سفارش تبلیغ
صبا ویژن

معیارهای زندگی

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/9/1:: ساعت 12:0 صبح

سلام.

برام خیلی جالب‏ه؛
برای یکی پی‏غوم و پس‏غوم بدی که مثلاً بیا فلانی رو بگیر،
یعنی بالأخره با هر معیاری یه حداقلی برای طرف قائلی.
حاضری در تمام زندگی پاره تن‏ات شریک‏اش کنی.
بعد برای عروسی بین چند صد نفر، یه جا براش نذاشته باشی.

واقعاً معیارهای زندگی ما چی‏ها هستن؟

یا علی

- - - - - -
+ خدا رو شکر بعد دو ماه تاریخ ما و حاج آقای سیستانی یکی شد.


حجاب - سؤال‏های اساسی

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/8/30:: ساعت 12:49 صبح

سلام.

ام‏روز می‏خوام ازتون خواهش کنم که بحث معضل حجاب در دانش‏گاه رو این‏طور ببینیم.
بفرمایید جواب فهرست‏وار این سؤال‏های اساسی (اولیه، تعریف مسئله) چی هستند.
و اینکه سؤال‏های اساسی دیگری که به تعریف مسئله کمک کنه به ذهن‏تون می‏رسه؟
*

1- انواع ناهنجاری‏ها (معیارهای کیفی بدحجابی) چیستند؟
هرزگی
مانکن‏بودن
قبح‌شکنی
اختلاط با جنس مخالف
عدم عفاف
از ارزش‌افتادن پوشش درست و حجاب
ظاهرسازی، نفاق و ریا

2- مصادیق بدحجابی یا بی‏حجابی چیست؟
شخصی: پوشش
جمعی:
       روابط ناسالم دختر و پسر در محیط دانشکده
       فضای درسی و کاری
       ورزش دختران در فضای عمومی
       بازی مختلط
       اردوهای مختلط

3- فضای مطلوب دانش‏گاهی چیست؟
جو سالم در دانشگاه
جو علمی در دانشگاه
فضای در شان یک دانش‏جوی مسلمان
**

ام‏روز قراره جلسه چهارم برگزار شه.
دعا کنید ثمربخش باشه.

یا علی


حس جالب

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/8/28:: ساعت 11:50 عصر

سلام.

حس جالبی‏ه.
وقتی حس می‏کنی تهی شدی،
خسته.
تا لنگ ظهر هم که بخوابی خستگی‏ات در نمی‏ره.
تا حلق‏ات رو هم پر کنی سیر نمی‏شی.
تمام روز رو هم کار کنی کارهات تموم نمی‏شه.
جالب‏ه، واقعاً جالب.

دنبال چی می‏گردی؟
هیچ معلوم هست؟
شاید،
فقط می‏گم شاید،
همین که تشنه‏ای، دائماً
گرسنه‏ای، دائماً
گرفتاری، دائماً
همین هم قشنگ باشه.

دائم می‏گم،
تو خواستی، تو کردی،
خودت هم کمک‏ام کن.

باشه،
امتحان‏ام هم بکن،
هرجور که می‏خوای.
فقط سربلندم کن،
استکبارم رو بترکون،
خیلاء رو ازم بگیر،
قاطی خوب‏هام کن.
این هم خواسته بزرگی‏ه؟

دوست دارم تو بارون و سرما کسی سوارم نکنه،
اما تو تو قلب‏ام باشی،
به‏ام الهام کنی واقعاً هستی،
و خیلی بزرگ‏تر از تصورات من.
شایسته‏ی پرستشی،
هیچ کی هم طاق‏ات نیست.
پاکی و منزه،
حمد هم مخصوص خودت‏ه.

فقط
خواهشاً
یه لحظه هم ول‏ام نکن.

یا علی

- - - - - -
+ چه‏طور ممکن بود نماز دهه اول ذی‏الحجه از یاد آدم بره. خدا به‏خیر بگذرونه.


خطبه ازدواج

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/8/27:: ساعت 11:14 عصر

سلام.

+ «... پس از آن امام جواد (علیه السلام) خطبه عقد را به این عبارت خواند:
الحمدلله اقراراً بنعمته
و لا اله الا الله اخلاصاً لوحدانیّته
و صلی الله علی محمد سید بریَّته و الاصفیاء من عترته

اما بعد فقد کان من فضل الله علی الانام
ان اغناهم بالحلال عن الحرام
فقال سبحانه:
وَ اَنْکِحُوا الاَیامی مِنْکُمْ
وَ الصّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ اِمائِکُمْ
اِنْ یَکُونُوا فَقَراءَ یُغْنِهِمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ
وَ اللهُ واسِعٌ عَلیمٌ.

آن‏گاه چنین فرمود:
ان محمدبن علی بن موسی
یخطب ام الفضل بنت عبدالله المأمون
و قد بذل لها من الصداق
مهر جدته فاطمه بنت محمد -صلی الله علیه و آله-
و هو خمس مأة درهم جیاداً.

محمدبن علی بن موسی،
ام الفضل دختر عبدالله مأمون را عقد می‌کند
و صداق و مهریه او را
مهریه جده‌اش فاطمه، دختر رسول خدا، قرار می‌دهد
که پانصد درهم خالص تمام عیار باشد.

بعد خطاب به مأمون فرمود:
آیا به این مهریه او را به همسری من درخواهی آورد؟
مأمون گفت: آری ای ابا جعفر
دخترم ام الفضل را به این مهری که گفتی به همسری تو در آوردم.
آیا تو هم این ازدواج را پذیرفتی؟
حضرت فرمود: آری پذیرفتم و بدان خوشنود گشتم.»
*

مبارک باشه.

یا علی

- - - - - -
+ این مطلب رو درباره حضرت جواد -علیه السلام- یکی از خوانندگان توصیه فرموده‏اند: هدفی والا
+ درباره ذی‏الحجه و به‏خصوص دهه اول‏اش حرف زیاده. البته ان‏قدر خوانندگانی که اینجا سر می‏زنند حرفه‏ای هستند که من گاهی شرمنده می‏شم از بیان بعضی نکات.
+ و اتممناها بعشر...
+ از نظرات برمی‏آد که بهتر است موضوعی مثل حجاب رو ریزتر بررسی کرد. ان‏شاءالله به‏زودی این مطلب رو دنبال می‏کنیم.


حجاب - نقاط اصلی بحث

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/8/25:: ساعت 11:43 عصر

سلام.

جناب «برای خاطر آیه‏ها» روی پست قبل نظرات به‏جایی فرموده‏اند که نقاط اصلی بحث حجاب رو بیش‏تر می‏شناسونه و اغلب‏شون دغدغه حقیر هم هست. حداقل برکت این بحث این‏ه که فرصتی است برای تفکر و مشورت‏کردن در مورد مسائلی که جواب‏اش رو حاضر و آماده نمی‏دونیم. خدا کمک‏مون کنه.
- - - - - -

1- «... برای خود بنده که خیلی دغدغه پررنگی هست و پرونده‏اش توی ذهن‏ام همیشه باز.
راست‏اش قبلاً همین‏جا هم گفتیم که این‏قدر لایه‏های درهم‏تنیده
و عوامل مؤثر و متأثری دارد این بحث حجاب که اظهارنظر درباره‏اش سهل ممتنع است.
و آن‏قدر برخوردهای بد و یرداشت‏های سطحی ریشه دوانده
که واقعاً گاهی می‏شود فقط می‏شود حسرت خورد و دید که سخت می‏شود کاری کرد.

قدر مسلم این است که این انتخاب حجاب،
باید از درون اتفاق بیفتد و تجلی‏اش در بیرون باشد.
آنچه امروزه در جامعه ما به‏صورت عام
و در دانش‏گاه به‏طور خاص چالش‏برانگیز شده،
همین است که خانم‏هایی، حجاب برای‏شان درونی و نهادینه نشده
و از بیرون با ابزارهایی که بیش‏تر
از جنس فشار و تهدید است تا تشویق و ترغیب،
تلاش می‏شود که آنها را محجبه کنند
و تبعاً نتیجه عکس می‏دهد.

زیر همین چند جمله هزارتا مبحث می‏توان باز کرد
و در هر مبحث‏اش کتاب‏ها و مقاله‏ها و سمینارها و چاره‏جویی‏ها.
برای درونی‏کردن و نهادینه‏کردن این معروف چه باید کرد؟
خانواده؟ مدرسه؟ جامعه؟ رسانه؟ نهادهای فرهنگی؟ زن و مرد؟
برخورد صحیح با جماعتی که به هر دلیلی
از درون این معروف را نپذیرفته‏اند چه باید باشد؟
در کوتاه مدت چه باید باشد؟
در دراز مدت چه باید باشد؟»

2- «اگر خیلی واقع‏بینانه نزدیک بشویم
و به‏جای تعیین تکلیف کردن برای جامعه
و پدر و مادرها و مدرسه و دانشگاه و نهادهای دولتی...
به وظیفه عینی و فعلی خودمان بپردازیم،
خلاصه‏اش همان می‏شود که خودتان هم فرمودید.
حداقل‏اش این است که هر کس در سطح و شعاع تأثیر خودش تلاش کند
که در عرف،
حجاب مثبت و معروف شناخته شود.
که متأسفانه الان دیگر توی نسل ما
این تلقی خیلی کم‏رنگ شده.
حالا دوباره این سؤال که چه باید بکنیم
که عرف نسل ما،
حجاب را مثبت تلقی کند.
چه پرزنتی از حجاب داشته باشیم که...»

3- «اما بگذاید من هم به‏جای تلاش برای جواب‏دادن به سؤال‏های شما
که سؤال‏های خیلی از ماهاست،
به سؤال‏ها بیافزایم.
یکی از دغدغه‏های جاری من این است که
برخورد صحیح یک حکومت اسلامی با مسئله بدحجابی چگونه باید باشد؟
شرایط ایده‏آل را نه،
شرایط فعلی جامعه خودمان را درنظر بگیریم.
واقعاً با این سطح مخالفت‏های فعلی با حجاب،
و با این سطح بدحجابی‏ها توی تهران و بقیه شهرها،
به‏نظرتان راه درست برخورد خصوصاً در کوتاه مدت چیست؟
گشت‏های ارشاد؟؟!!.
یعنی نه می‏شود به‏راحتی از کنار ماجرا گذشت
و به شیوه اعمال زور و فشار و تهدید که نتیجه‏اش قطعاً عکس مطلوب است
برخورد کرد
و نه می شود به‏راحتی
از کنار این وضعیت با مماشات و تساهل و تسامح گذشت.
قبول دارم که نهادهای دولتی دارند آنچه ما
به‏عنوان اعضای جامعه و بدنه جامعه در قالب روش دراز مدت و تدریجی
و توی خانواده‏ها و مدرسه‏ها حل نکردیم
و از امر به معروف غافل شدیم،
را ضربتی جبران می‏کنند.
یعنی من هم مسئول این برخوردها هستم با کم‏کاری‏های‏ام.
اما حالا چه باید کرد؟»

4- «... کاش سؤال‏ها را ریزتر کنیم که راحت‏تر بشود راجع به‏شان صحبت کرد.»

5- «... در صدر اسلام و بعد از آن در زمان ائمه -علیهم السلام-
برخورد با این مسئله چه‏طور بوده است؟
اما حداقلی که من فهمیدم این بوده که
اصلاً به این معنا و با این وسعت و شیوع بدحجابی را در جامعه آن موقع نداشته‏ایم.
روایت ام سلمه در باب اوضاع جاری مدینه
موقع صدور حکم وجوب حجاب خواندنی‏ست.
اگر شما یا بقیه دوستانی که اینجا را می‏خوانند
مصداقی تاریخی از برخورد پیامبر یا معصومین(ع) دارند،
ممنون می‏شوم بدانم.»
*

اولین چیزی که حقیر بگم،
خواهش می‏کنم از ایشون که همین
قضیه صدور حکم وجوب حجاب در مدینه رو
برامون بگن.
بنده تا به‏حال نشنیده‏ام‏اش.

بعد هم از بقیه بخوام که کمی برامون از مصادیق تاریخی،
به‏خصوص از تاریخ اسلام بگن.

و باز هم از خدا بخوام که در فهم و عمل این موضوع
یاری‏مون کنه.
**

روزهای آخر ذی‏القعد است و شهادت حضرت جواد -علیه السلام-.
خدایا،
اگر این امواج سایبر بویی از خوبی و رضایت الهی درشون هست،
همه‏گی تقدیم به پیش‏گاه ایشون.
کاش ما هم بال‏هایی داشتیم به مثال کبوتران بغداد
تا یه روزی برامون آب‏رو بشن.

یا علی

- - - - - -
+ جناب «برای خاطر آیه‏ها» فرموده‏اند:
«روایتی که عرض کردم و الان سند اصلی‏اش دقیق یادم نیست، اما فکر کنم سیوطی به سندش از ام سلمه روایت می‏کند. اگر اشتباه نکنم هم در مسئله حجاب شهید مطهری خواندم و هم در تفاسیر نمونه و المیزان ذیل آیه حجاب. خیلی مفصل نیست. مضمون‏اش این است که قبل از نزول آیه، زنان انصار با مو و گریبان باز در مجامع حاضر می‏شدند و... اما از صبح بعد از نزول آیه ام‏سلمه مسجدالنبی را توصیف می‏کند که زنان برای نماز آمده بودند درحالی‏که همه بدن و سر و گردن‏شان را کامل پوشانده بودند...
نکته‏ای که مدنظرم بود و برای‏ام جالب بود اینکه در مضمون این روایت ام‏سلمه حجاب در جامعه آن موقع مدینه را وجه تمایز کنیزان و زنان طبقه غیرمسلمان و زنان مسلمان می‏داند. تعبیر من -که شاید درست هم نباشد- این است که اولاً حکم حجاب در بدو نزول‏اش مختص زنان مسلمان بوده و سایر زنان حاضر در جامعه و البته غیرمسلمان اجباری برای پوشش نداشته‏اند. ثانیاً حجاب در عرف آن زمان، خصوصاً در بدو نزول حکم، عامل تمایز زنان مسلمان و معتقد بوده است.
اگر راحت‏تر بخواهم بگویم به‏نظر می رسد حجاب نشانه ای از زنان طبقه اصیل و متشخص جامعه اسلامی بوده است. عامل شناسایی زنان آزاد از زنان کنیز و خارجی.»

+ جناب «زسمک» فرموده‏اند:
«به‏نظر می‏آد در این مورد قضیه حجاب رو می‏شه از دو جنبه بررسی کرد:
1) یکی از جنبه اعتقادی و دینی، که در واقع فلسفه حجاب و پوشش برای فرد گفته می‏شه تا فرد خودش با شناخت حجاب رو انتخاب بکنه و اون رو از درون بپذیره و در خارج تجلی پیدا کنه. که این جنبه از حجاب در واقع به تربیت دینی فرد برمی‏گرده و معمولاً در سن یک دانشجو، شخصیت کاملاً شکل گرفته و جای تغییرات بنیادی زیادی وجود نداره!
2) اما جنبه دیگه مسئله که معطوف می‏شه به تعهد یک فرد نسبت به ضوابط موجود در محیطی که در اون مشغول فعالیت‏ه؛ مثل دانشگاه!
یعنی ممکن‏ه فردی از درون خودش اعتقادی به حجاب نداشته باشه، ولی به جهت حرمتی که مکان دانشگاه داره خودش رو ملزم بدونه که حد و مرزی رو رعایت کنه.»

در مورد اینکه شخصیت یک دانش‏جو کاملاً شکل گرفته موافق نیستم. البته انعطاف سنین راهنمایی و دبیرستان در دوران دانش‏جویی وجود نداره.
هدف این بحث همین‏ه که چه‏طور می‏شه با ترویج درست، کمی روی شخصیت افراد تأثیر گذاشت (جنبه اول) و بعد با ایجاد حد و مرز شرعی و عرفی فضای ظاهری جامعه رو پاک نگه داشت.
تقسیم‏بندی به‏جایی بود.

+ مطلب آقا ابراهیم عزیز (و البته کمی از نظرات) رو خواندم. بنده خودم نمی‏تونم در مورد تحمیل نظری بدم. ولی با بحث تبلیغ حسابی موافق‏ام. در واقع هدف این بحث هم شناخت روش و حدود مناسب تحمیل و تبلیغ‏ه.

+ جناب «برای خاطر آیه‏ها» نظرات قابل توجه دیگری فرموده‏اند که حسابی جای تأمل داره. ان‏شاءالله در یک پست جدا باید روشون حرف بزنیم.


حجاب - روی‏کردها

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/8/24:: ساعت 11:42 عصر

سلام.

دو تا از نظرات مرحمت رو ام‏روز آوردم اینجا،
به‏علاوه دو سه نکته‏ای که به‏ذهن‏ام می‏رسید،
و البته مرتبط با بحث حجاب در دانش‏گاه.
نظر شما چی‏ه؟
*

1- «شاید درست نباشه که آدم این‏جوری فکر کنه!

ولی واقعاً به‏نظرتون می‏شه کاری کرد؟


الآن متأسفانه جوون‏ها حاضر نیستن
کوچک‏ترین ایراد یا اشکالی رو در مورد قضیه حجاب بشنون.
حتی اگر از دوست نزدیک و صمیمی‏شون باشه.
هر چی می‏گی، می‏گن کی به ما نگاه می‏کنه.
این‏قدر تو خیابون‏ها ریخته!!
تازه نه در مورد کسانی که به قول شما کم‏حجاب‏انن،
اون‏ها رو که اصلاً نمی‏شه رفت طرف‏شون.
‏اما همون‏هایی هم که تا حدی مقید به حیا و پوشش هستن
حاضر به شنیدن بعضی از حرف‏های آدم نیستن.
بدتر آدم رو ذهن‏بسته و خشک‏مذهب تلقی می‏کنن.
که به‏نظرم بازتاب جالبی نداره!
متأسفانه.

یه کسی خواهرش باردار بود.
به‏اش گفتم به خواهرش بگه این دوران برای اون جنین خیلی باارزشه
سعی کنه تا می‏تونه قرآن بخونه، ‏قرآن گوش بده و ...
تا اون بچه با صدای قرآن آشنا باشه.
می‏دونید چه جوابی به‏ام داد؟
‏با اینکه هم این دختر خانم و خواهرشون چادری هستن گفت:
خوب حالا به فرض هم که اون همه این کارها رو بکنه
و بچه‏اش مذهبی از آب در بیاد.
آخه اون‏وقت به خونواده‏اش نمی‏خوره.
کسی تو خونواده‏اش این‏طوری نیستن که...
(مثلاً اهل گوش‏دادن موسیقی و...)

شاید خیلی به بحث حجاب ربطی نداشت
ولی بیشتر می‏خواستم طرز تفکر آدم‏ها رو بگم.»
**

2- «به‏نظر شما وقتی آدم سوار تاکسی می‏شه،
می‏بینه که نوار موسیقی روشن‏ه، بهترین کار چیه؟
(که هم آدم گناه نکنه و هم دیگران رو نسبت به دین حساس یا زده نکنه!)

به‏نظرم یا باید پیاده شه
یا باید از راننده بخواد که خاموش یا کم‏اش کنه
یا اینکه باید هیچی نگه و حرص بخوره و خودش رو بزنه به  کَری
که نمی‏شه، بالأخره داره می‏شنوه دیگه.

یه بار علی‏رغم اینکه دل‏ام نمی‏خواست با راننده صحبت کنم،
خواهش کردم که کم‏اش کنه،
اون هم کرد، اما ان‏قدر کم کم کرد
که من که عقب بودم بازم می‏شنیدم (پخش‏کن‏اش عقب بود)»
***

3- شاید شرط امر به معروف (یا نهی از منکر)
این‏ه که طرف یا عرف، اون چیز رو معروف (یا منکر) بدونه.
اگر این‏طور نباشه باید تلاش کرد که موضوع به معروف (یا منکر) شناخته بشه.
حداقل اینکه خودمون نشون بدیم این موضوع برای ما معروف (یا منکر) است.
****

4- در مورد موضوع حجاب شخصی خودمون و شرایط حجاب جامعه،
یک روی‏کرد توصیه به «حق» و «صبر» است.

روی‏کرد دیگر «امر به معروف» و «نهی از منکر» است.
در این جبهه کار خیلی متنوع‏ه.
از معرفی معروف و منکر در عرف
تا طریقه و سطوح امر و نهی.
*****

5- چه باید کرد؟
چه کار می‏توانیم بکنیم؟
از کجا شروع کنیم؟


یا علی


زیارت سنتی

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/8/23:: ساعت 10:11 عصر

سلام.

1- چه‏قدر دل آدم
برای مکث طولانی آقای مروارید(ره)
بعد از رکوع تنگ می‏شه.
*

2- باید هزار کیلومتر راه بری تا ببینی
وقتی شیخ عباس قمی(ره)
و سیدبن طاوس(ره)
نقل می‏کنن که
«زیارت آن حضرت از نزدیک و دور سنّت است»
یعنی چی.
*

3- آخرین یک‏شنبه ذی‏القعده رو دریابیم.

یا علی


ماهی‏ها و ماهی

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/8/19:: ساعت 12:39 صبح

سلام.

... فرمود بشنو و حفظ کن.
ای هرثمه، اینک وقت رحلت من به‏سوی خدا ... رسیده؛
این یاغی تصمیم گرفته مرا به‏وسیله انگور و انار زهرآلود مسموم کند.
وقتی که مردم، مأمون می‏گوید: من به‏دست خود او را غسل می‏دهم.
در خلوت از جانب من به او بگو: متعرض غسل و کفن و دفن من مشو
که آن غذابی که تاکنون تأخیر افتاده و برای آخرت تو مهیا است در دنیا به تو می‏رسد.
در جای بلندی از عمارات خود نزدیک جای غسل من برای مشاهده اوضاع می‏نشیند.
تو هم هیچ متعرض غسل من مشو تا ببینی خیمه سفیدی در کنار خانه زده شد.
آنگاه مرا با جامه‏هائی که پوشیده‏ام ببر در خیمه بگذار و خود پشت خیمه بایست.
دامن خیمه بالا مزن که اگر مرا ببینی، هلاک شوی.
مأمون ازبالای بام بر تو مشرف می‏شود و می‏گوید:
ای هرمثه، مگر تو نگفتی امام را جز امام غسل نمی‏دهد!
پس که حضرت رضا -علیه السلام- را غسل می‏دهد
با این که فرزندش محمد در مدینه است و ما درطوس‏ایم؟
... اگر علی بن موسی را در مدینه می‏گذاشتی،
پسرش محمد او را آشکارا غسل می‏داد
و اکنون هم غیر از او غسل‏اش نمی‏دهد.

وقتی که خیمه برداشته شد می‏بینی که مرا کفن کرده‏اند.
بدن را در تابوت گذار و حمل کن.

هنگام قبرکندن می خواهد قبر هارون را قبله قبر من قرار دهد.
هرگز این ممکن نیست و هرچه کلنگ زنند در زمین اثر نکند.
موقعی که کوشش خود کردند و به اشکال برخوردند،
بگو خودش فرموده کلنگی در جلو قبر هارون بزنید.
چون آنجا کلنگ زدند قبر کنده و ضریح (گودال وسط قبر) آماده پیدا شود.
مرا پائین نبر تا آب سفیدی از ضریح بجوشد و قبر را پر کند.*

سپس یک ماهی به‏طول قبر پیدا شود و به‏اضطراب آید.
صبر کن تا آن ماهی ناپدید شود و آبها فرو رود.
آنگاه مرا در قبر میان ضریح گذار.

مگذار کسی خاک بیاورد بر من بریزد که قبر خود پر می‏شود...

گریان و محزون بیرون شدم، و مثل مار روی تابه بی‏تاب بودم
و جز خدا کسی از دل من خبر نداشت...

* حضرت به اباصلت این‏طور فرموده بودند: «در آن آب ماهی‏های کوچکی ظاهر می‏شوند. این نان را که به تو می‏دهم برای آنها خرد کن. آنها نان را می‏خورند. سپس ماهی بزرگی ظاهر می‏شود و تمام آن ماهی‏های کوچک را می‏بلعد و بعد غایب می‏شود.»

#

هر آنچه امام -علیه السلام- به هرثمه درباره شهادت خود
و مراسم تدفین‏اش فرموده بود، موبه‏مو اتفاق افتاد.
پس از مدتی مأمون هرثمه را خواست و به او گفت:
آن چه را که از امام رضا -علیه السلام- درباره وجود سم در انگور و انار شنیده است، بازگو کند.
هرثمه شروع به گفتن کرد و مأمون یک دفعه صورت‏اش زرد می‏شد و یک دفعه قرمز...
وای بر مأمون از خدا، وای بر مأمون از رسول خدا، وای بر مأمون از فاطمه زهرا،
وای بر مأمون از حسن و حسین، وای بر مأمون از علی بن الحسین، وای بر مأمون از محمد بن علی،
وای بر مأمون از جعفر بن محمد، وای بر مأمون از موسی بن جعفر،
وای بر مأمون از علی بن موسی الرضا.
به خدا سوگند این ضرری آشکار است.

و مأمون به هرثمه گفت که گفته‏های امام رضا را پنهان نگاه دارد و آن را فاش نسازد
و قول خدا را خواند که می‏فرماید:
یستخفون من الناس و لایستخفون من الله
آنها زشت‏کاری خود را از مردم پنهان می‌دارند؛ اما از خدا پنهان نمی‌دارند،

و هو معهم اذ یبیتون ما لایرضی من القول و کان الله بما یعملون محیطاً...**
و هنگامی که در مجالس شبانه، سخنانی که خدا راضی نبود می‌گفتند،
خدا با آنها بود. خدا به آنچه انجام می‌دهند، احاطه دارد.

** آیه 108 سوره نساء

##

حلال بفرمایید.

یا علی

- - - - - -
+ برخی منابع: «حدیقه الشیعه» مرحوم مقدس اردبیلی، سایت دانش‏نامه رشد (+ و +)، سایت پای‏گاه تخصصی امام رضا -علیه السلام- (+) و سایت اندیشه قم (+)
+ امیدوارم در این چند روزه هیچ نوع اینترنتی گیرم نیاد. لااقل شما هم نفسی بکشید.
+ خوش‏حال می‏شم در مورد مشکلات فرهنگی دانش‏گاه، به‏خصوص بحث حجاب، راه‏نمایی کنید. پست قبلی که یادتون هست.


جلسات حجاب - سرفصل‏ها

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/8/17:: ساعت 12:6 صبح

سلام.

+ قبل از همه چیز یادآوری جناب «...» رو بگم: «یادتون نره فردا (یعنی ام‏روز) یک‏شنبه است»، سومین یک‏شنبه ماه ذی‏القعده. نماز فراموش نشه. سختی‏اش غسل‏ه که می‏شه قبل خروج از خونه کرد. خود نماز چند دقیقه‏ای بیش‏تر طول نمی‏کشه، و البته دعای یکی دو خطی‏اش.
++ طبق معمول بحث‏هایی که تو پست‏های قبل داشتیم اگه پی‏گیر باشید ادامه داره. حداقل برای حقیر که هنوز خیلی‏هاش بازه.
- - - - - -

یک سلسله جلساتی ازطرف مسئول نهاد راه افتاده در مورد حجاب.
چون به هم‏فکری نیاز داره خواستم اینجا هم مطرح بشه.

خوب، جلسه اول که بنده نبودم،
اما توی جلسه دوم حدود دو ساعت و نیم بیش از ده نفر
حرف‏های خوبی زدند.
فعلاً به این بسنده می‏کنم که سرفصل‏های استخراج‏شده چی‏ها بودن،
تا شما هم اگه خواستید تو هر کدوم از این سرفصل‏ها وارد شید.
ان‏شاءالله تو پست‏های بعدی موضوعات مربوط به هر سرفصل رو جداگونه می‏آرم.
*

1- تعریف صورت مسأله
1-1- ناهنجاری و تعریف آن
1-2- مطلوبات

2- ریشه‏ها

3- راه‏کارها
3-1- قانونی
3-2- فرهنگی

4- متولیان
4-1- نهاد
4-2- تشکل‏ها
4-3- بدنه دانش‏جویان (مستقل از تشکل‏ها و گروه‏های رسمی)
**

قرار شده بعد از جمع‏بندی نظرات مختلف،
فرایند تحلیل و تصمیم‏گیری در یک کارگروه تخصصی انجام بشه.
به‏نظر شما روند کلی کار خوب‏ه؟

یا علی


جمعه 15 آبان 88

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/8/15:: ساعت 11:0 عصر

سلام.

صبح که پاشدم، فهمیدم بدحالی دی‏شب جدی بوده.
رفتم آشپزخونه.
معمولاً در چنین مواقعی شربت آب‏لیمو کمک آدم می‏آد.
داشتم هم‏اش می‏زدم حس کردم که این باب میل‏ام نیست.
یاد آب زم‏زم افتادم
و این حکایت که خوردن‏اش به هر نیتی مفیده.
یه ذره ریختم تو شربت و هم زدم.
چند دقیقه بعد همه سنگینی دل‏ام رو بالا آوردم.

حالا نمی‏دونم مال چشم‏زدن بود
یا اراجیفی که شب قبل‏اش تو جلسه، بدون تقوا گفته بودم.
خدا رو شکر
*

دوباره آبان ماه شد
و موبایل گرامی فیل‏اش یاد هندوستان کرده.
باز جای شکرش باقی‏ه که با وجود آب‏تنی که تو جوق کرده
هنوز نفس می‏کشه.

همه غصه آدم از بک‏آپ نداشتن اطلاعات‏اش‏ه.
اما خیلی چیزهای دیگه هست که ازشون بک‏آپی نداریم،
و هر لحظه ممکن‏ه به‏راحتی از دست‏شون بدیم.
اون هم با این ندونم کاری‏ها.
**

از پیش‏کسوت عزیز و معروف پرسیدن تو کارهای خونه کمک می‏کنید؟
جواب جالبی داد؛
بعضی فکر می‏کنن کمک یعنی ظرف‏شستن.
نه.
البته من هم آدم تنبلی‏ام.
کلی هم گرفتاری بیرون هست.
اگه کاری ازم نخوان که خوش‏حال می‏شم.
اگر هم کاری به‏ام بگن کمک می‏کنم.

تو دل‏ام گفتم جانا سخن از زبان ما می‏گویی.
حقاً که رمز موفقیت‏ات همین‏ه.

یا علی

- - - - - -

+ جناب «زسمک» فرموده‏اند که:
«خوب می‏دونید در اسلام در زندگی مشترک وظایف بین زن و مرد تقسیم شده، به‏طوری‏که مرد مسئول انجام کارهای خارج از منزل و درواقع در پی کسب روزی حلال است و چه‏قدر سخت‏ه:
«الشاخِصُ فی طَلَب الرزقِ الحلالِ، کالمُجاهِدِ فی سَبیل الله؛
کسی که در طلب رزق حلال است،‏ مانند کسی است که در راه خدا جهاد کند.»
و به‏نظر من اگه یه زن مسلمون بدونه که همسرش در پی کسب روزی حلال برای همسر و فزرندان‏اش‏ه (چه چیزی با ارزش‏تر از این)، دیگه انتظار کمک‏های جزئی مثل ظرف‏شستن در خونه را نداره.

ولی درعین حال با توجه به این که ما همیشه برای درس‏گرفتن به زندگی اهل بیت -علیهم السلام- رجوع می‏کنیم، زندگی حضرت زهرا -سلام الله علیها- و امیر المؤمنین علی -علیه السلام- بهترین الگو برای ما است...

در زمان مجردی هم چه برای دختر و چه برای پسر، کمک‏کردن در امور خونه و حتی ظرف‏شستن حسنه‏ای دارد که به‏عنوان نیکی و احسان به والدین مخصوصاً مادر می‏شه اون رو به‏حساب آورد و مطمئناً پاداشی مضاعف درپی خواهد داشت.»

بنده هم جواب داده‏ام که:
«در این مورد بنده هم کاملاً موافق‏ام.
1- تفاوت در قابلیت‏ها و وظایف هست و نمی‏شه توقع داشت که هم‏سر کارهای طرف مقابل رو با همون کیفیت انجام بده. مثلاً خیلی از خانم‏ها ظرف‏شستن آقایون رو قبول ندارن، چون اون ظرافت و حساسیت رو تو کارشون نمی‏بینن. خوب، طبیعی است. هر چند استثنائات هم کم نیستند.
2- با این بهانه‏ها نباید از کمک و پذیرفتن مسئولیت انجام کارهای هم‏سر به‏طور کلی سر باز زد. چون در بعضی مواقع این پذیرش مسئولیت ضروری‏ه (واجب)، بعضی اوقات مطابق توصیه عقل و اخلاق‏ه (مستحب، که تو کامنت شما هم بود)، و البته گاهی ابزاری‏ه برای امتیازگرفتن و دادن (نوعی عقل معاش).
حالا از اینها که بگذریم، نوشته حقیر فقط یه احساس شخصی بود که به نوعی از تنبلی آدم‏ها در اموری که کم‏تر تجربه‏اش کردن برمی‏گرده. اون بنده خدایی که پیش‏کسوت بود، خیلی آدم زحمت‏کش و سرشناسی بود که اصلاً نمی‏شد در کل به‏اش گفت تنبل. ولی تو این زمینه خودش رو تنبل می‏دونست و این خودش نوعی صداقت‏ه. با همین شناخت صحیح و واقع‏نگری آدم نسبت به خودش نقاط ضعف‏اش رو می‏شناسه، بعد می‏تونه به‏مرور با صفات خوب جای‏گزین‏اش کنه.»

ایشون هم فرموده‏اند:
«این که شما می‏فرمایید بعضی خانم‏ها کار آقایون رو نمی‏پسندند،‏ به‏نظر من این بستگی به دید خانم‏ها هم داره. ‏این که یه آقایی پا پیش بذاره برای کمک به همسرش، خودش خیلی باارزش‏ه و به‏نظرم خانم‏های ما باید این رو بفهمند که کیفیت مهم نیست، نفس کار مهم‏ه!!»

با طرح این بحث، عملاً کلمه کلیدی «ازدواج» هم به این پست اضافه شد.


<      1   2   3   4   5   >>   >


بازدید امروز: 22 ، بازدید دیروز: 124 ، کل بازدیدها: 470665

پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ