سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مگه چیه؟!

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/11/20:: ساعت 11:40 صبح

سلام.

واقعاً خل شدم که با این فشار کارها میام می‏نویسم. برای همه مریض‏های اسلام دعا کنید.
این بار دو تا لطیفه درباره ازدواج بخونید.
- - - - - - -

1-
یه نفر برای بازدید می‏ره به یه بیمارستان روانی.
اول مردی رو می‏بینه که یه گوشه‏ای نشسته، غم از چهرش می‏باره،
به دیوار تکیه داده و هرچند دقیقه آروم سرش رو به دیوار می‏زنه
و با هر ضربه‏ای، زیر لب می‏گه:
لیلا… لیلا… لیلا…

مرد بازدیدکننده می‏پرسه این آدم چشه؟
می‏گن یه دختری رو می‏خواسته به اسم "لیلا" که بهش ندادن،
این هم به این روز افتاده…

 

مرد و همراهاش به طبقه بالا می‏رن.
مردی رو می‏بینه که توی یه جایی شبیه به قفس به غل و زنجیر بستنش
و درحالی‏که سعی می‏کنه زنجیرها رو پاره کنه،
با خشم و غضب فریاد می‏زنه:
لیلا… لیلا… لیلا…

بازدیدکننده با تعجب می‏پرسه این چشه؟!!!!
می‏گن اون دختری رو که به اون یکی ندادن، دادن به این!!!

2-
به یه آقایی می‏گن:
زن ذلیل! شنیدیم تو ظرف‏شستن به زنت کمک می‏کنی؟
جواب می‏ده:
مگه چیه،
اون هم تو رخت‏شستن بهم کمک می‏کنه.

یا حسین شهید

- - - - - -
با تشکر از امیررضا ک. و مجید ع. عزیز.


خضوع و خشوع

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/11/19:: ساعت 10:3 صبح

سلام.

خاضع‏بودن کار سختیه،
واقعاً سخت.

باید خودت رو بشکنی،
واقعاً.

برای خودت چیز زیادی تصور نکنی،
شایدم هیچ چیز.

زحمت می‏خواد.
مثل همه‏ی ملکات اخلاقی
اولش باید خودت رو به تواضع بزنی!
و انقدر ادامه بدی و از خدا بخوای تا یه چیزی بشه.

.
.
.

اما خشوع رو می‏خوای چه کنی؟
اون دیگه فقط دست خودشه.
باید خودت رو جلوی خودش بشکونی؛
فقیر محض.
مردونه،
همه‏جوره،
صادقانه.

 

خضوع بدون خشوع هم دردسرش زیاده،
اصلاً آخر غرور و عجبه.
ممکنه برای آدم گرون تموم شه.

شاید همین بود که چمران به غاده می‏گفت
اگه این نماز شب‏ها نباشه
ما درآمدی نداریم و از سرمایه‏مون خرج می‏شه.

یا حسین شهید

- - - - - -
+ دهه‏ی دوم صفر هم رسید.

++ خضوع حالتی بدنی و عملی است؛ درحالی‏که خشوع حالت قلبی است.

+++ جناب «مطر» فرموده‏اند:
«لزوماً این‏گونه نیست که خضوع حالت بدنی و خشوع حالت قلبی باشد.
خضوع از جانب انسان به‏سوی خداست. خشوع از جانب خداست به انسان. یعنی خضوع می‏کنی تا ظرفت پر از خشوع شود.
( البته نباید مناقشه شود که هرچیزی از جانب خداست. بله، هرچیزی از جانب خداست. این‏که یه کسی خضوع هم داره یعنی این هم از جانب خداست)/ یه چیزهایی شبیه مجذوبِ سالک و سالکِ مجذوب»

البته فکر می‏کنم خضوع در رفتارهای اجتماعی ما هم بروز دارد؛ مثلاً بلندشدن و احترام‏گذاشتن در مقابل دیگران نوعی خضوع است.


حقایق نابودشده

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/11/17:: ساعت 3:28 عصر

سلام.

این پست را هم در ادامه‏ی مباحث «اسلام» بخوانید.
- - - - - -

«نتیجه‌ی بررسی‌های ما در متون مکتب خلفا،
به اینجا منتهی می‌شود که
دومین وسیله‌ی تبدیل احکام اسلام،
آن مجموعه احادیثی است که کوشیده شده به‌وسیله‌ی آنها
حیثیت و ارزش و قداست پیامبر اسلام(ص) از بین برود.
نه‌تنها اوج مقام یک پیامبر را نداشته باشد،
که از بسیاری افراد عادی هم تنزل نماید،
تا درنتیجه نه حدیثش و نه اوامر و نواحی‌اش در مسائل دنیوی اثر داشته‌باشد.

همه بدانند که او به امور دنیوی چندان آشنایی ندارد
یا حتی فهمش در این زمینه از افراد معمولی هم کمتر می‌باشد.
تاآنجاکه خودش گفته‌است (نعوذ بالله):
من از کار دنیای شما خبر ندارم
و شما این امور را از من بهتر می‌فهمید!!

از سوی دیگر،
گفته‌اش در معرفی افراد و اشخاص هیچ قیمتی نداشته باشد
یا اصولاً حافظه‌اش کافی نباشد و کارهایش ناقص بماند
و عقلش هم چندان نیرومند نباشد.
چنان‌که یک روز نیز با حالت جنابت از خانه بیرون بیاید
و در محراب بایستد و مسلمان‌ها نیز برای نماز برخیزند.
آن وقت پیامبر حالت خویش را به یاد آورد و بگوید:
صبر کنید! صبر کنید!
سپس به منزل رفته و غسل کند و بازگردد.

همه بدانند او قرآن را فراموش کرده‌بود
و با شنیدن صدای قرآن در مسجد به‌یاد آورد
که چه قسمتی از قرآن را از یاد برده‌است.

در برابر چنین پیامبری است که می‌توان گفت:
او در فلان مسأله‌ی اسلامی اجتهاد کرده‌است
و فلان شخص هم (اعمّ از زورمندان و عالمان)
رأی و نظرش را ابراز نموده‌است.
به این طریق حاکمان پس از وی نیز مجتهدند،
آنها هم می‌توانند هرجا مصلحت بدانند
نظریات او را زیر و رو کنند
و به نام اسلام در جامعه مطرح نمایند
و احکام صحیح اسلامی را تعویض و تبدیل کنند!!

اگر این مسائل را ذهن‌های ما بپذیرد
و همه‌ی ابعاد آن را فهم کند،
دقیقاً می‌توانیم درک کنیم که اسلام را به چه شکل درآوردند
و با چه وسیله حقایق آن را تحریف نمودند.

آن وقت زحمات اهل بیت(ع) را می‌توانیم بشناسیم؛
خدمات امیرالمؤمنین، امام باقر، امام رضا یا امام جواد(ع)
در احیای اسلام واقعی را می‌شناسیم.
می‌فهمیم ایشان چه عملی می‌بایست انجام می‌دادند و در عمل چه کرده‌اند؛
در حضورشان چه می‌بایست می‌کردند و در غیبتشان چه وظایفی داشته و دارند.

تا آنها را نفهمیم و نشناسیم اینها را نخواهیم شناخت،
چون ائمه‌ی اهل بیت(ع) همین خرابی‌ها را اصلاح کردند
و همین حقایق نابودشده را احیا کردند.»

بخشی از درس هفتم، جلد اول «نقش ائمه در احیای دین» علامه‏ی عسکری(ره)

یا حسین شهید

- - - - - -
+ نماز ظهر پسر آقای یحیوی رو مسجد دیدم، تعجب کردم چرا باباش نیست. دیدم تو حال خودشه، بهش سلام نکردم. دیدم اومد کنارم نشست، گفت واسه حاج آقا دعا کن. نگو چند وقته (بیش از یه ماه) مریض شدن و خونه‏نشین.
حالا از شما هم می‏خوام ایشون رو دعا کنید. بنده خدا فکر کنم جانباز هم باشن، تو یکی دوتا برنامه‏های تلویزیون هم باهاشون مصاحبه کردن. از اون مهندس‏های به‏دردبخورن.


سرما

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/11/16:: ساعت 11:57 عصر

سلام.

«هوا سرد است،
برای بی‏سرپناه‏ها دعا کنیم.»

این رو یه حاج آقایی 11 شب اس.ام.اس. کردن.

یا حسین شهید


چقدر...

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/11/15:: ساعت 10:58 عصر

سلام.

چقدر سخته وقتی بهت می‏گن
تو یه آدم مذهبی به حساب می‏آی
و خواه ناخواه کارهات برای بقیه یه بار معنایی مضاعف داره.

چقدر خوبه آدم‏هایی اطرافت هستند
که به رفتارهات فکر می‏کنن،
خطابت می‏کنن
و راهنماییت می‏کنن.

چقدر خدا بهت لطف داره
که وقتی یه دوست باارزشی
یه دفعه زنگت می‏زنه
(این اصطلاح رو هم از اصفهانی‏ها شنیدم)
و یه چیزی ازت می‏خواد
یه چیزی داشته باشی بهش بگی.

چقدر دانشگاه خوبه.
چقدر دوران دانشجویی خوبه.
چقدر دوست خوب خوبه.

خدایا شکرت

یا حسین شهید

- - - - - -
+ دلمون واسه برف تنگ شده‏بود...

++ و این هم عنایت جناب «رهسپار»:
«... چه خوبه آدم‏ها هرکدوم می‏تونن یه معنای خاص تو وجودشون داشته‏باشن، که به اون شناخته و تعریف می‏شن..
و این معنا می‏تونه معنی بقیه آدم‏ها رو تحت‏الشعاع خودش قرار بده..
و شالوده‏ی وجودی اونها رو بسیار نزدیک به شالوده‏ی وجودی تو بکنه..
و در این زمانه تو هم چون خدای خود آفریننده‏ای خلاق هستی که دست به آفرینش بزرگترین آفریده‏ی هستی -انسان- زده‏ای...

کاش آنچه می‏آفرینی به زیبایی انتظار او باشد.. کاش چون او زیباآفرین و بالابرنده باشی..»


دل‏تنگی

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/11/14:: ساعت 9:47 صبح

سلام.
توجه: برای کسانی که مثل حقیر بیماری قلبی دارند (به‏خصوص دارندگان قلب‏های باتری‏دار)،
خواندن این متن توصیه نمی‏شه. به جون خودم!
- - - - - -

دیروز غروب دوست عزیزمون هوایی شده‏بود.
بهانه می‏گرفت و نمی‏ذاشت کار کنیم.
دستش رو گرفتم ببرم تو نمازخونه یه دراز بکشه تا نماز.
هوای بارونی و بهاری که به‏اش خورد هوش از سرش پرید،
گفت بیا بریم قدم بزنیم.
گفتم ای کلک. حالا که از کار انداختیمون و هوس خواب هم نداری
لااقل بیا بریم یه سر به آقا سید بزنیم.
از شانسش در اتاق آقا سید قفل بود.
چاره‏ای نبود،
رفتیم پیاده‏روی.

گفت ببین،
اگه با فلانی یا فلانی ازدواج کرده‏بودی
الآن عزب دور خودت نمی‏چرخیدی،
من هم نمی‏تونستم سر کارت بذارم.

گفتم ولمون کن بابا.
پس اومدی دوباره بهونه بگیری.
ساکت شدم.
راه می‏رفتیم و باز هم شروع می‏کرد.

گفتم اصلاً چه فرقی می‏کنه؟
یعنی فرق می‏کنه ها، ولی چقدر؟
دل آدم که از بیرون آروم نمی‏شه.
آرامش باید از دلت بجوشه.
اصلاً مگه غیرخدا آرامش می‏تونه بیاره؟
آیه سوره توبه یادم اومد،
مگه نه اینکه همین زن ممکنه یه جایی واسه خودش باز کنه؛
جوری که محبوب‏تر از خدا و رسول و جهادش بشه.

گفتم ببین،
بیا بچسبیم به خدا.
یعنی راه دیگه هم نداریم.
اون هم اگه خودش بخواد بِشِد می‏شِد!
(به لهجه اصفهانی)
* * *

حسین می‏گفت
بابا هیچ فرقی نکرد.
گفتم می‏گن نماز متأهلی چنین و چنانه.
می‏گفت نه آقا. واسه ما که توفیری نداشت.

سید هم حرفش همین‏ها بود دیگه.
همین که آدم باید آدم باشه.
آدم کثیف، زن هم بگیره بدتر می‏شه.

نمی‏دونم.
می‏دونید که شهید favorite من امیری مقدمه،
یه سالی تو نمایشگاه ازش خوندم که
مثلاً خدایا خیلی باحالی که من رو تا حالا شهید نکردی،
گذاشتی خوب شم و پاک شم.
ولی حالا دیگه کارمون رو ردیف کن.
و با اون همه فعالیتش دیرتر از خیلی‏ها شهید شد.
* * *

خداجون،
من نمی‏گم چیکار کن،
یعنی نمی‏دونم و نمی‏تونم چیزی بگم.
فقط ازت می‏خوام ولم نکن، اوکی؟

یا حسین شهید

- - - - - -
این هم یه پست سفارشی برای یوسف خان عزیز که نگه وبلاگت زیادی جدیه.


مردم آمده‏بودند تا خودشان را عوض کنند

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/11/12:: ساعت 11:0 عصر

سلام.

جمعه اختتامیه جشنواره‏ی تئاتر بود.
آقای صفارهرندی حرف خوبی درباره‏ی انقلاب اونجا زد
که من رو به فکر واداشت:

+ «پیام انقلاب اسلامی را آن فیلسوف بزرگ غربی بدرستی دریافت کرده‏است
که در این زمینه می‌گوید:
یک چیز مهم ملت ایران را به جوش و خروش آورد و آن روح کالبد بی‌روحی است،
زیرا مردم ایران آمده‏بودند تا خودشان را عوض کنند
و این چیزی بود که دیگران آن را درک نکرده‏بودند.»

به ذهنم رسید مخالفین انقلاب علاقه‏ای به عوض‏شدن نداشتند و ندارند.
عوض‏کردن خود جون‏کندن می‏خواد،
جهاد اکبر داره.

فکر می‏کنم همه‏ی گذر دنیا برای اینه که ما خودمون رو عوض کنیم
تا برسیم به روزی که
قد تبیّن الرّشد من الغیّ.
ان‏شالله که اون روز اهل رشد باشیم.

یا حسین شهید

- - - - - -
محمد آقای عزیز تذکر خوبی دادند: «راستش چه خوب بود که همیشه امکان این بود که خودمون رو عوض کنیم. الآن اگه مردم هم بخواهند خودشون رو عوض کنند، هستند کسانی‌ که به‏نظر خودشون مصلحت مردم رو بهتر از خودشون تشخیص می‏دهند.»

می‏خوام بگم دقیقاً حرف همینه. آدم رو هرچی به زنجیر بکشن که اسیر نمی‏شه؛ اما اگه مخش رو تیلیت کنن و قدرت پرواز رو ازش بگیرن می‏شه، حتی اگه ظاهراً آزاد باشه. یکی از جلوه‏های خوب کله‏شقی همینه.
خدا کنه ما اسیر نظرات مصلحتی نباشیم.


اردوغان قهرمان!

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/11/11:: ساعت 10:2 عصر

سلام.

+ «... شبکه العربیه نیز اعلام کرد:
شیمون پرز پس از اینکه اردوغان داووس را ترک کرد و به ترکیه بازگشت
گفتگویی تلفنی برقرار کرد تا از وضعیتی که برای اردوغان در نشست داووس به‏وجود آمد عذرخواهی کند؛
اما نخست وزیر ترکیه این عذرخواهی را نپذیرفت.

نخست وزیر ترکیه در حالی که هزاران نفر برای استقبال از وی به فرودگاه آتاترک آمده بودند،
ساعت سه و پنجاه دقیقه بامداد به وقت تهران وارد استانبول شد.

اجتماع‏کنندگان که از ساعت‏ها قبل در فرودگاه استانبول مستقر شده‏بودند
و تا لحظه فرود هواپیمای حامل اردوغان بر تعدادشان افزوده می‏شد
با در دست داشتن پرچم‏های ترکیه و فلسطین فریاد می زدند
"ترکیه به تو افتخار می کند"
و شعار می دادند
"راست‏قامت باش. مردم پشتیبان تو هستند."

اجتماع‏کنندگان همچنین در گفتگو با شبکه‏های خبری ترکیه
اظهارات اردوغان در نشست غزه را مایه افتخار ترکیه
و حرکتی بجا دانسته و اعلام کردند
اردوغان درمقابل چشم جهانیان درس بزرگی به رژیم صهیونیستی داد.»

اعتراف می‏کنم که وقتی در اخبار مروری بر این جریان رو دیدم
هیجان‏زده شدم، نیمچه بغضی در گلوم نشست،
و از ته دل دعاشون کردم؛
هم اردوغان رو، هم چاوز و اون بولیویایی رو.

«سعی می‏کنم» تو ریدر من
اولین وبلاگی بود که این قضیه رو تا حالا بازتاب داده.
این هم بقیه مطالب دوستان در این باره:
شما فقط آدم‏کشی بلد هستید!
اقدام شجاعانه‏ی نخست وزیر ترکیه
چیزی از جنس فریاد حقیقت

این هم سخنان رئیس جمهور:
«اقدام اردوغان حرف دل ملت ترکیه، ملت‏های منطقه و جهان است و از این اقدام تشکر می‏کنم.»
اردوغان سرباز خمینی!
آقای هاشمی هم در نماز جمعه این هفته مطالبی فرمودند*؛ ازجمله:
«قتل و عام رژیم صهیونیستی در غزه به‏گونه‌ای بود که اولمرت قساوت‏پیشه گفت:
وقتی گریه مسلمانی از اهل غزه را که سه دخترش شهید شده بودند دیدم، اشکم جاری شد.»

فریاد اردوغان بر سر رژیم صهیونیستی
غیرت ترکی!

بگذارید خودشان را رسوا کنند...
«مبارک بهتر از شما اوضاع منطقه را می‏داند!
او می‏گوید حماس مقصر است، آن وقت شما ما را مقصر می‏دانی؟!
ابومازن هم اوضاع منطقه را خوب می‏شناسد.
او هم حماس را مقصر می‏داند و شما ما را؟!»

یا حسین شهید

- - - - - -
* وقتی کلمات «رفسنجانی نماز جمعه» رو در گوگل جستجو می‏کنم لااقل سه تا از صفحات 20 نتیجه اول فیلتر شده‏اند و باز نمی‏شن! اونهایی هم که میان هرکی هرچی دلش خواسته رو نوشته. همین لینک «سیاست روز» رو هم که دادم ببینید فقط یه خلاصه‏ای آورده. قبلاً هم این مشکل رو داشتم. نمی‏دونم چرا حس می‏کنم روز به روز داره فیلترهای سیاسی‏مون بیشتر می‏شه. اگه یه روز اومدید اینجا و دیدید فیلتر شده حتماً بیاید اوین دیدنم.

+ آخرین بازبینی مطلب: شنبه 12 بهمن 1387؛ ساعت 3 عصر -- یکشنبه 13 بهمن 1387؛ ساعت 10 صبح
یکشنبه 13 بهمن 1387؛ ساعت 5 عصر -- چهارشنبه 16 بهمن 1387؛ ساعت 8 شب


مرض قلب

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/11/10:: ساعت 9:36 صبح

سلام.

«ألا
و إنّ مِنَ البَلاء الفاقة*
و أشدّ مِن الفاقة، مَرَضُ البدن
و أشدّ مِن مرض البدن، مرض القلب.

ألا
و من النّعم سعة المال
و أفضل من سعة المال، صحّة البدن
و أفضل من صحّة البدن، تقوی القلب.»** 

* الفاقة: فقر
** «مستدرک الوسائل» (میرزا حسین نوری) جلد 2، صفحه 143؛ به نقل از «حجاب و نقش آن در سلامت روان» (عباس رجبی) مرکز انتشارات مؤسسه امام خمینی(ره) قم.

یا حسین شهید

- - - - - -
+ این کتاب «حجاب و ...» خیلی کتاب خوبیه. ان‏شالله یه خلاصه‏ای ازش براتون می‏آرم. البته حیف که اون صحبت آقای مصباح درباره‏ی حجاب رو که حاج آقا سفارش کرده‏بودند گیر نیاوردم.

++ یکی از دوستان بزرگوار نوشته‏اند که: «...اگه نگاهی به اعمالمون بندازیم...بحث غیبت و دروغ و تهمت و... متوجه می‏شیم.. اعم قضیه از تنگ‏نظری آب می‏خوره...»
به ذهنم رسید که شاید ریشه تنگ‏نظری هم در حسادته. شاید شنیده‏باشم که ریشه همه‏ی امراض قلبی و بدبختی آدم هم در حسادته. ان‏شالله خدا خودش تربیتمون کنه.


هر پست، یک موضوع

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/11/10:: ساعت 9:27 صبح

سلام.

تصمیم گرفتم از اون پست‏های چند موضوعی و پرحاشیه
کمی فاصله بگیرم.

قرار گذاشتم تو هر پست ترجیحاً یه موضوع رو بگم
و هر وقت فرصتش بود آپ کنم.

بعون الله

یا حسین شهید


<      1   2   3   4   5   >>   >


بازدید امروز: 55 ، بازدید دیروز: 38 ، کل بازدیدها: 470574

پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ