سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کینه تابعین

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/12/19:: ساعت 5:10 عصر

سلام

چه سری‏ه که باید تابعین
حسد و کینه نسبت به مؤمنان را از دل بیرون کنند؟
یعنی این از ترفندهای معمول شیطون‏ه؟
فکر می‏کنم که ما هم تو این انقلاب تابعی هستیم،
و نسل‏های قبلی در ایمان و جان‏فشانی بر ما پیشی گرفته‏اند.
نکنه که ما حسد و کینه‏ای نسبت به‏شون داشته باشیم.
تو این اتفاقات اخیر راحت اظهار نظر کردیم و می‏کنیم.
البته در بیان روزمره‏مون هم نقد غیرمنصفانه زحمات دیگران خیلی معمول‏ه.
ان‏شاءالله خدا با رأفت و رحمت‏ش با ما برخورد کنه.

وَ الَّذینَ جَاءُوا مِن بَعدِهِم
یَقُولُونَ رَبَّنَا اغفِر لَنَا وَ لإِخوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بالإِیمَانِ
وَ لاتَجعَل فِی قُلُوبِنَا غِلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا
رَبَّنَا إنَّکَ رَءُوفٌ رَحیمٌ
(حشر 10)
و (هم‏چنین) کسانی‏که بعد از آنها [= بعد از مهاجران و انصار] آمدند
می‌گویند: «پروردگارا! ما و برادران‏مان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز،
و در دل‏های‏مان حسد و کینه‌ای نسبت به مؤمنان قرار مده!
پروردگارا، تو مهربان و رحیمی!»
*
این هم آیات پیشین درباره مهاجرین و انصار:

لِلفُقَرَاء المُهَاجرِینَ الَّذینَ أخرجُوا مِن دیارهم وَ أموَالهم
یَبتَغُونَ فَضلاً مِنَ اللَّهِ وَ رضوَاناً
وَ یَنصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ
أولَئکَ هُمُ الصَّادِقُونَ
(حشر 8)
این اموال برای فقیران مهاجرانی است که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شدند
درحالی‏که فضل الهی و رضای او را می‌طلبند
و خدا و رسول‏ش را یاری می‌کنند؛
و آنها راست‏گویان‏اند!

وَ الَّذینَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَ الإیمَانَ مِن قَبلِهِم
یُحبُّونَ مَن هَاجَرَ إِلَیهِم وَ لا یَجدُونَ فِی صُدُورِهِم حَاجَةً مِمَّا أوتُوا
وَ یُؤثِرُونَ عَلَى أنفُسِهِم وَ لَو کَانَ بهم خَصَاصَةٌ
وَ مَن یُوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَأولَئِکَ هُمُ المُفلِحُونَ
 (حشر 9)
و برای کسانی است که در این سرا [= سرزمین مدینه‌] و در سرای ایمان پیش از مهاجران مسکن گزیدند
و کسانی را که به سوی‏شان هجرت کنند دوست می‌دارند، و در دل خود نیازی به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمی‌کنند
و آنها را بر خود مقدّم می‌دارند هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند؛
کسانی‏که از بخل و حرص نفس خویش باز داشته شده‌اند رستگاران‏اند!

یا علی

- - - - - - -
+ خدا حاج آقای عابدین‏زاده رو خیر بده.
+ حالا فکر نکنید ما هم رفتیم قاطی سبزها!
+ با تشکر از تصحیح خوانندگان محترم


قیام حضرت سیدالشهداء(ع) و قیام امام خمینی(ره)

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/11/15:: ساعت 12:11 صبح

سلام

بازم هوای کوی تو بر سر فتاده است   /   و ز ماتم‏ات به جان من اخگر فتاده است
شد اربعین و باز به یاد تو یا حسین(ع)   /   مرغ دل‏ام به سینه به پرپر فتاده است...

کاش پایی داشتیم که بر مرکب‏اش می‏شد بیابان‏های عراق رو طی کرد، برهنه‏ی برهنه. نه فکر ره‏توشه بود و نه جای خواب. هم‏راه با کاروان حضرت ام‏المصائب(س) به زیارت می‏رفتیم.
شرمنده از روی‏ات حسین(ع) جان، سه ساله مانده کنج ویران...
- - - - - -

«قیامی که امام خمینی -رحمه الله- و شیعیان در زیر پرچم او با طاغوت جنگیدند نیز
از آثار قیام حضرت سیّد الشهداء -علیه السلام- بود.
جمهوری اسلامی در ایران برپا نشد مگر
در اثر تربیتی که مردم شیعه داشتند که می‏باید در مقابل طاغوت ظالم قیام کرد.

ره‏بر و بنیان‏گذار جمهوری اسلامی ایران از نهضت حضرت سیّد الشهداء -علیه السلام- استفاده کرد.
این سرمایه در جامعه‏ی شیعیان بود و امام خمینی،
هم‏چون کسی که سرمایه‏ای گران‏قدر در اختیار داشته باشد،
به‏خوبی از آن بهره‏برداری کرد.

به جبهه رفتن در جنگ تحمیلی نیز از آثار شهادت‏طلبی شیعیان تربیت‏شده‏ی این مکتب بود
و قیام مردم ایران و برپا داشتن جمهوری اسلامی در ایران
سبب بی‏داری دیگر مسلمانان در دیگر بلاد اسلامی گردید.»

+ مطالب مرتبط: «قیام حضرت سیدالشهداء(ع) و سرنگونی خلافت بنی‏امیه» و «قیام حضرت سید الشهداء(ع) و شکستن قداست خلافت اموی».

یا حسین شهید


لینک‏های انقلابی

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/12/24:: ساعت 12:0 صبح

سلام.

این هم از لینک‏های انقلابی ریدرم. سی‏امین سال‏گرد پیروزی انقلاب بود دیگه.
- - - - - -

1+ کی گفته ما از حرف‏های امام کوتاه آمده‏ایم؟

2+ ما برای ایران جنگیدیم،‏ نه برای اسلام

3+ سی سؤال قابل تأمل

4+ نگاه اشتباه یا مشکل از کجاست؟

5+ در ادامه قبلی، «از کجا شروع کنیم؟» را بخوانید.

6+ مراسم‏های دهه‏ی فجر

7+ تقدیر از برنامه‏های دهه‏ی فجر امسال صداوسیما

8+ این هم از نوستالژی دهه‏ی فجر

9+ سه جمله پیرامون دهه‏ی فجر:
- تاریخ را پیروز شدگان می نویسند.
-- انقلاب اسلامی درختی است که اصل وجودش خوب است، اما دچار آفات فراوانی شده.
--- مردم در انقلاب ?? می‏دانستند که چه نمی‏خواهند، اما نمی‏دانستند که چه می‏خواهند؟

10+ خانواده‏ی امام

11+ قرن خمینی(ره)

12+ یک اشتباه لپی در بیان تاریخ معاصر

13+ انقلاب ما
انقلاب فرانسه، روسیه، چین، امریکا و کوبا

14+ ملت عجیب ما یا پرهیز از جوگیری

15+ آمارها گاهی فریبنده‏اند.

16+ پیروزی یک انقلاب یا انقلاب مال کیست؟

17+ چیزهایی که امام(ره) گفتن رعایت می‏شه؟

یا علی

- - - - - -
از سرعت آپ‏کردن‏ها نگران نباشید. تو این چند ساعتی که تهران‏ام اینها رو می‏گذارم که وقت نبودن‏ام دل‏تنگی نکنید و اینها رو به‏مرور بخونید.


راه‏پیمایی

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/11/22:: ساعت 1:51 عصر

سلام.

1- باورم نشده‏بود که
راه‏پیمایی هم مثل نماز اول وقت،
نرفتن‏ش باعث می‏شه برکت وقت‏ت هم بره.

2- واقعاً نمی‏شه فکری برای نماز جماعت ظهر 22 بهمن کرد؟

یا حسین شهید


محله‏ی انقلابی

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/11/22:: ساعت 12:9 صبح

سلام.

مدت‏ها بود امیر رو ندیده‏بودم.

هیئت خونه حاج محسن بود و طبق روابط عمومی قوی که دارن
زنگ زده‏بود به همه، یعنی خیلی‏ها.
خلاصه امیر رو بعد قرن‏ها(!) خونه حاج محسن زیارت کردیم.

خوب قدیم با هم عیاق بودیم.
یه روز اومد دانشگاه و نشستیم به صحبت.
تو حرف‏هاش گفت که دوست داره مداحی رو دنبال کنه.
قبلاً ته‏صدای خوبی داشت، بچه مذهبی هم بود.
الآن حقوق‏دان شده‏بود و مشاور قراردادهای بین‏المللی یه شرکت بزرگ.

گفتم یه آقا ماشالله‏ی هست و این جور.
منتها یه‏بار بیا هیئت ببین خودت به دل‏ت می‏شینه یا نه.
قرارمون شد اوائل صفر، شهادت حضرت رقیه، سلام الله علیها.

همین پارسال.
آره دیگه،
سه صفر شده‏بود 22 بهمن.

 

جا کوچیک بود و طبق معمول دیر رسیدم.
از امیر خبری نبود.
حاج آقا قضیه رو خیلی دقیق و با ظرافت و شبهات تاریخی می‏گفتند.
بسی حال کردم.
یعنی جوری بود که وقتی حاج علی انسانی خواستند شروع کنند
گفتن وقتی حاج آقا این جور با احتیاط صحبت می‏کنن
ما مداح‏ها باید حواس‏مون رو جمع کنیم.

عزاداری تموم شد و آقا ماشالله دعا کردن،
تا ساعت نزدیک 9 شد.
بعد شروع کردن تو همون هیئت الله اکبر گفتن.

شام رو که آوردن امیر پیداش شد.
با زحمت براش شام جور کردیم.
بعد شام هم از آقا مصطفی برنامه مداحی رو پرس‏وجو کردیم.
.
.
.
من مونده‏بودم؛
امیر رو بعد این همه مدت دیده‏بودم،
باهام اومده‏بود هیئت.
حالا چرا این قدر دیر رسید که حتی دعاکردن آقا ماشالله رو هم ندید.
هنوز تو همون حوالی داشتیم قدم می‏زدیم.
گفت مسعود اینجا چه جور محله‏ای‏ه؟
گفتم چطور؟
گفت ببین،
همه خونه‏ها الله اکبر می‏گفتن.

تو محله ما از این خبرها نیست.
گفتم خوب اینجا با همه‏جا فرق می‏کنه.

 

و این بود یه نشانه دیگه که اصلاً کارهای خدا به آدم نمی‏ره...
اگه بخواد به یکی یه چیزی رو نشون بده
چه کارها که نمی‏کنه.

یا حسین شهید


مردم آمده‏بودند تا خودشان را عوض کنند

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/11/12:: ساعت 11:0 عصر

سلام.

جمعه اختتامیه جشنواره‏ی تئاتر بود.
آقای صفارهرندی حرف خوبی درباره‏ی انقلاب اونجا زد
که من رو به فکر واداشت:

+ «پیام انقلاب اسلامی را آن فیلسوف بزرگ غربی بدرستی دریافت کرده‏است
که در این زمینه می‌گوید:
یک چیز مهم ملت ایران را به جوش و خروش آورد و آن روح کالبد بی‌روحی است،
زیرا مردم ایران آمده‏بودند تا خودشان را عوض کنند
و این چیزی بود که دیگران آن را درک نکرده‏بودند.»

به ذهنم رسید مخالفین انقلاب علاقه‏ای به عوض‏شدن نداشتند و ندارند.
عوض‏کردن خود جون‏کندن می‏خواد،
جهاد اکبر داره.

فکر می‏کنم همه‏ی گذر دنیا برای اینه که ما خودمون رو عوض کنیم
تا برسیم به روزی که
قد تبیّن الرّشد من الغیّ.
ان‏شالله که اون روز اهل رشد باشیم.

یا حسین شهید

- - - - - -
محمد آقای عزیز تذکر خوبی دادند: «راستش چه خوب بود که همیشه امکان این بود که خودمون رو عوض کنیم. الآن اگه مردم هم بخواهند خودشون رو عوض کنند، هستند کسانی‌ که به‏نظر خودشون مصلحت مردم رو بهتر از خودشون تشخیص می‏دهند.»

می‏خوام بگم دقیقاً حرف همینه. آدم رو هرچی به زنجیر بکشن که اسیر نمی‏شه؛ اما اگه مخش رو تیلیت کنن و قدرت پرواز رو ازش بگیرن می‏شه، حتی اگه ظاهراً آزاد باشه. یکی از جلوه‏های خوب کله‏شقی همینه.
خدا کنه ما اسیر نظرات مصلحتی نباشیم.


تنگ‏نظری 4

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/11/9:: ساعت 2:12 عصر

سلام.

فرض کنید سیستم تهویه یه مکان عمومی
که آدم‏های بافرهنگ و باسواد توش هستن
دو جور کنترل بشه:

یکی چندتا کنترلر تو جاهای مختلف اون مکان که امکان تنظیمات دما و درجه داره
و همه هم به‏اش دسترسی داشته باشن.

یکی فیوزهای مجتمع تو یه جعبه که فقط دو سه نفر مسئول اونجا ازش سر دربیارن،
اون هم فقط در حد روشن/خاموش‏کردن کنترل روش باشه.
(مثالش واقعیه ها!)

اگه جزو مسئول‏ها باشیم
بدترین کار اینه که کنترلرهای اونجا رو از کار بندازیم
و یه جوری فیوزها رو روشن/خاموش کنیم که اوضاع مطابق میل ما باشه،
کس دیگه هم نتونه شرایط محیط رو عوض کنه.

این هم یه مثال دیگه تنگ‏نظری.

یا حسین شهید


انقلاب، حجتیه و تفکیک

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/11/8:: ساعت 12:15 عصر

سلام.

دیشب یه بحث لایه‏ای نسبتاً جدی و طولانی
کردم درباره‏ی انقلاب.

خدا رو شکر زیاد کم نیاوردم.

اما یه چیزی برام ملموس‏تر شد که
چطور «تفکیک» برای «حجتیه» مبانی فکری می‏سازه.

هر چند که من هنوز با اهالی تفکیک مشکل جدی ندارم.
اتفاقاً بهترین کسانی رو که دیدم می‏تونن از پس
«روشنفکران دینی ضددین!»
بر بیان همین‏ها هستن.

(تکمله)
به‏خصوص رو بحث سوتی‏های انقلاب و انقلابیون
(به قول دوستمون پنالتی)
خیلی نمی‏شه دفاع کرد.
فقط می‏شه گفت اینها هم طبیعت همچین حرکتیه.
اما واقعیتش اینه که همین ظلم‏ها و خون‏های به ناحق ریخته‏شده
اثرش رو می‏ذاره و گذاشته.

یا حسین شهید


در ادامه‏ی تنگ‏نظری

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/10/29:: ساعت 10:43 صبح

سلام.

ان‏قدر ذهن‏م شلخته هست که نخوام با تئوری‏پردازی‏های بی‏فایده به زحمت بندازمتون. باز هم یه پُست پراکنده خواهید دید.
اول نظر آقا «مسعود» عزیز بعد چند ماه زندگی در انگلیس رو می‏آرم (اصل‏ش تو نظرات پُست قبلی‏ه) و بعد چند مثال دیگه مربوط به تنگ‏نظری.
- - - - - -

1- نظر آقا مسعود از لندن را با تعدیلات خودتان بخوانید:

«ای کاش می‏شد همه چیز رو با یک دید وسیع‏تری مشاهده کرد.
ای کاش می‏شد جهانی فکر کرد و محلی عمل کرد.
ای کاش خدا عبرت‏پذیری ما ها رو بیشتر کنه.
ای کاش همیشه بدونیم ما هم جزیی از خلقت‏ایم.
ای کاش فکر نکنیم تافته‏ی جدابافته‏ایم یا فقط ما مسلمون‏ایم.
ای کاش می‏شد من ...

اول:
روز دهم محرم در قلب شهر لندن دسته‏ی عزاداری امام حسین(ع) با خیل عزاداران.
کمی ایستادن و تماشای عزاداری درحال خوردن شله‏زرد نذری.
بستن چند خیابان اصلی به احترام عزاداران.
توقف اتوبوس‏های قدیمی لندن برای راحتی عزاداران.
صدای طبل و سنج
و اتوبوس‏هایی که چند روزی است با این شعار مزین شده:
there is probably no GOD, so enjoy your life
(احتمالاً خدایی وجود ندارد، از زندگی لذت ببر).
و صدای کودکی که هنوز ظرف شله‏زرد دست‏ش بود و  می‏گفت
dad"s, I want more
(پدر، من بازم می‏خوام).

دوم:
امیدوارم توی سی‏سال دوم وضع علمی ایران بهتر بشه.
کاش یه‏کم فکر می‏کردیم پیشرفت علمی کشورمون تو سی‏سال اول مدیون چی بوده.
می‏گن مدرسه‏سازی ثواب داره.*
احتمالاً اون کسی که چندین و چند سال قبل دانشگاه تهران، ملی، پلی‏تکنیک و ... رو ساخته
این مطلب رو نمی‏دونسته،
و گرنه اون هم به همین آزاد و پیام نور و علمی-کاربردی بسنده می‏کرد
و اینقدر خودش رو به‏خاطر کیفیت اذیت نمی‏کرد
و می‏فهمید فقط تعداد مهم‏ه
و اینکه همه مدرک داشته باشن
(البته حرجی نیست، حتماً مسلمون نبوده!)

سوم:
وقفه‏ای بین درس و مطالعه.
درحال گشت و گذار در سایت‏های مذهبی و پیداکردن یه نوحه و عزاداری.
چه‏قدر همه‏چیز به‏روز شده.
پخش مستقیم مراسم از اینترنت، فرمت موبایل، فرمت آی پاد!
دانلود مداحی. ریتم تند یکی از خواننده‏های خدا بیامرز
(حتماً یه کار خیری کرده‏بوده روز 11 محرم براش فاتحه خونده‏بشه).
شور گرفتن و ... (یا لخت بشین یا گم بشین ...!!!)
نظرم جلب شد.
فایل تصویری‏اش رو باز می‏کنم.
ترجیح می‏دم برنامه‏های شبکه‏ی ملی مربوط به روزهای قبل رو ببینم.
همون مداح(!) همراه با زحمت‏کشان سی‏ساله ...

آخر:
ای کاش منجی بشر به لطف خالق ظهور نماید.
انشاءالله ...

نثار روی تو هر برگ گل که در چمن است                   فدای قد تو هر سروْ بُن که بر لب جوست

پروردگارا!
ما را به (راه) راست هدایت فرما،
راه کسانی که به آنان نعمت دادی و نه راه گمراهان ...»

* یه مطلبی در مورد مدرسه‏سازی تو ذهن‏م‏ه؛
یه وب‏لاگی بود به اسم «آفتاب طلایی» که آقای حسین صادقی می‏نوشت
(یه سالی هست که به‏روز نشده، خدا ایشان را هر کجا هستند خیر دهاد!)
درباره‏ی نیک‏شهر، استان سیستان، نزدیک چابهار.

این آمارها رو ببینید:
تعداد مراکز بهداشتی و درمانی شهری               3(1375)   6(1382)
تعداد خانه بهداشت                                    54(1375)  84(1382)
سرانه تخت بیمارستانی به‏ازای هر هزار نفر        18(1375)  26(1382)
سرانه پزشک عمومی به ازای هر هزار نفر          14.7(1375)  13.5(1382)

ایشان تحلیل فرموده‏اند که:
«به‏نظرم عدم‏توسعه‏یافتگی؛ نبود امنیت شغلی؛ پایین‏بودن سطح درآمد؛
تمایل به داشتن امکانات و رفاه بیشتر و ...
باعث خروج سرمایه‏های انسانی از این شهر و هجوم آنها به کلانْ‏شهرها شده‏است.»

و این همان روی‏کردی است که به مدرسه‏سازی و هر نوع آبادانی دیگر (مثل اردوهای جهادی) هم داریم؛
دادن پول و امکانات به بدبخت‏ها که آمارمون بالا بره و وجدان‏مون راحت شه،
بتونیم راحت‏تر زندگی‏مون رو کنیم.

اما چند مثال دیگه درباره‏ی «تنگ‏نظری»:

2- قضیه اون یارو رو شنیدید که
مسئول توالت‏های یه‏جای عمومی بود.

می‏خواستی بری کارت رو بکنی
می‏گفت این آفتابه رو برندار، اون قرمزه رو ببر!

یه چیزی تو مایه‏های اینکه ما هم کم آدمی نیستیم.

3- با فروشنده‏های بلیط اتوبوس سروکار داشتید؟
طرف زندگی‏اش 100 تومانی و 200 تومانی‏ه.
وقتی با عجله و بی‏توجهی می‏ری چهارتا بلیط ازش بگیری،
می‏گه این 100ی‏ات پاره است!
یه اسکناس 5000 تومانی می‏دی به‏اش،
49 تا 100ی پاره‏تر از 100ی خودت تحویل‏ات می‏ده.
یعنی با بزرگ‏ترت درست صحبت کن.

4- یکی از دوستان که اصالتاً لبنانی هستند و هنوز هم اونجا رفت‏آمد دارن،
می‏گفت خودشون می‏گن
محافظه‏کارترین آدم‏های ما (گمان‏م همین شیعیان رو می‏گفت)
از اصلاح‏طلب‏ترین آدم‏های شما اصلاح‏طلب‏ترند!

و من می‏گم یعنی روشن‏تر و کم‏تحجرترند.

یا حسین شهید


تنگ‏نظری2

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/10/27:: ساعت 3:31 عصر

سلام.

پُست پیش کمی طولانی شد. قوام خوبی هم نداشت.
ذهن‏م رو که چلوندم درست‏ش کنم دیدم این «تنگ‏نظری» یه بُعد دیگه هم داره. این رو هم اضافه کنید به پُست شلخته‏ی قبل تا شاید به‏کمک هم به یه جمع‏بندی بهتر برسیم.
- - - - - -

یه نوع «تنگ‌نظری» و کوته‏بینی،
ناشی از منفعت‌طلبی و حسادت امثال حقیر نسبت به امور مملکت‌ه؛
یعنی دیدمون به امور مملکت گوشت قربونی‌ه!
دید «خوردند و بُردند»!
ندیدن پیچیدگی‌های اقتصادی و سیاسی اداره‌ی مملکت.

یه پرانتز
از یه کتابی خوندم در مورد یه شهیدی
(نمی‌دونم چرا اول کتاب‌ه نوشته بود هرگونه نقل ازش ممنوع‌ه!
به‌نظرم خیلی حرف مسخره‌ای‌ه.)
زن‌ش (همون خانم‌ش!) که نذر می‌کرد گوسفند قربونی کنن،
شهیده گوسفنده رو می‌کُشت و همه‌ی گوشت‌ش رو می‌بُرد برای نیازمندها.
یعنی هیچی‌اش رو به خودشون، هم‌سایه‌ها و اقوام نمی‌داد.

فکر می‌کردم ما اگه هم‌سایه‌اشون بودیم و چند روز درگیر این ماجرا بودیم
و می‌دیدیم هیچی از گوشت قربونی به ما نرسیده چی می‌گفتیم؟
پرانتز بسته!

همون احساس حقارت و حسادتی که تو زندگی معمولی داریم
نسبت به مسئولین هم داریم،
با این فرق که اونها رو «تازه به دوران رسیده» می‌دونیم.

می‌گیم: نمی‌فهمن، همه‌جا پارتی‌بازی‌ه دیگه،
مدرک درست و حسابی که ندارن و ...

معمولاً هم وقتی اینها رو می‌گیم که
یه ذره مشکلی برامون پیش اومده باشه،
یعنی منافع‌مون تهدید شده‌باشه.

مثال 1
تو جلسه فحش رو کشیده‌بود به یکی از مسئولین؛
گفتیم بابا کوتاه بیا.
گفت نه، طرف (همون مسئول بزرگوار) رفته کوه‌نوردی،
دست رو شکم‌ش گذاشته گفته از این ارتفاع به بالاتر ساخت و ساز ممنوع.

حالا مشکل دوست ما چی بود؟
به زمین سوهانک‌شون جواز ساخت نمی‌دادن، چون ارتفاع‌ش زیاد بوده؛
حالا شلنگ رو بسته بود رو هیکل اون مسئول.
پایان مثال 1

مثال 2
شاید یه‌بار دیگه هم این رو گفته باشم.
پسر یکی از مسئولین که اتفاقاً مفیدی هم بود ازدواج کرده‌بود،
چند روز بعدش یه آقایی بالای منبر می‌گفت:
نمی‌دونید چه جنایتی شده، مسئولین عروسی‌های آن چنانی می‌گیرن،
چهار نوع غذا می‌دن، 1500تا مهمون دعوت می‌کنن.

بابا آخه ساده‌زیستی و اینها درست،
ولی تو عُرف جامعه‏ی ما (حداقل هم‌کلاسی‌های اون پسره)
این‌جور عروسی متعارف‌ه.
نمی‌گم درسته، ولی دیگه گناه کبیره هم نیست.

یا وقتی می‌بینیم یه مسئول سوار یه ماشین خوبه
(همین سمند و پرشیا، نه ماشین 100 میلیونی)
دوتا فحش آب‌دار به‌اش می‌دیم که انگار حق و ناحق کرده.
پایان مثال 2

مثال 3
معمولاً راننده‏هایی که بیشتر از رانندگی بقیه بد می‏گن
و هی از خیابون‏ها و رانندگی اروپایی‏ها تعریف می‏کنن
خودشون بدتر از همه می‏رونند.
پایان مثال 3

جمع‏بندی
گاهی وقتی یاد انقلاب می‌افتیم
حس می‌کنیم عقب افتادیم از سفره‌ای که پهن شده.
من به این می‌گم «تنگ‌نظری» (یا کوته‌فکری) که از روی «منفعت‌طلبی» یا «حسادت»‌ه.
مثل حسادتی که بعضی صحابه به حضرت امیر(ع) داشتند،
مثل وقتی که می‌گیم طرف سوادش از من کمتره شده مسئول فلان جا.

در رفتارهای فرهنگی و اجتماعی هم شاید با چنین فلسفه‌ای
به بی‌بند و باری و خودرأیی روشن‌فکرانه می‌رسیم.

سؤال
اگه با چنین مَرَضی بشیم مسئول چه خواهیم کرد؟

هشدار
وقتی پای صحبت‏های بعضی سیسیون می‏شینیم،
به‏خصوص وقتی می‏خوان هم‏دیگه رو خراب کنن،
ان‏قدر حسودانه، منفعت‏طلبانه و تنگ‏نظرانه استدلال می‏کنن
که احتمال سرایت این مَرَض به آدم زیاد می‏شه.

یا حسین شهید

- - - - - -
جان کلام را جناب «ره‌سپار» فرموده‌اند که
«... اینها همه از جنگی برمی‌خیزه که آدم‌ها با خودشون دارن. برای همین‌ه آدم‌هایی که اصطلاحاً با خودشون به تفاهم رسیدن و مشکل چندانی ندارن، کمتر دچار این حالت می‌شن.»
دیدید وقتی می‌خوایم کلاس رو بپیچونیم به استاد می‌گیم «خسته نباشید!»؛ یعنی چون ما حوصله نداریم، بهتره کلاس کلّاً تعطیل شه!


   1   2      >


بازدید امروز: 25 ، بازدید دیروز: 28 ، کل بازدیدها: 470276

پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ