سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازی‏های پنهان

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/5/19:: ساعت 1:22 صبح

سلام.

1- در سالن غذاخوری هتل مکه حدیثی با این مضمون نظرم رو جلب کرد:

«امام باقر(ع) فرموده‏اند:
کامل‏ترین ایمان را خوش‏اخلاق‏ترین مؤمنان دارا هستند.»

به‏خودم گفتم همین‏ه که مهم‏ترین معیار انتخاب هم‏سر اخلاق‏ه.

2- حاج آقای فقیهی (مسئول ستاد عمره دانش‏جویی)
برامون تعریف کردند که توصیه آقای بهجت(ره)
برای شخصی که بار اول می‏خواست به سرزمین وحی مشرف بشه
این بود که از خدا هم‏سر خوب بخواه.

3- بیش‏ترین دعایی که در طواف می‏خونن،
به‏خصوص بین رکن یمانی و حجرالاسود،
«ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الآخره حسنه و قنا عذاب النار»ه.
روحانی کاروان‏مون می‏گفت که این به‏ترین دعا برای ازدواج‏ه.

4- باشد اندر پرده بازی‏های پنهان، غم مخور

یا علی

- - - - - -
+) جناب «مسیر» نکته جالبی درباره معیار انتخاب هم‏سر فرموده‏اند:
«اقای دکتر گل‏زاری (روان‏شناس اسلامی) سلسله بحث‏هایی داشتند که با استناد به آیات تفسیر و احادیث، ملاک‏های مهم ازدواج را از نظر اسلام استخراج کرده و  با علم روز مقایسه می‏کردند. اولویت‏ها این بود:
‏اخلاق خوب (در مفهوم خوش‏رویی) سپس ایمان و اعتقادات مذهبی و سایر ملاک‏ها مثل کفوبودن و ...»


ذکر و محبت

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/5/17:: ساعت 12:38 صبح

سلام.

قرابتی است بین این دو آیه؛ ذکر و محبت، خسران و فسق. این‏قدر گویا هستند و آشنا که تذکرشان کافی است. بعد سفر عمره دنبال کلید اصلی خوب‏شدن و خوب‏ماندن می‏گردم. اون چیز اصلی که باید به‏اش رسید یا حفظش کرد چی‏ه؟ چیزی که بقیه خوبی‏ها رو هم بشه حول‏اش سامان داد.
- - - - - -

1- (آیه 9 منافقون)
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاتُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَ لاأَوْلَادُکُمْ عَن ذِکْرِ اللَّهِ
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اموال و فرزندان‏تان شما را از یاد خدا غافل نکند!

وَ مَن یَفْعَلْ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ
و کسانی که چنین کنند، زیان‏کاران‏اند!

 

2- (آیه 24 توبه)
قُلْ إِن کَانَ آبَاؤُکُمْ وَ أَبْنَاؤُکُمْ وَ إِخْوَانُکُمْ وَ أَزْوَاجُکُمْ وَ عَشِیرَتُکُمْ
بگو: «اگر پدران و فرزندان و برادران و هم‏سران و طایفه شما،

وَ أَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَ تجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَ مَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا
و اموالی که به‏دست آورده‌اید، و تجارتی که از کساد شدن‏اش می‌ترسید،
و خانه‏هائی که به آن علاقه دارید،

أَحَبَّ إِلَیْکُم مِّنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ
در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راه‏اش محبوب‏تر است،

فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بأَمْرِهِ
در انتظار باشید که خداوند عذاب‏اش را بر شما نازل کند؛

وَ اللَّهُ لایَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقینَ
و خداوند جمعیّت نافرمان‏بردار را هدایت نمی‌کند!

یا علی

- - - - - -
این آیه هم مرتبط است. اما چون کلاس کاری‏اش بالا بود در متن نیاوردم‏اش:

(آیه 37 نور)
رِجَالٌ لاتُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَ لابَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلاة وَ إِیتَاءِ الزَّکَاة
مردانی که نه تجارت و نه معامله‌ای آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و ادای زکات غافل نمی‌کند؛

یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصَارُ
آنها از روزی می‌ترسند که در آن، دل‏ها و چشم‏ها زیر و رو می‌شود.

+) این هم لطف جناب «نفحه»:

من شکسته سبو را به می‏خوران برسان،        کبوتر حرمت را به آشیان برسان
از آن سفر که به‏سوی تو شد به جا ماندم،       غریبِ مانده به ره را به کاروان برسان
مرا به‏دست کریم‏ات که دست فاطمه است،        به خاک بوسی یک قبر بی‏نشان برسان
به لطف چشم کبودی به نگاه نما،       مقام خاک‏نشین را به آسمان برسان

+) راه‏نمایی جناب «برای خاطر آیه‏ها»:

(آیات 198 تا 202 بقره)
لیس علیکم جناح ان تبتغوا فضلاً من ربکم
گناهی بر شما نیست که از فضلِ پروردگارتان (و از منافع اقتصادی در ایّام حج) طلب کنید
(که یکی از منافع حج، پی‏ریزیِ یک اقتصادِ صحیح است).

فاذا أفضتم من عرفات فاذکروالله عند المشعر الحرام
و هنگامی که از «عرفات» کوچ کردید، خدا را نزد «مشعَر الحرام» یاد کنید!

و اذکروه کما هدیکم و ان کنتم من قبله لمن الضالین
او را یاد کنید همان‌طور که شما را هدایت نمود و قطعاً شما پیش از این، از گمراهان بودید.

ثم افیضوا من حیث افاض الناس و استغفروالله ان الله غفور رحیم
سپس از همان‌جا که مردم کوچ می‌کنند، (به سوی سرزمین منی) کوچ کنید!
و از خداوند، آمرزش بطلبید، که خدا آمرزنده مهربان است!

فاذا قضیتم مناسککم فاذکروالله کذکرکم آباءکم او اشد ذکراً
و هنگامی که مناسکِ (حج) ِ خود را انجام دادید، خدا را یاد کنید، همانند یادآوری از پدران‏تان
(آن‌گونه که رسم آن زمان بود) بلکه از آن هم بیشتر!

فمن الناس من یقول ربنا آتنا فی الدنیا و ما له فی الآخره من خلاق
(در این مراسم، مردم دو گروهند:) بعضی از مردم می‌گویند:
«خداوندا! به ما در دنیا، (*نیکی*) عطا کن!» ولی در آخرت، بهره‌ای ندارند.

و منهم من یقول ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار
و بعضی می‌گویند: «پروردگارا! به ما در دنیا (*نیکی*) عطا کن!
و در آخرت نیز (*نیکی*) مرحمت فرما! و ما را از عذابِ آتش نگاه دار!»

اولئک لهم نصیب مما کسبوا و الله سریع الحساب
آنها از کار (و دعای) خود، نصیب و بهره‌ای دارند؛ و خداوند، سریع الحساب است.


رسیدیم

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/5/15:: ساعت 5:32 عصر

سلام.

تمام الحج لقاء الإمام؛

کعبه آن سنگ نشانی است که ره گم نشود...

یا صاحب الزمان(عج)

یا علی

- - - - - -

+) اى سلمان! در آن هنگام اغنیاى امت‏ام براى تفریح به حج مى‏روند، و طبقه متوسط براى تجارت، و فقراى آنها براى ریا و تظاهر!
+) ما در بیداری درست به وظیفه خود عمل نمی‏کنیم. با این حال منتظر هستیم که بیدار شویم و تهجد به‏جا آوریم. اگر توفیق شامل حال انسان شود از خواب بیدار می‏شود و مشغول تهجد می‏شود، ولی اگر توفیق نباشد چنان‏چه بیدار هم شود از آنها بهره‏ای نمی‏برد.
+) وقتی میان نفس و هوس جنگ می‏شود،       قلب‏ام به چشم هم‏زدنی سنگ می‏شود
آقا ببخش بس که سرم گرم زندگی است،         شرمنده‏ام، کم‏تر دل‏ام برای شما تنگ می‏شود
+) طواف خانه دل کن که کعبه از سنگ است،      که این خلیل بنا کرد و آن خدای خلیل


لبیک

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/5/1:: ساعت 1:6 صبح

سلام.

1- ان‏شالله قراره پنج‏شنبه نصف شب یا جمعه صبح حرکت کنیم،
تا خدا چی بخواد.
حلال بفرمایید.
ان‏شاءلله که بتونم خوب استفاده کنم.
ان‏شاءالله که نایب‏الزیاره خوبی باشم.
ان‏شاءالله که شیطون گول‏ام نمی‏زنه بخوام از اونجا هم آپ کنم.

2- این روزها هر کی یه نکته‏ای می‏گه درباره تجربه‏ی سفرش،
یا در مورد مکان و موقعیتی خاص که باید یادم بمونه و یادش کنم.
و البته چون از اول می‏دونم که یادآوری اینها از حد حافظه‏ام خارج‏ه،
زیاد سعی نمی‏کنم در ذهن‏ام نگه‏شون دارم.
امیدوارم به‏موقع اون حرف‏ها یادم بیاد.
به‏خصوص سفارش‏های دعای دوستان.

3- وقتی می‏بینی خودش اسم‏ات رو نوشته،
تو قرعه‏کشی هوات رو داشته،
به ناز و نوزت توجه نکرده،
کارهای ثبت نام‏ات رو ردیف کرده،
پول سفر رو هم‏آهنگ کرده،
کارهای باقی‏مونده رو هم جمع و جور کرده،
دیگه فقط می‏مونه بری ببینی چی کارت داره.
ان‏شاءالله خیره بعد این همه سال.
فقط امیدوارم برای استفاده بردن توقع مالایطاق نداشته باشه.
آخه اگه ما قرار بود اونجا بنده خوبی باشیم که تا حالا بودیم دیگه.
فقط امیدمون به رحمت‏ات و مغفرت‏ات‏ه،
اون هم به مسیئین.

4- لبیک...

یا علی


امتحان عظیم

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/4/31:: ساعت 12:45 صبح

سلام.

گزیده‏ی صحبت‏های رهبری، روز مبعث +.
- - - - - -

1- ... سلائق مختلفى در عرصه‏ى زندگى اجتماعى در میان ملت وجود دارد؛
حرف‏شان را می‌زنند، هرکدام نظرشان را بیان می‌کنند؛
اما آنجائى که احساس می‌کنند که پاى دشمنى با نظام در میان است،
آنجائى که احساس می‌کنند دستى دارد حرکتى را
براى ضربه‏زدن به نظام اداره می‌کند، مدیریت می‌کند، مردم از آنها کناره می‌گیرند؛
ولو او همان شعارى را بدهد که این آحاد مردم به آن شعار معتقد هم باشند؛
مى‏بینند که او بدخواه است، خودشان را کنار می‌کشانند. این مسئله‏ى مهمى است.

 

2- ... همه گفتند یک انتخابات چهل میلیونى،
یک عظمت بى‏نظیر از اول انقلاب تا حالا،
حضور مردم در صحنه بعد از سى سال،
قدرت جذب مردم و به صحنه آوردن مردم براى نظام؛
این یک عظمت بود...
همه فهمیدند که در چنین وضعیتى نباید غفلت کنند که دشمن کمین گرفته است...
آن چیزى که همه دارند مشاهده می‌کنند، نقش رسانه‏هاست
که مهمترین نقش را در این چند ده سال اخیر، رسانه‏ها در تحولات ملت‏ها داشته‏اند.

 

3- ... رسانه‏ها و دستگاه‏هاى تبلیغاتى و اطلاعاتىِ وابسته‏ى به استکبار،
میدان‏دارترین عناصر دشمنان استقلال ملت‏ها
براى به آشوب‏کشیدن ملت‏ها هستند...
دستورالعمل‏های‏شان براى گروه‏هاى غافل و نادانِ اغتشاش‏گر
توى رسانه‏هاى خودشان به‏طور علنى دارد پخش می‏شود...
اشتباه است اگر کسى خیال کند که یک گروه معدود،
آن هم در تهران، فرض بفرمائید به ظرف زباله‏ى شهردارى تعرض می‏کند
- زورش به او می‏رسد - یا فرض کنید به اموال مردم
- به موتورسیکلت‏شان، به ماشین‏شان، به بانک‏شان، به دکان‏شان -
تعرض می‏کند، این مردم‏اند؛ نه، مردم نیستند.
بله، بلندگوى استکبارى وقتى می‏خواهد از اینها حمایت کند، می‏گوید مردم.
اینها مردم‏اند؟!
مردم آن میلیون‏هائى هستند که تا این اغتشاش‏گران را،
این مفسدین را در صحنه مى‏بینند، کنار می‏کشند
و آنها را با نفرت نگاه میکنند؛
برهم‏زنندگان امنیت عمومى را، آرامش اجتماعى را با انزجار نگاه می‏کنند.

 

4- هر کسى امروز جامعه را به سمت اغتشاش و ناامنى سوق بدهد،
از نظر عامه‏‌ى ملت ایران انسان منفورى است؛
هر که می‏خواهد باشد.
هر هدفى را که این ملت بخواهد به آن برسد،
در سایه‏ى آرامش و امنیت خواهد رسید...
به هم زدن امنیت یک ملت بزرگ‏ترین گناهى است که ممکن است کسى مرتکب بشود.
این را البته آن کسى که مأمور است، مزدور است،
او که حرف گوش نمی‏کند؛ خطاب ما به او نیست؛
خطاب ما به نخبگان است. آحاد ملت هم هوشیارند؛ نخبگان ما هوشیار باشند.

 

5- نخبگان بدانند
هر حرفى، هر اقدامى، هر تحلیلى که به آنها
(مستکبرین بیگانه یا کسانی که در داخل دنبال اغتشاش هستند)
کمک بکند،
این حرکت در مسیر خلاف ملت است.
همه‏‌ى ما خیلى باید مراقب باشیم...:
مراقب حرف زدن، مراقب موضع‏گیرى کردن، مراقب گفتن‏ها، مراقب نگفتن‏ها...
نخبگان سر جلسه‏ى امتحان‏اند؛ امتحان عظیمى است...
اگر بخواهیم به این معنا دچار نشویم،
راه‏اش این است که خرد را، که انسان را به عبودیت دعوت می‏کند،
معیار و ملاک قرار بدهیم؛ شاخص قرار بدهیم.

 

6- عقل، این سیاسی‏بازى‏ها و سیاسى‏کارى‏هاى متعارف نیست؛
اینها خلاف عقل است.
«العقل ما عبد به الرّحمن و اکتسب به الجنان»...
شاخص‏اش هم براى ما، بین خودمان و خدا، این است که
نگاه کنیم ببینیم در بیان این حرف اخلاص داریم یا نه؟ به فکر خدائیم یا نه؟
من دارم براى خاطر خدا، رضاى خدا حرف می‏زنم
یا براى خاطر جلب توجه شما دارم حرف میزنم؟
براى خاطر خداست یا براى خاطر دل مستمع و غیرمستمع است؟
معیارش این است. به خودمان مراجعه کنیم؛
اقضى القضات نسبت به انسان، خودِ انسان است.
خودمان را فریب ندهیم؛ بفهمیم چه کار می‏کنیم؛
بفهمیم چه می‏گوئیم؛ چه حرکتى می‏کنیم.

یا علی


غیبت

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/4/29:: ساعت 6:33 عصر

سلام.

سفر نزدیک شده و کارها روی هم تل‏انبار. یکی از سخت‏ترین کارها هم حلالیت گرفتن‏ه که بعید می‏دونم زیاد توش موفق باشم. اول برای بار چندم از همه‏ی خوانندگان عزیز عاجزانه طلب حلالیت می‏طلبم و امیدوارم که در این سفر لیاقت نایب‏الزیاره بودن رو خدا نصیب‏ام کنه. دوم شاید دیگه وقت نشه اینجا بنویسم. ان‏شالله دو هفته‏ای از دست‏ام راحت خواهید بود. شاید هم یکی دو پست دیگه نوشتم. سوم سال پیش یه مطلبی درباره معرفی رشته مهندسی مکانیک نوشتم. ام‏سال که دیگه احتمالاً فرصت نمی‏شه به‏روزش کنم. اگه لازم شد همون پست قبلی رو ببینید +. چهارم یکی از مواردی که حلالیت‏طلبیدن توش خیلی سخت‏ه غیبت‏ه. برای همین این مطلب رو از سایت بلاغ می‏ذارم، شاید لااقل برای خودم کمی مفید باشه. پنجم ان‏شالله این مبعث و روزهای دیگه واقعاً برامون عید ترک گناه باشه که شاه‏کلید همه چیز همین ترک گناه‏ه.
- - - - - -

«
الغیبه جهد العاجز (حکمت 461 نهج‏البلاغه)
ترجمه: غیبت‏کردن، آخرین تلاش آدم ناتوان است.

شرح: غیبت‏کردن، پشت سر کسى سخن‏گفتن، بدگویى کردن و براى او عیب و ایراد شمردن.
و این از زشت‏ترین و ناپسندترین عیب‏هایى است که بعضى از افراد دچار آن هستند.

کسى که غیبت می‏کند، بدون شک آدم ناتوان و بى‏جرئتى است.
زیرا همین که مى‏نشیند و پشت سر دیگران بدگویى مى‏کند،
نشان مى‏دهد که جرئت ندارد با آن افراد روبرو شود،
و حرف خود را، پیش روى آنها بر زبان آورد.
و چون در خود، قدرت و جرئت روبروشدن با آن افراد را نمى‏بیند،
آخرین تلاشى که مى‏تواند به‏کار ببرد،
این است که به‏وسیله‏ی بدگوئى کردن در پشت سر، انتقام خود را از آنها بگیرد
و به‏اصطلاح دل خود را خنک کند.

حال آن که یک مسلمان مؤمن واقعى،
اگر نسبت به کسى ایراد و انتقادى داشته باشد،
باید براساس جرئت انسانى و اخلاق اسلامى، رودروى آن شخص،
ایراد و انتقاد خود را بر زبان آورد،
بدون ترس و واهمه، او را امر به معروف و نهى از منکر کند.

اگر هم ایراد و انتقادش درست نباشد و فقط از حسارت و تنگ‏نظرى سرچشمه گرفته باشد،
هرگز نباید پشت سر کسى که از او شایسته‏تر بود و به پیشرفت و ترقى رسیده است،
بدگویى کند و خود را در جامعه، رسوا و بى‏اعتبار سازد.
»

یا علی


کتک

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/4/28:: ساعت 12:26 صبح

سلام.

1- مَنْ کَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ
هر که خشم خود را از مردم باز دارد،

کَفَّ اللّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ یَوْمَ الْقِیمَةِ*
خداوند در روز قیامت خشمش را از او باز دارد.

2- آدم اگه می‏خواد کتک هم بخوره،
از یه آدم با غیرت بخوره.
هرچند عقل هم چیز خوبی‏ه.

3- حسرت زیارت حضرت رضا - علیه السلام - خوردن هم لذت داره.
یا امام الرّئوف

* حضرت موسی بن جعفر الکاظم - علیه السلام -

یا علی

- - - - - -

عمومی‏تر
+) شب یلدا
+) اهمیت اخلاق در ازدواج
+ و ++) شهادت حضرت کاظم - علیه السلام -
+) استاد اخلاق
+) کمی احکام؛ جهت یادآوری اینکه یادگیری‏اش واجب است
+) Computer Ethics

سیاسی‏تر
+) حواشی نماز جمعه از دید حاج محسن
+) این هم تحلیل یک احمدی‏نژادی از نماز جمعه
+) و تحلیل دیگر از همان سنخ
+) چند عکس از نماز جمعه
+) نظر یک وب‏لاگ احمدی‏نژادی درباره معاون اول
+) کم‏کم دارم به این نتیجه می‏رسم که مشکل فرهنگ کشور ما زیر سر مهندسان ظاهراً همه‏فن حریف‏ه

+++ یک‏شنبه 28 تیر 1388؛ ظهر
+) «حضرت امام کاظم علیه السلام:

مؤمن هم‏مانند دو کفه‏ی ترازوست که هر قدر ایمان‏اش بیش‏تر می‏شود، بلاها و آزمایش‏های‏اش افزون می‏گردد.»


تتمه‏ی ماه

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/4/26:: ساعت 1:54 صبح

سلام بر ماه خدا.

1- ام‏روز که آمد باید شمارش معکوس‏مان رو شروع کنیم؛
آخرین جمعه‏ات،
آخرین شنبه‏ات،
... ،
آخرین پنج‏شنبه‏ات.

این بار هم نشد لذت سه روز روزه‏ی متوالی جمعه تا شنبه‏ات را ببریم.

2- «ماه اصبّ»،
ماه رحمت،
ماه امیر مؤمنان،
ماه زیارت،
زیارت مخصوصه‏ی حضرت رضا(ع)،
ماه حرام،
ماه استغفار.

خدا حافظمان.

3- «این ماه، ماه تهذیب نفوس و خودسازی
و آغاز یک دوره‏ی جدید سیر و سلوک الی الله است،
که از ماه رجب آغاز و به ماه مبارک رمضان منتهی شود؛
خوشا به‏حال آنان که قدر و منزلت این سه ماه را بدانند
و از آن بهره‏ی کافی بگیرند.»*

4- «ابن بابویه (شیخ صدوق) به سند معتبر از سالم روایت کرده است که گفت
رفتم به‏خدمت حضرت صادق - ‏علیه السلام - در اواخر ماه رجب
که چند روز از آن مانده بود.
چون نظر مبارک آن حضرت بر من افتاد فرمود که
آیا روزه گرفته‏اى در این ماه؟
گفتم نه واللَّه اى فرزند رسول خدا.
فرمود که آن‏قدر ثواب از تو فوت شده است که قدر آن را به غیر خدا کسى نمى‏داند.
به‏درستی این ماهی‏ست که خدا آن را بر ماه‏هاى دیگر فضیلت داده
و حُرمت آن را عظیم نموده
و براى روزه‏داشتن آن گرامى‏داشتن را بر خود واجب گردانیده.
پس گفتم یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، اگر در باقی‏مانده‏ی این ماه روزه بدارم
آیا به بعضى از ثواب روزه‏داران مى‏رسم؟
فرمود: اى سالم،
هر که یک روز از آخر این ماه روزه بدارد، خدا او را ایمن گرداند از شدّت سَکَراتِ مرگ
و از هَوْل بعد از مرگ و از عذاب قبر.
و هر که دو روز از آخر این ماه روز دارد، بر صراط به‏آسانى بگذرد.
و هر که سه روز از آخر این ماه را روزه دارد،
ایمن گردد از ترس بزرگ روز قیامت و از شدّت‏ها و هَوْل‏هاى آن روز
و بَرات بیزارى از آتش جهنّم به او عطا کنند.»**

5- شنبه (25 رجب) شهادت حضرت کاظم - علیه السلام - است،
یک‏شنبه به نقلی وفات حضرت ابوطالب - علیه السلام -،
و دوشنبه روز مبعث است.

6- خلاصه تتمه‏ی ماه رو قدر بدونیم.

* «مفاتیح نوین» آقای مکارم
** «مفاتیح الجنان» و «مفاتیح نوین» به نقل از «امالی شیخ صدوق» و «بحار الأنوار»

یا علی

- - - - - -
1- به ستون سمت چپ یه قسمت اضافه کردم به‏نام «مطالب خوبی که دیده ام» که توش لینک مطالب جالب نمایش داده می‏شه. بد نیست هر از چندگاهی نگاهی به‏اش بندازید. اینها از گوگل ریدر می‏آد. اگه هنوز معتادش نشدید روش خوبی‏ه برای وب‏گردی. اگه راه‏اش انداختید می‏تونید با نام ای‏میل‏ام پیدا و تعقیب‏ام (همون Follow خودمون) کنید!

2- نوشتن یه پست جدید فقط از روی اعتیاده. هدف فراموشی بحث‏های خوب پست‏های قبل نیست.

3- حاج محسن ام‏شب فرمودند که لینک‏گذاشتن کار خوبی بوده. ما هم دوباره تشویق شدیم. این هم به‏خاطر گل روی دوستان چند لینک باصفا:

مذهبی‏تر
+) دشمن دائمی!
+) ماجرای شراب لعل و تازه‏شدن داغ اعتکاف‏نرفتن ما
+) عهدی نو... و تازه‏شدن مجدد همان داغ
+) خاطره‏ی ابودرداء
+) چون آن را در دیگری می‏بینی


عمومی‏تر
+) ماجراهای سفر شیراز یک حاج آقا
+) رزومه‏ی خوب
+) خودتان دل‏تان برای خودتان بسوزد
+) نماز جمعه‏ی جذاب (البته اغلب مطالب ایشون به‏نظر حقیر افراطی‏ه، این یکی مناسب با حال بود)
+) درباره‏ی ازدواج 6 (البته خودم هنوز نخوندم‏اش، قاعدتاً باید مطلب باارزشی باشه)
+) احساس می‏کنم که به‏راستی منتظر گشته‏ام
+) اعتراف (خلاقیت مصطفی خان من رو کشته)
+) ما 15 نفر بودیم (متن باصفایی‏ست)
+) Fuzzy logic energy management strategy for supercapacitor-based energy saving system (آخ آخ ببخشید، اشتباه شد. این مال یه جای دیگه بود)
+) انواع آدم‏ها
+) ما به یک چیز ایمان داریم

+++ یک‏شنبه 28 تیر 1388؛ ظهر
+)
«از تتمه‏ی ماه مناسبت شب بیست و هشتم را یادتان رفت.
آقای من و شما آمدند کنار قبر جدشان پیامبر، برای وداع، داشتند قدم می‏گذاشتند در یک راه بی برگشت: کرب و بلا. و بر لبان‏شان جاری شد: أنا حسین بن فاطمه: من پسر فاطمه توام! فرخک و ابن فرختک!!! آآآه چه‏قدر می‏سوزاند مرا این: فرخک و ابن فرختک... همیشه فکر می‏کنم حتماً سابقه ذهنی داشته‏اند آقا برای استفاده از این عبارت... شاید مثلاً روزهای کودکی جدشان با این عبارت خطاب‏شان می‏کرده...نمی‏دانم!»


درباره حجاب

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/4/25:: ساعت 12:31 صبح

سلام.

فقط محض تبرک دوست داشتم و دارم درباره حجاب بنویسم. اینها رو حدود دو ماه پیش حین مکالمات ای‏میلی نوشته بودم، بدون تغییر براتون می‏ذارم‏اش. فرصت کردید حتماً لینک‏ها رو هم ببینید.
- - - - - -

می‏گن یه خانمی رفته بود عبای روحانی بزرگ‏واری رو ببوسه،
ایشون پیش‏دستی کرده بود و چادر اون خانم رو بوسیده بود.
شاید یعنی این چادر ارزش‏اش گاهی از اون عبا بیشتره.

گاهی فکر می‏کنم که زن‏بودن و عفیفه‏بودن چه مقام بالایی‏ه.
هر لحظه‏اش مراقبه می‏خواد و اشعار به حجاب.

و این مقام خفنی به آدم می‏ده.
(از باب «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور»
کسی که هر لحظه عمل ایمانی داشته باشه،
هر لحظه تحت این ولایت الهی و خروج از ظلمات به نوره.)

ما برای خودمون راست‏راست می‏چرخیم و مثلاً می‏گیم
زن باید محجبه باشه، یا چادری باشه.
اما بارش به‏عهده‏ی اونهایی‏ه که صبح تا شب
باید بار این حکم رو به دوش بکشن،
مراقبه‏ی اجتماعی دائمی دارن،
ممکن‏ه هزار جور حرف بشنون،
گرما و سرما رو قبول کنن،
و از خیلی شرایط راحت اجتماعی محروم باشن...

حس می‏کنم همون جور که ما از صبح تا شب باید حواس‏مون رو جمع کنیم (یا پرت)
که نگاه‏مون به اون قیافه‏های بزک‏کرده نیفته
یا تو ذهن‏مون نقش نبنده،
شاید زن‏های عفیفه هم مدام باید نگاه‏ها و نیت‏های مردان رذل رو تحمل کنن.
نمی‏دونم.
فقط حس عظمتی نسبت به‏شون دارم.

یا علی

- - - - - -
+ و ++ و +++) شهید حجاب
+) ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهنّ...
+) مناسبات زن و مرد
+) زنی که حجاب را برگزید
+) حرف دل یه دانش‏جوی معماری درباره ارتباط دختر و پسر
+) تصویر حضرت زینب - سلام الله علیها -
+) زن فوت‏بال‏ایست در اسپانیا
+) مسائل روابط
+) مایه‏ی بقا و پای‏داری
+) قلعه مقدس و حریم آرامش
+) سرکار خانم روشن
+) لذت حجاب

+++ پنج‏شنبه 25 تیر 1388؛ 12:45 ظهر
+) جناب «برای خاطر آیه‏ها» مطالب قابل تأملی فرموده‏اند که امید است مدخل فکر و عمل مؤثری باشد:
«حیف که ماندن‏اش و اشاعه‏اش به‏عنوان یک فضیلت در فضای کنونی جامعه‏مان خیلی دشوار شده است. واقعاً‏ چه باید کرد؟ چه باید کرد که پذیرش حجاب با همه سختی‏های ظاهری- که شما به بعضی اشاره کردید و در روزگار معاصر ما حتی در کشور اسلامی خودمان این سختی‏ها بیشتر رخ می‏نمایاند- باز هم شیرین باشد؟...
وظیفه من به‏عنوان یک دختر مسلمان، من به‏عنوان یک پسر مسلمان، من به‏عنوان یک دوست، من به‏عنوان یک هم‏کار و هم‏کلاسی، به‏عنوان یک پدر، یک مادر، یک معلم، یک استاد، یک مدیر، یک مسئول، یک نماینده مجلس، وزیر‍‍، رییس جمهور...؟؟؟
آن‏قدر در سال‏های اخیر به اسم امر به معروف و نهی از منکر، بد یا ضعیف عمل کرده‏ایم که جبران‏اش اگر غیرممکن نباشد، خیلی سخت است. عمده‏ی این حرکت‏ها به‏جای اشاعه حجاب - به‏عنوان یک معروف - حجاب‏گریزی و حتی حجاب‏ستیزی را درپی داشته است.»

+) حاج آقای «باقری» فرموده‏اند که:
«به‏گمان‏ام درباره حجاب، بیش از آن که مردم مقصر باشند، مسئولین مقصرند.
مردم بی‏تقوایی و بی‏ایمانی برخی مسئولان را در ظاهر و آشکارا می‏بینند و سست می‏شوند. «الناس علی دین ملوکهم»
اگر تجمل‏گرایی بد است پس آنچه ترویج می‏شد و می‏شود چیست؟
اگر دنیا بد است پس دنیاگرایی چیست؟
اگر بدحجابی و بی‏حجابی بد است پس ترویج‏اش چیست؟
اگر تقوا ارزش است، پس معیارهای دیگر - در جایی که نباید ارزش باشند - چیست؟
این سخنان را به‏صورت کلی آقای پناهیان نیز به‏تازگی گفت...»

+++ جمعه 26 تیر 1388؛ 1 بامداد
+) جناب «برای خاطر آیه‌ها» فرموده‏اند:
«در مورد کامنت حاج آقا باقری باید عرض کنم که اقدامات مسئولین قطعاً قابل انتقاد هست، اما یکی از آفات زندگی در جامعه اسلامی هم این است که مردم، خیلی از وظایف دینی‏شان را از مسئولان توقع دارند و با این توجیه که وظیفه‏ی نظام اسلامی ست، از انجام وظیفه غافل می‏شوند. یکی از این موارد، همین بحث حفظ و اشاعه حجاب است.
تلاش برای روی‏آوردن به حجاب و مهم‏تر از آن روحِ عفاف و حیا، اگر از درون افراد بجوشد و بعد، از درون خانواده‏ها به‏عنوان بستر پرورش فضایل، از سوی پدر و مادرها با تربیت دینیِ صحیح، از سوی مدارس و آموزشگاه‏ها، مساجد، ‏هیئت‏ها و نهادهای غیردولتی، استحکام بیشتری خواهد داشت تا آنچه حکومت از بالا به پایین برای اشاعه‏ی این معروف اقدام کند.
زمانی - یکی دو نسل قبل از ما - تقید به حجاب مثل خیلی از تعهداتِ دینی از روی عمل به عرف و سنت رایج بود و نه لزوماً از روی تعبد و تعقل - که شاید همین ریشه بسیاری از نارسایی‏های دینی دهه و نسل ماست. اما حالا دیگر حجابِ کامل حتی سنت رایج و عرف پوشش خانم‏های جوان - در همین تهران و خیلی از شهرهای بزرگ - هم نیست. حتی عرفِ خانواده‏های مذهبی هم حساسیت‏شان نسبت به این موضوع خیلی کم‏رنگ شده و عرف یعنی من و شما، نه مسئولین!»

+) جناب «آسمان» هم در همین راستا فرموده‏اند که:
«هرکاری کنیم نمی‏تونیم درصد تأثیرات رفتارها و عمل‏کرد مقامات حاکم یه کشور رو، علی‏الخصوص اسلامی، بر رفتار مردم جامعه به صفر برسونیم. ولی باید با بالارفتن سطح فهم، درک و فرهنگ، اکثریت متوجه بشن که رفتارکلی حاکم بر جامعه رو تک‏تک افرادی که اون رو تشکیل می‏دن تعیین می‏کنن و این خیلی مهم‏ه. چون حداقل به‏خاطر نسل‏های بعدی که فرزندان خودمون باشن باید این فرهنگ رو درست بسازیم. این واقعاً مهم و تأثیرگذاره.
اون وقت شاید... دیگه مسئول هم اگه بخواد... نمی‏تونه نادرست رفتار کنه...»

اما نظر حقیر؛
حرف حاج آقا این بود که نقش حکومت بیش از مردم‌ه و بنده هم به اش معتقدم. چون مردم یه مفهوم کلی تقریباً غیرمشخص‌ه که اصلاح و تغییرش بیش‌تر با تصمیمات و مدیریت حکومتی قابل انجام‌ه. اینکه نقش حکومت زیاده نه به این معنا که مردم هیچ‌کاره‌اند. اتفاقاً یعنی اینکه حکومت مردم رو به‌سمت تغییر فرهنگ تشویق و هدایت کنه. وگرنه قرار نیست مردم با آدم‌های کره مریخ عوض شن یا با بخش‌نامه حجاب برای دل‌ها پذیرفتنی بشه. همیشه در مردم سه جور برخورد در قبال یک موضوع فرهنگی هست: موافقین، مخالفین و بی‌تفاوت‌ها. حالا حکومت باید بتونه توزیع جمعیتی و نگرش این سه جور رو اصلاح کنه، اون هم با ابزارهای نرم فرهنگی و نهادهای اجتماعی کوچک مثل خانواده، گروه‌های هم‌سالان، فعالیت‌های دانش‌جویی و بقیه‏ای که جناب «برای خاطر آیه‏ها» هم اشاره کردند.

+++ یک‏شنبه 28 تیر 1388؛ ظهر

+) نکته جالبی جناب «برای خاطر آیه‏ها» اشاره کرده بودند:
«در جواب جنابِ آسمان این نکته را - که خیلی هم به بحث قبل بی‏ارتباط نیست - اضافه می‏کنم که پست لینک داده‏شده (حرف دل یه دانش‏جوی معماری درباره ارتباط دختر و پسر)، دغدغه همیشگیِ بچه مذهبی‏هایی است که به‏عنوان یک اقلیت! معماری می‏خوانند. این اقلیت خودشان چند دسته می‏شوند: یا همان ترمِ دوم که اوضاع دست‏شان آمد تغییر رشته می‏دهند، یا - در اسفناک‏ترین حالت - در محیط و مجموعه هضم می‏شوند و هم‏رنگ جماعت، یا می‏مانند و خونِ دل می‏خورند: «فی العین قضی و فی الحلق شجی!» یا می‏مانند و تشکل اپوزیسیون تشکیل می‏دهند و مبارزه پارتزانی می‏کنند و دل‏شان را گرم می‏کنند که: «لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقله اهله!» یا از مبارزه ناامید می‏شوند و - مثل خود ِبنده - بعد از اتمام کارشناسی عطای معماری را به لقای‏اش می‏بخشند و برای ارشدشان سراغ رشته متعادل‏تر میانی می‏روند!
تازه مصیبت فقط محدود به دوران تحصیل نیست. در همین تهران بزرگ تعداد شرکت‏های مشاورین معماری که مناسب فعالیتِ یک جوان مقید و متعهد باشد، از تعداد انگشتانِ دست کمتر است!

آقای قاسمیان همیشه می‏گویند حکومت اسلامی حکومتی‏ست که در فضای جامعه‏اش دین‏داری راحت است و دین‏داران برای حفظ دین و اشاعه شعائر کمتر سختی می‏کشند. ما در دوران کارشناسی همیشه به این نتیجه می‏رسیدیم دانشکده ما -معماری شهید بهشتی- جزیره‏ای است که از محدوده حکومت اسلامی جدا شده است!... و این قصه سر دراز دارد!»


چند درس

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/4/23:: ساعت 9:29 عصر

سلام.

چند نکته از حواشی انتخابات.
- - - - - -

1- تو این روزها بهتر می‌شه فهمید که
چه‌طور شیعه و سنی این همه سال با هم اختلاف و گاهی دعوای خونین دارن.
مگر مسلمان و برادر و منصف نیستند؟
یعنی همه‌شان بی‌انصاف و منفعت‌طلب هستند؟

این را در اطراف خودمون دیدیم که چه‌طور می‌شه دوستان نزدیک ما،
که بعضی رو بیش‌تر از خودمون قبول‌شون داریم
نظرات و موضع‌گیری‌شون 180 درجه با ما و با خود چند سال پیش‌شون فرق کرده.

2- چه جالب که وقتی حجم اطلاعات و منازعات بیش‌تر می‌شه
خیلی هم هم‌گرایی بین آدم‌ها پیش نمی‌آد.
اتفاقاً هر کی برای خودش شواهد و قرائن رو وزن‌دهی می‌کنه
تا تو دادگاه خودش و دوروبری‌ها نتیجه‌ی دل‌خواه حاصل شه.

چه اهمیتی داره که این دعوا لااقل دو سر داره.
مهم اینه که من زودتر تکلیف خودم رو روشن کنم.
حتی اگه تصمیم هلاکت‌باری باشه.

3- نکته‌ی دیگه اینکه به ما می‌گفتن شما رفتین به رضایی رأی دادین که راحت باشین؛
هم بزنین تو سر این و هم بزنین تو سر اون.
نه این ور باشین و نه اون ور.
البته این هم تحلیلی‌ه و ممکن‌ه برای کسانی هم انگیزه بوده باشه.

از طرف دیگه فکر می‌کنم کسانی که دو طرف دعوا هستند لذت و انگیزه بیش‌تری دارن.
مثلاً تو کل‌کل فوت‌بال، بعضی یه طرفی می‌شن فقط چون دوست‌شون اون طرفی‌ه.
این لج و لج‌بازی‌ه حال می‌ده.
خیلی مهم نیست کی بهتر بازی می‌کنه.
چند نفر پیدا می‌شه که تو تهران طرف‌دار مس کرمان بشن، چون خوب بازی کرده؟
اصلاً اپوزوسیون‌بودن یه لذتی داره.
خود رو فرشته‌دونستن و به بقیه اتهام‌زدن هم همین‌طور.

اگه این‌جوری نگاه کنی باید انگیزه بیش‌تری داشته باشی تا طرف پرطرف‌دارها نری.
چه بسا خیلی‌ها بودن که رضایی رو بهتر می‌دونستن
و فقط سر لج‌بازی با یکی رفتن به اون یکی رأی دادن.
حالا هم یه طرف دعوا قرارگرفتن
و با همون عینک اون‌طرفی‌ها به بقیه آدم‌ها نمره می‌دن،
اون هم با معیار اینکه بقیه موضع مشابه اونها رو گرفتن یا نه.
کاری ندارن این موجودی که من توی تاریکی می‌بینم‌اش
ستون نیست، پای فیل‌ه!
پس ممکن‌ه کسی دست‌اش به خرطوم یا دم فیل رسیده باشه
و نگه که این ستون‌ه.
حتماً کسانی هم هستند که هم اطلاعات‌شون از ما بیش‌تره،
هم تجربه‌شون، هم دین‌داری‌شون،
و اتفاقاً موضع مخالف ما دارن
و این دلیل نمی‌شه که اونها از عدالت ساقط بشن؛
حتی اگر من دیگه نتونم پشت سرشون نماز بخونم.

یا علی

- - - - - -
باز هم حرف هست. ببینیم توفیق و حوصله‌اش می‌آد یا نه. تا عمره راهی نیست. تا ببینیم این دل هرزه‌گرد چی می‌گه.

-) «مشکل ما آدم‏ها اینه که همیشه سعی می‏کنیم طرف مقابل رو حذف کنیم. بعضی وقت‏ها مطمئنیم که حق با طرف مخالف‏ه اما... یه مثال قرآنی:
پیامبرها مردم رو به حق دعوت می‏کردن، نشانه و دلیل هم می‏آوردن و در واقع حق‏بودن خودشون رو اثبات می‏کردن، اما آخرش یه سری با اینکه می‏دونستن پیامبر داره حق می‏گه، می‏گفتن که مثلاً پدران ما این کارها رو می‏کردن...
البته مشکل آخرالزمان این‏ه که مرز حق و باطل به‏اندازه‏ی یه تار مو می‏شه. اغیثینی یا صاحب الزمان.»

-) «ربنا افتح بیننا و بین قومنا بالحق و انت خیرالفاتحین»

-) «وسط این همه جمله، این تا عمره راهی نیست دوباره من را هوایی کرد،‏ خاصیت ماه رجب است شاید و حسرت عمره رجبیه... تجربه زیبایی در انتظارتان است... یادش به خیر...
چه ذوقی داشت بال‏بال زدن آن همه کبوتر در میقاتِ شجره،
و حلاوتِ‏ تکرار‏ لبیک وقتی می‏فهمیدی، لبیک سلام نیست،‏ جوابِ سلام است!
و طواف را چه دوست داشتم و... تماشای طواف را: آن همه پروانه و یک شمع!
آآه و تماشای کعبه را...
و تلاوت‏ این آیه‏ها را در مسجد الحرام...
و آرامشِ بی‏بدیلِ هجر اسماعیل: دامانِ هاجر!
و مستجار را، و رکن یمانی را و خط محاذی حجر که من را یاد جمعه موعود می‏انداخت...
و سعی را، سعی را، سعی را و... هروله را.. و... و... می دانید، اما... هیچ کجا برای من کرب و بلا نمی شود!»

-) «توقع‏مان از عمره باید در حد و اندازه خودش و شرایط روحی خودمان باشد و  نه بیشتر...
پرواضح است که این سفر معنوی هم مثل بعضی از مقاطع عمر ما (شاید قدری پررنگ‏تر)، از آن ایامی‏ست که می‏توان برای تجدید قوا و ادامه‏ی راه از آن بهره جست. فرصت زیبایی برای تدبر، تذکر، محاسبه و مشارطه... این شور و احساسات هم همان است که در کنار شعور، حرکت‏مان را تسهیل و تسریع و تلطیف می‏کند.
بهترین وصف همان قول شاعر است: کعبه، قرار است سنگِ نشانی باشد که ره گم نشود... حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست.»


<      1   2   3   4   5      >


بازدید امروز: 91 ، بازدید دیروز: 124 ، کل بازدیدها: 470734

پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ