به خلافت اولی و دومی سپردند، و حضرت علی(ع) نیز مرکز حکومت را به کوفه منتقل کردند، حضرت مجتبی(ع) را مجبور به صلح با معاویه کردند، و کم‏ترین یاری به حضرت حسین(ع) داشتند، به چنین مصیبتی دچار شدند که حتی بیان‏اش برای آدم گران است. فاجعه‏ای که حتی عبیدالله از انجام آن پا پس می‏کشد.


روز مباهله

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/9/21:: ساعت 1:26 صبح
سلام.

روز شنبه 21 آذر 1388،
ظاهراً مصادف با 24 ذی‏الحجه
و سال‏روز نزول آیه 61 سوره آل‏عمران، درباره ماجرای مباهله است.
*
«
فَمَن حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعدِ مَا جَاءَکَ مِنَ العِلمِ
فَقُلْ تَعَالَوا نَدعُ أبنَاءَنَا وَ أبنَاءَکُم وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُم وَ أنفُسَنَا وَ أنفُسَکُم
ثُمَّ نَبتَهِل
فَنَجعَل لَعنَتَ اللَّهِ عَلَى الکَاذِبِینَ
»
هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند،
به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛
ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛
ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛
آن‏گاه مباهله کنیم؛
و لعنت خدا را بر دروغ‏گویان قرار دهیم.
**
از مجموعه نکات قابل ذکر
به این اکتفا می‏کنم که در این ماجرا
حضرت امیر -علیه السلام- به‏عنوان جان پیام‏بر(ص) شناخته می‏شود.
حرف اینجاست که آن روز،
این جای‏گاه برای همه شناخته شده و معلوم بود.
مثال‏های دیگرش ماجرای جنگ تبوک
یا تبلیغ آیات سوره توبه در مکه.
در این مواقف حضرت رسول(ص) می‏فرمودند یا من باید این کار رو انجام بدم،
یا توی علی(ع).
مشکل اینجا بود که همه این رو می‏فهمیدند،
ولی اکثراً قبول و خوش نداشتند.
بعد از پیام‏بر(ص) هم حرف خدا و رسول‏اش رو کناری گذاشتند،
و به رأی خود عمل کردند.
از نتایج این کفر و انحراف یکی آن شد که
حرف‏های پیام‏بر(ص) فراموش شد و حرف‏های عمر ماند
+
(العیاذ بالله).
دیگری ماجرای قتل عام حره است،
که ان‏شاءالله روی‏اش صحبت کنیم.
خلاصه‏اش اینکه خلیفه یزید پا را از مقام رسول الله(ص) هم فراتر گذاشت
و جای خدا نشست (العیاذ بالله).
***
«
اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ

وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أولِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ
یُخرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ
أُولَئِکَ أصحَابُ النَّارِ هُم فِیهَا خَالِدُونَ
»

این که وسط نداره.
اگه یه ذره ایمان نداشته باشیم،
به همون اندازه کافر و تحت ولایت طاغوت‏ایم.
به همون اندازه هم از نور به‏سمت ظلمات می‏ریم.
وای به روزی که آب از سرمون بگذره.

یا علی مددی


انگیزه شرکت در شورا

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/9/15:: ساعت 10:16 عصر

سلام.
از کتاب سقیفه (گزیده‏ای از سخن‏رانی‏های مرحوم علامه سید مرتضی عسکری(ره) در محرم و صفر 1419)؛ شمه‏ای از آنچه بر سر امت بعد از عدم قبول ولایت حضرت امیر -علیه السلام- آمد.
- - - - - -

«امام به‏خوبی می‏دانست که خلافت را به او نمی‏دهند.
هم‏راه ایشان در شورا شرکت کرد تا نگویند که او،
خود،
خلافت را نمی‏خواست.

(پرانتز
در روزی که عمر زخم برداشت
شش نفر را برای تعیین خلیفه بعد از خود در یک شورا جمع کرد.
نتیجه شورا بعد از مرگ وی معلوم شد.
پرانتز)

بلاذری (قرن سوم) در انساب الاشراف نوشته است:
قبل از اجتماع شورا،
حضرت امیر -علیه السلام- به عموی‏اش عباس شکایت کرد و فرمود:
خلافت از ما رفته است.
عباس گفت: از کجا می‏گویی؟
فرمود: سعد(بن ابی‏وقاص) با پسر عموی‏اش عبدالرحمان(بن عوف) مخالفت نمی‏کند،
عبدالرحمان هم داماد عثمان است؛
این سه با هم‏اند...
اگر طلحه و زبیر هم با من باشند،
چون عمر گفته که عبدالرحمان با هر کس باشد،
او خلیفه است،
پس دیگر فایده‏ای ندارد.
بنابراین، حضرت امیر می‏دانست
و اگر در شورا شرکت نمی‏کرد،
بعد از عثمان هم با آن حضرت بیعت نمی‏کردند.
چون سخنان پیام‏بر -صلی الله علیه و آله- از میان رفته بود
و حرف‏های عمر مانده بود.
عمر به‏قدری بزرگ شده بود که مقام‏اش در نزد آنان
از تمام پیام‏بران بزرگ‏تر شده بود.
(العیاذ بالله)»

یا علی

- - - - - -
+ به رسم قدیم، گفتم چند پیامک جالب غدیریه رو براتون بنویسم:
«عظمت اصحاب خاص امیرالمؤمنین -علیه الصلوه و السلام- در این است که در هیچ شرایطی دچار اشتباه نشدند و جبهه را گم نکردند.
رهبر معظم انقلاب؛ 6 اردی‏بهشت‏ماه 1369»

«مبارک باد عیدی که حکومت حق انتخاب گردید، هرچند پس از آن تقلب کردند!» !!!

«یا رب عید است عطا بر همه ده      /      بر ماتم و اندوه همه خاتمه ده
پایان غم همه ظهور مهدی است       /      تعجیل فرج به مهدی فاطمه ده»

«سحرگاهی بگوشم این ندا از چرخ پیر آمد      /       که سر بردارد از زانوی غم عید غدیر آمد
امیر مؤمنین حیدر به امر حق پیم‏بر را       /       وزیر آمد، دبیر آمد، مشیر آمد، مشار آمد»

«هرکس به ولایت علی نائل شد       /       اندیشه کفر از دل‏اش زائل شد»

«بر دل یاقوت با خط طلا بنوشته‏اند      /      شیعیان حاجی شدند چون دور حیدر گشته‏اند
...» (از نقل مصرع دوم معذورم)

«علی در عرش عالم بی‏نظیر است      /       علی بر عالم و آدم امیر است
به عشق نام مولای‏ام نویسم        /        چه عیدی به‏تر از عید غدیر است»

«ام‏روز، معنای بزرگ‏داشت روز غدیر، اهتمام به مسائل جامعه و تلاش برای عزت‏بخشیدن به شهروندان و بسط عدالت برای همه است. (امام موسی صدر)» (خدا عزت و سلامتی به‏شون بده)

«علی‏گویان همه نیکو سرشت‏اند       /        همه قبل از قیامت در بهشت‏اند
به وقت خلقت‏ام خیل ملائک          /         به قلب‏ام یا علی را می‏نوشتند»


پذیرش ولایت

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/9/14:: ساعت 11:37 عصر

سلام.

اول از همه:
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین
بولایه امیر المؤمنین و الائمه علیهم السلام

*

اما بعد،
جناب حاج آقا «قاسم» فرموده‏اند که
«امامت نهایت کمال یک ولی خداست
و شاهدش مضامین بلند جامعه کبیره است.»
**

و در انتها،
مرور این آیات سوره مائده:
إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا
الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُم رَاکِعُونَ
(55)
سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‌اند؛
همان‏ها که نماز را برپا می‌دارند، و در حال رکوع، زکات می‌دهند.
وَ مَن یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا
فَإِنَّ حِزبَ اللَّهِ هُمُ الغَالِبُونَ
(56)
و کسانی‏که ولایت خدا و پیامبر او و افراد باایمان را بپذیرند، (پیروزند؛)
(زیرا) حزب و جمعیّت خدا پیروز است.

کمی تأمل کنیم که این پذیرش ولایت چیست؟
در اعتقاد، در عمل و در لحظه‏لحظه زندگی.

یا علی

- - - - - -
+ جناب «ره‏سپار» در نظرات پست «انگیزه شرکت در شورا» نکته مهمی رو نوشته‏اند که گمان می‏کنم بیش‏تر به اینجا مربوط است:
«اینکه این ولایت چه ولایتی‏ه، شاید مهم‏ترین مسئله زندگی مسلمین باشه!
چند وقت بود تو ذهن‏ام این سؤال بود که امام زمان(عج) (که این‏همه فدایی دارن) چرا ظهور نمی‏کنن؟ مطمئن بودم آدم‏هایی که برای خاطر امام خمینی(ره) از همه چیزشون گذشتن، حتماً برای امام زمان(عج) بیش از اینها خواهند گذشت. اینکه همه می‏گن اونقدر ما بدیم که امام اگر بیان حاضر نیستیم در راه ایشون از خودمون بگذریم رو اصلاً قبول نداشتم و توجیهی بر غیبت می‏دونستم.
چند وقت پیش آقای چیت‏چیان جوابی به‏ام دادن که سال‏ها بود منتظر شنیدن‏اش بودم. گفتن امام زمان(عج) 313تا فدایی نمی‏خوان، 313تا سرباز نمی‏خوان، 313تا سردار می‏خوان. کسانی‏که اون‏قدر معرفت‏شون به دین و امام بالاست که می‏تونن جای امام، عین ایشون تصمیم بگیرن و رفتار کنن و مملکتی رو اداره کنن.
اصولاً تسلیم‏بودن بدون معرفت همین چیزی می‏شه که الآن هست! و کاش که اصلاً نبود! کاش در عین نشناختن‏هامون، ادای تسلیم‏بودن رو در نمی‏آوردیم و آن‏قدر این واژه ژرف رو از ارزش و معنی تهی نمی‏کردیم.
ولایت امام هر چیزی که هست، به‏نظر من نباید بر معرفت پیشی بگیره. به‏نظر من ولایت مسئله بسیار مهمی است که الآن در اشتباه‏ترین معنای‏اش از سیاق اهل بیت(ع) به‏کار می‏ره، و بندگی بی‏چون و چرا از کسی شده که در مقابل‏اش نه معرفتی داری، نه حقی به سؤال و جواب و اعتراض، درحالی‏که در عمق جهل و ندانستن نسبت به اون فرد قرار داری، و افتخارت فقط باید این باشه که تبعیت بی‏چون و چرا می‏کنی از کسی که هرگز در خور شأن او، وی را نشناخته‏ای.»

حقیر هم اینها رو نوشتم:
«دغدغه به‏جایی است و حرف حقی. آدم باید به‏اندازه‏ی معرفت‏اش اطاعت کند؛ وگرنه از عقل‏اش (حجت‏اش) جلو زده و این مخالف صداقت است و مصداق افراط و غلو. نکته 313 سردار هم بسیار جالب و متین بود. اما در مورد موضوع اول؛
اگر معرفت ما از امام و ولیّ، امام واجب الاطاعه و واجب الموده باشد، امامی که ولایت‏اش، همان ولایت رسول(ص) و الله است (اشاره به همین آیه 55 مائده)، ولایتی که کارش خروج از ظلمات به‏سوی نور است (آیه الکرسی)،
با همین ولایت،
اطاعت بی‏چون و چرا (مانند تسلیم‏بودن در برابر خدا) برای ما واجب می‏شود و به‏همین واسطه هم انسان از ظلمت جهل و ظلم به‏سوی نور معرفت و رشد حرکت می‏کند.
اصلاً بموالاتکم علمنا الله معالم دیننا.
در تاریخ اسلام و اهل بیت(ع) زیاد شنیده‏ایم که فلان آدم ولایت‏مدار چندین حدیث خفن بلد بود که نمی‏تونست به کسی بگه. خوب، این جنسی از معرفت است که با مطالعه و تحقیق تنها نمی‏شه به‏اش دست یافت. تربیت لازم داره و تربیت هم پذیرش ولایت مربّی.»


بالاترین شخصیت تاریخ

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/9/3:: ساعت 11:41 صبح

سلام.
از
وصیت‏نامه حضرت امام(ره):

«... ما مفتخریم
و ملت عزیز سر تا پا متعهد به اسلام و قرآن مفتخر است
که پیرومذهبی است که می‏خواهد حقایق قرآنی،
که سراسر آن از وحدت بین مسلمین بلکه بشریت دم می‏زند،
از مقبره‏ها و گورستان‏ها نجات داده و به‏عنوان بزرگترین نسخه نجات‏دهنده بشر
از جمیع قیودی که بر پای و دست و قلب و عقل اوپیچیده است
و او را به‏سوی فنا و نیستی و بردگی و بندگی طاغوتیان می‏کشاند نجات دهد.

و ما مفتخریم
که پیرو مذهبی هستیم که رسول خدا مؤسس آن
به امر خداوندتعالی بوده،
و امیرالمؤمنین علی بن ابی‏طالب،
این بنده رهاشده از تمام قیود،
مأمور رهاکردن بشر از تمام اغلال و بردگی‏ها است.

ما مفتخریم که کتاب نهج‏البلاغه
که بعد از قرآن بزرگ‏ترین دستور زندگی مادی و معنوی
و بالاترین کتاب رهایی‏بخش بشر است
و دستورات معنوی وحکومتی آن بالاترین راه نجات است،
از امام معصوم ما است.

ما مفتخریم
که ائمه معصومین،
از علی بن ابی‏طالب گرفته تا منجی بشر حضرت مهدی صاحب زمان
-علیهم آلاف التحیات والسلام-
که به قدرت خداوند قادر، زنده و ناظر امور است
ائمه ما هستند.

ما مفتخریم
که ادعیه حیات‏بخش
که او را «قرآن صاعد» می‏خوانند
از ائمه معصومین ما است.
ما به «مناجات شعبانیه» امامان
و «دعای عرفات» حسین بن علی -علیهما السلام-
و «صحیفه سجادیه» این زبور آل‏محمد
و «صحیفه فاطمیه»  که کتاب الهام‏شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیه است
از ما است.

ما مفتخریم
که «باقرالعلوم» بالاترین شخصیت تاریخ است
و کسی جز خدای تعالی و رسول -صلی الله علیه و آله-
و ائمه معصومین -علیهم السلام-
مقام او را درک نکرده و نتوانند درک کرد،
از ما است.


و ما مفتخریم
که مذهب ما «جعفری» است
که فقه ما که دریای بی‏پایان است،
یکی از آثار اوست.

و ما مفتخریم
به همه ائمه معصومین -علیهم صلوات الله- و متعهد به پیروی آنان‏ایم.

ما مفتخریم
که ائمه معصومین ما -صلوات الله و سلامه علیهم-
در راه تعالی دین اسلام و در راه پیاده‏کردن قرآن کریم
که تشکیل حکومت عدل یکی ازابعاد آن است،
در حبس و تبعید به سر برده
و عاقبت در راه براندازی حکومت‏های جائرانه و طاغوتیان زمان خود شهید شدند.

و ما امروز مفتخریم
که می‏خواهیم مقاصد قرآن و سنت را پیاده کنیم
و اقشار مختلفه ملت ما در این راه بزرگ سرنوشت‏ساز
سر از پا نشناخته،
جان و مال و عزیزان خود را نثار راه خدا می‏کنند...
»

یا علی


تبلیغ و تزیین

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/4/14:: ساعت 12:48 صبح

سلام.

1- امروز یه جلسه توجیهی حج داشتیم و بعدش هم به‏طرز حیرت‏آوری جرأت فرموده، تک و تنها رفتیم واکسن زدیم. جلّ الخالق!

2- یه مجموعه‏ی چهار جلدی نهاد برامون فرستاده بود، یه 13 جلدی اداره کل امور فرهنگی وزارت علوم، یه مجموعه‏ی جدید هم نهاد به‏اش اضافه کرد. الحمدلله ما که از این داستان‏ها و اشعار چیز زیادی سر در نیاوردیم، نشستیم یه دور دیگه کتاب اعمال آقای فلاح زاده رو بخونیم. شاید یه دور دیگه هم لازم بشه. البته هنر کردیم رفتیم یه حمد و سوره هم درست کردیم خیر سرمون. خدا به‏خیر بگذرونه. از خوانندگان عزیز هم تقاضای عاجزانه می‏شه که حلال‏مون کنید.

3- مطلب زیر نکته‏ی جالبی‏ه از جلد اول اون مجموعه‏ی 13 جلدی درباره‏ی گفت‏گو با مسلمانان دیگه و تبلیغ با نام «نسیم تفاهم؛ راه‏بردها و روش‏ها».
- - - - - -

از قول حضرت رسول(ص):
«بعثتُ داعیاً و مبلّغاً ... و خلق ابلیس مزیّناً»
در تزیین، بدون توجه به عمق و باطل یک امر،
آن را به دیگران دیکته می‏کنند.
اما مبلّغ تنها درصدد ترویج حق و حقیقت است
و به باطن امر بیش از ظاهر آن توجه دارد...

یا علی

- - - - - -
+) 13 رجب
+) از آقای حسن‏زاده
+ و ++) «ماه رجب و ملک داعی» و «قصد قلبی و زحمت جوارحی»
+) اندازه‏ی جدید و قدیم
+) سی‏صد آیه برای تو
+) این خانه بی‏دلیل ترک برنداشته است...


اسلام‏شناسی اروپاییان

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/2/15:: ساعت 12:0 صبح

سلام.
ایام فاطمیه(س) تسلیت
- - - - - -

«چرا اسلام‏شناسان غربی
برای دریافت مفاهیم اسلام، تنها به کتب و متون مکتب خلفا مراجعه می‏کنند
و معمولاً از متون مکتب امامت بهره‏ای نمی‏گیرند؟

... اینها که به‏ظاهر می‏خواهند اسلام را بشناسند
درصدد جستجوی حقیقت نیستند،
و نمی‏خواهند یک دین الهی و آسمانی را بررسی کنند
و ابعاد مختلف آن را بیابند و بشناسند.
ایشان درصدد کشف نقاط ضعفی از اسلام و شخصیت‏های آن هستند.

در احادیث مکتب ما، پیامبر(ص) معصوم است و رحمه للعالمین،
اشرف مخلوقات می‏باشد و دارنده‏ی برترین صفات و اخلاقیات.

البته روشن است چنین بینشی هدف آنها را تأمین نمی‏کند.
اما متأسفانه آنچه می‏خواهند به اسلام و پیامبر(ص) آن نسبت بدهند،
در احادیث مکتب خلفا می‏یابند...
بنابراین اکثریت قریب به‏اتفاق اسلام‏شناس‏های غربی
از مدارک و متون مکتب خلفا استفاده می‏کنند.

... اینان زحمت زیادی کشیده‏اند... که نشان بدهند
اسلام حقیقت نداشته، اصالت نداشته و الهی و آسمانی نبوده است.
مدارک سخنان خود را نیز در کتب مکتب امامت نیافته‏اند،
تنها در مکتب خلافت مقصد و مقصود خویش را یافته‏اند.

(نمونه‏ها:)
اگناس گلدزیهر (یهودی)
ماسی نیون (مسیحی)
«محمد پیامبری که از نو باید شناخت» ویرژیل گیورگیو
«محمد پیامبر و سیاست‏مدار» پروفسور مونتگمری وات
«جهان اسلام» پروفسور برتولد اشپولر
«اسلام در ایران» پروفسور پطروشفسکی
«دائره المعارف اسلامی»
برای تخریب اسلام در همه‏ی جوانب آن است
و اینها مایه‏ی سخن خود را در احادیث و تاریخ و تفسیر مکتب خلفا یافته‏اند و بس.

... کتاب‏هایی که از زبان اروپایی (درباره اسلام) ترجمه می‏شود
درواقع سم‏هایی هستند در پوشش عسل...

آخر ایشان چرا امام باقر(ع) و امام صادق(ع) را گذاشته‏اند
و به اسلام ابوهریره و انس‏بن مالک و امثال ایشان رو می‏آورند؟...

روی‏آوردن به اسلام‏شناسی اروپایی،
برباددادن خون شهیدان جاودانه‏ی کربلاست...»
انتهای درس هفت‏ام «نقش ائمه در احیای دین» علامه عسکری(ره)

یا علی

- - - - - -
باید کتاب رو بخونید تا این حرف‏ها رو بهتر درک کنید.

یه لینک خوب برای ایام فاطمیه(س)


کل ما حکم به العقل...

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/1/31:: ساعت 5:24 عصر

سلام.

در پی یادداشت قبلی بحث خوبی درباره عبارت «کلّ ما حکم به العقل، حکم به الشرع» پیش آمد که ترجیح دادم این رو مستقل‏اش کنم. پس اگه نظرات پست قبلی رو دیدید، بیشتر مطالب این پست براتون تکراری خواهد بود، هرچند منطق چینش‏اش ممکن است به فهم بهتر بحث کمک کنه. درباره اسراف یادتون نره بنویسید.
- - - - - -

* حقیر از جناب «کامنت برای وبلاگ سلام» پرسیدم که
«یه سؤالی، این «کل ما حکم به العقل حکم به الشرع» حدیث یا آیه است؟»

** ایشان طی دو نظر جواب فرمودند که
«اینها منابع دست چندم است. ولی پیچیدگی‏های فنی را ندارد:

1- http://www.hawzah.net/Hawzah/Questions/QuestionView.aspx?LanguageID=1&QuestionID=11052

2- http://shahidmotahhary.blogfa.com/post-64.aspx 

3- http://www.noormags.com/View/Magazine/ViewPages.aspx?numberId=1788&ViewType=0&PageNo=35

4- کلاً این کتاب آشنایی با علوم اسلامی بسیار خوب است.
خدا رحمت کند مرحوم مطهری را. اینجا (صص 45-46 الکترونیکی) را ببینید.

http://www.tooba-ir.org/_Book/Motahari/s1.asp?Book_name=%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%A6%D9%8A%20%D8%A8%D8%A7%20%D8%B9%D9%84%D9%88%D9%85%20%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%8A%20%D8%AC%D9%84%D8%AF%20%D8%B3%D9%88%D9%85&PAGE=45

العقل ما عُبِد به الرحمن و اکتُسِب به الجنان»

«http://rss.nahad.ir/QAForm.aspx?ID=2538
این هم جالبه. حتی به بحث دل و عقل هم ربط داره.
برای مطالعه بیشتر در این باب خیلی خوب است رجوع کنید به کتاب «دفتر عقل و آیت عشق»، 3 جلد است.
دکتر غلامحسین ابراهیم دینانی.

http://rasoolnoor.com/modules.php?name=Content&pa=showpage&pid=312
اینجا هم تا یه حدی رابطه‏ی این بحث رو با موضوعات دیگر نشان می‏دهد.
(این بحث گسترده‏ای است.)

و همچنین این:

http://www.hawzah.net/Hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=%205039&id=44603

»

ان‏شاءالله بتونم اینها رو بخونم و استفاده کنم؛
هرچند که از خودم انتظار ندارم از مطالب جناب دینانی چیزی دست‏گیرم بشه.

*** جناب «ره‏سپار» فرمودند که
«اینکه فرمودین عقل به غیب دست‏رسی نداره و باید از شرع مدد بگیره کاملاً درست‏ه.
مثلاً ما در مورد اون دنیا نمی‏تونیم با عقل به نتیجه قطعی برسیم
و بفهمیم دقیقاً اونجا چه جوری‏ه.
باید یه کسی که با غیب در ارتباط‏ه بیاد و برامون تبیین کنه.

 اما اینکه بفهمیم که اون دنیایی هست کار عقل‏ه نه شرع.
یعنی با عقل‏مون‏ه که می‏فهمیم پیامبری اومده و گفته جهان حساب و کتاب داره
و دنیای دیگری هست درست‏ه و اصلاً باید هم چنین چیزی باشه.
پس یه چیزایی هم هست که کار عقل‏ه نه شرع!
مثلاً تا عقل قبول نکن‏ه که یه بنده خدایی پیامبره،
هرچه‏قدر هم اون قسم و آیه بخوره که راست می‏گه آدم قبول نمی‏کنه.

حالا کار ما این‏ه که تو مسایلی که عقل و معرفت ما به‏اش راه داره،
اون رو کامل کنار نگذاریم.
اگر در بعضی از این زمینه‏ها گفته‏ی شرع با چیزی‏که عقل و معرفت می‏گه در تناقض بود،
نمی‏شه به این راحتی‏ها عقل رو مردود دونست.
شاید شرعی که دست ما رسیده به شکل درست‏اش نرسیده، شاید...

مردود دونستن عقل تو این مسائل ساده‏ترین و به‏نظر حقیر زشت‏ترین کار ممکن‏ه، نه بهترین کار.»

در مورد مطالب ایشون تو خط‏های اول یه نکته‏ای هست که
به‏نظر من ایشون «وحی» رو با «شرع» اشتباه گرفتن.
یعنی برای دست‏رسی به غیب از وحی کمک باید گرفته بشه.
چون فکر می‏کنم شرع رو همون مجموعه قواعد دینی بدونیم بهتره.

**** حقیر جواب دادم که
«حرف‏ام همین بود که این «کل ما حکم به العقل...»
حداقل «کل»اش با شرایط و معذوریت ما راه‏گشا نیست.
کلیّت حرف‏تان قبول است.
پذیرفتن اصول عقاید با عقل است
و البته وحی می‏تواند مواد و ابزار استدلال صحیح را برای عقل تبیین کند،
همان‏طور که پیام‏بر(ص) هم مبیّن قرآن است.
و البته نقش‏های دیگر عقل سرجای‏اش.

اما کل شرع را ما نمی‏توانیم با عقل دربیاوریم.
عدم دست‏رسی به «غیب» یکی از استدلالات ممکن برای این موضوع است.»

***** جناب «ره‏سپار» هم پاسخ دادند که
«قبول دارم.

اینکه روی این مسأله حساسیت خاصی نشان دادم، برمی‏گرده به آیات 28 و 29 سوره اعراف.
دیده‏ام خیلی‏ها در سایه شرع، و البته بهتره بگم در سایه کلاهی از جنس شرع(!)
به زشت‏کاری‏هایی دست می‏زنند که گرچه مغایر عقل و معرفت و فطرت و انسانیت‏ه،
در ظاهر می‏شه تو ظاهری موجه از دین توجیه‏اش کرد.
به گمان‏ام در این‏گونه مواقع که برای کار ضداخلاقی راه حل‏ی دینی می‏شه پیدا کرد،
تعطیل‏نکردن عقل تنها مانع بروز زشت‏کاری و گناه‏ه.

آیه می‏فرماید:
وَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا
وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا
قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ
أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ (28)
قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ...

(و هنگامی که کار زشتی انجام می‌دهند می‌گویند:
«پدران خود را بر این عمل یافتیم؛ و خداوند ما را به آن دستور داده است!»
بگو: «خداوند (هرگز) به کار زشت فرمان نمی‌دهد!
آیا چیزی به خدا نسبت می‌دهید که نمی‌دانید؟!» (28)
بگو: «پروردگارم امر به عدالت کرده است؛...»)

البته نمی‏دونم اینکه بعضی کارهای ضداخلاقی رو هنوز می‏شه با ظاهری از شرع انجام داد،
باید گناه که دانست؟...»

****** و این هم پاسخ حقیر:
«آیات جالبی بود، تشکر.
بنده بی‏تقصرم، کارهای ضداخلاقی لابد گناه است دیگه،
و اگر تحت پوشش شرع باشد که دیگر خیلی گناه است،
چون علاوه بر کار ضداخلاقی، ازبین بردن کارایی شرع هم درنظر دیگران هست.
داری یک مرام رو خدشه‏دار می‏کنی.
مثل بدعت‏هایی که به دین می‏چسبند که از هزار گناه بدترند.
البته حقیر مرجع تقلید نیستم.»

******* جناب «کامنت برای وبلاگ سلام» بحث رو این‏گونه ادامه داده‏اند که
«1-درست‏ه.
اما بد نیست به این نکات هم توجه کرد.
اولاً عاقل حقیقی نزد شارع فقط حضرت محمد(ص) است،
(اول ما خلق ا.. العقل = حقیقت محمدی‏ه / این بحث پیچیدگی‏های زیادی دارد.)
و دیگران به‏میزان دریافتی که از حقیقت محمدی‏ه دارند
(منظور از حقیقت محمدی‏ه به زبان بسیار ساده همان چیزی است که
ما تحت عنوان «انسانیت» از آن یاد می‏کنیم)
عاقل هستند.
پس ماجرای این «کل» مشخص می‏شود.
یعنی هرچه را شارع بگوید عقل حضرت محمد(ص) که عقل الهی است نیز به آن حکم می‏کند.
درست؟
حالا ما هر چه‏قدر محمدی‏تر باشیم عاقل‏تر هستیم.
به‏خاطر همین هم هست که در نگاه اسلام «العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان» است.
یعنی هر کسی که عاقل‏تر باشد عابدتر است و اوست که به جنت و به‏طور دقیق‏تر رضوان الهی می‏رسد.

2- اما آن مطلب که شما فرمودید هم درست است.
ولی توجه داشته باشید که:
بله. ما کل شرع را نمی‏توانیم با عقل بفهمیم.
مثلاً عقلای عالم جمع هم شوند نمی‏فهمند که چرا نماز صبح دو رکعت است و قس علی هذا ...
اما منظور از کل ما حکم اساساً این نیست.
ما در منطق قدیم صغری و کبری و نتیجه داریم.
صغری: یک امر جزئی است مثل: سقراط انسان است
و کبری یک امر کلی است مثل: هر انسانی میرا است
و بعد نتیجه گرفته می‏شود که پس: سقراط میرا است.

حال، این «کل ما حکم» هم کبری است. یعنی هر صغری را با آن بسنجی در دل آن قرار می‏گیرد.
یعنی به من انسان که عقل‏ام ناقص است می‏گوید
ببین تو عقل‏ات به خیلی چیزها نمی‏رسد،
اما بدان که هر چه شرع حکم کند عقل هم حکم کرده و برعکس.
پس اگر عقل به بعضی چیزها نرسید نزن زیرش
و اگر بعضی چیزهای شرعی با عقل‏ات جور درنیامد، نگو که لاطائلات‏ه.
به گیرنده‏های خودت شک کن.
(اما حضرت محمد(ص) که کمال عقل رو دارد، «کل ما حکم» را کامل دریافت می‏کنه.

3- کار قلب و دل ایمان است.
یعنی ایمان به غیبی که نمی‏بینی.
و اساساً ایمان با ندیدن یه ارتباطی دارد.
اما عاقل‏ترها هم مؤمن‏تر هستند.
این‏جاست که سه‏گانه‏ی عقل و دل و ایمان شکل می‏گیره؛
هر چه‏قدر عاقل‏تر با دل‏تر (عاشق‏تر)،
هر چه‏قدر با دل‏تر مؤمن‏تر،
هر چه‏قدر مؤمن‏تر با دل‏تر،
و 3 تای معکوس.»

******** و سؤال جدیدی که پرسیدم:
«باز هم سؤالی پیش می‏آد که
حتی حضرت ختمی مرتبت(ص) هم از نزد (عقل) خودشان حرفی ندارند،
حتی کلام‏اشان هم وحی است.
همین بیان که «هرکسی عاقل‏تر باشد، عابدتر است»
یعنی بیشتر مطیع شرع است، نه اینکه بیشتر استخراج‏کننده شرع.

جور دیگر بپرسم،
آیا عقل (حتی عقل کامل حضرت حبیب الله(ص)) مصدّق شرع است یا مُبدِع و واضع آن؟
جور دیگر؛
شرع و دین اسلام را ایشان از عقل کامل خودشان درآورده‏اند،
یا آن را موبه‏مو و بدون هیچ کم و کاست از نزد خداوند به ما رسانده‏اند
و خودشان اولین عابد و عامل و مطیع آن بوده‏اند؟
عقل‏شان هم مؤید شرع الهی بوده.

البته من نمی‏دانم نقش و شأن عقل چیست،
فقط می‏خواهم اینجا مبدع و واضع بودن‏اش را در مورد شرع نفی کنم.»

********* و این هم پاسخ جناب «کامنت برای وبلاگ سلام»:
«1- بله. درست است.
حضرت واضع شرع نیستند، شارع واضع شرع است.
اما، و صد البته، اما، شارع (اگر بتوانیم به‏طور کلی بگوییم خدا)، عاقلانه رفتار می‏کند...

به جای خوبی رسیدیم، و آن بحث جبر یا اختیار است.
مرحوم امام یک رساله در این باب دارند که بی‏نظیر است
(غلو نکردم. کاش همه‏ی ابعاد وجودی امام شناخته می‏شد).
یعنی من نوعی باید این را حل کنم که بالاخره چی؟
جبر؟ اختیار؟ یا أمرٌ بین الأمرین که شیعه این را می‏گوید.

2- شما بین عابدبودن و عاقل‏بودن همچنان تفاوت قائل می‏شوید.
اما اگر بپذیرید که الف=ب است آنگاه جای الف، ب و جای ب، الف را می‏گذارید.
اینکه ما از کلمات متفاوت در این سنت استفاده می‏کنیم
شاید به‏واسطه‏ی تأکیدات است، نه تفاوت‏ها.

3- نکته‏ی بحث این است که شما همواره از درِ صغری وارد می‏شوید و بنده از شهرِ کبری.
ببینید، اساساً ملاک این بحث کبروی است.
 این بحث می‏خواهد بگوید که مدار جهان عاقلانه (به معنای فلسفه‏ی اسلامی آن)
یعنی عاشقانه است و یعنی مؤمنانه است.
اساس اینها 3 چیز نیستند.

اما 1- کسی نباید بگوید که پس بریم و فقط حکم را عمل کنیم
و به اینکه عقلانی است یا نه توجه نکنیم،
اتفاقاً اگر می‏خواهید عابد باشید، باید به فکر چرایی آن حکم هم باشی.
و لذا گفته اند، 1 ساعت تأمل بهتر از 70 ساعت عبادت است.
این بحث جلوی تحجر و هزار و یک چیز دیگر را می‏گیرد.
2- و از طرف دیگر نگوییم که عقل من این حکم را در نمی‏یابد پس عمل نمی‏کنم.
بلکه قبول کنیم که عقل ما ناقص است و اساساً خیلی چیزها را در نمی‏یابد.»

یا علی

- - - - - -
آخرین بازبینی: دوشنبه 31 فروردین 1388؛ 9 شب
سه‏شنبه اول اردی‏بهشت 1388؛ 9 صبح

یه نکته‏ای، دلیل اینکه چرا کامنت‏های خوب رو به متن اضافه می‏کنم قبلاً گفتم. امیدوارم از طولانی‏شدن پست آزرده نشده باشید.


انتخاب امام

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/12/23:: ساعت 10:27 عصر

سلام.

این سؤال و جواب برام خیلی جالب بود. خواستم زودتر بگذارم نشد.
- - - - - -

+ «سعد بن عبد الله می‏گوید:
عرض کردم مولی من،
علت اینکه مردم نمی‏توانند برای خودشان امام انتخاب کنند چیست؟

امام زمان -روحی له الفداه- فرمودند:
علت اینکه مردم نمی‏توانند برای خود امام انتخاب کنند این است
و من برای تو دلایلی ذکر می کنم که عقلت بپذیرد.

عرض کردم: بفرمایید.

امام -علیه السلام- در مقام بیان استدلال و دلیل بر اثبات مدعی فرمودند:
به من بگو آیا انبیاء و فرستادگان الهی که راهنمایان مردم‏اند
و با 1ـ نزول کتاب‏های آسمانی
2ـ فرستادن وحی به‏وسیله جبرییل
و 3- مجهزبودن به نیروی عصمت? مؤید هستند
و بزرگانی مانند موسی و عیسی با آن عقل و کمالی که داشته‏اند 
ممکن است انتخاب‏شان غلط بوده باشد
و درحالی‏که خیال می‏کردند برگزیدگان آنها مؤمن هستند
از منافقین بوده باشند؟

عرض کردم: خیر، ای مولی من.

امام عصر -علیه السلام- فرمودند:
با این وصف موسی کلیم الله با آن فراوانی عقل و کمال علمی
و برخورداربودن از نیروی وحی
از میان بزرگان قوم و لشگریان‏اش هفتاد نفر را از همه‏ی طبقات انتخاب کرد.
آن هم کسانی را که در اخلاص و ایمان آنها شک و تردیدی نبود و دیدیم که چه شد.
و خداوند بزرگ فرموده است: (و موسی هفتاد مرد از قوم خود برای وعده‏گاه برگزید).

امام عصر -علیه السلام- فرمودند:
پس هنگامی‏که مشاهده کردیم که انتخاب و اختیار برگزیدگان خداوند
از سلسله جلیلیه‏ی انبیاء به این صورت در آمد
و افراد فاسد به جای مردم صالح قرار گرفتند...
دیگر اعتباری برای اختیار و اتنخاب مهاجرین و انصار
پس از رسول اکرم -صلی الله علیه و آله- باقی نمی‏ماند
تا برای پیامبر اسلام وصی و جانشین انتخاب کنند.»

++ می‏گن مبلغی در ایام هفته وحدت
رفته بود مناطق سنی‏نشین کردستان.
بالای منبر گفته بود:
ما (شیعه و سنی) که با هم اختلافی نداریم،
خدا لعنت کنه اون دوتا رو که بین ما اختلاف انداختند!!!

یا علی


   1   2   3      >


بازدید امروز: 40 ، بازدید دیروز: 48 ، کل بازدیدها: 469384

پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ