سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غیبت

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/4/29:: ساعت 6:33 عصر

سلام.

سفر نزدیک شده و کارها روی هم تل‏انبار. یکی از سخت‏ترین کارها هم حلالیت گرفتن‏ه که بعید می‏دونم زیاد توش موفق باشم. اول برای بار چندم از همه‏ی خوانندگان عزیز عاجزانه طلب حلالیت می‏طلبم و امیدوارم که در این سفر لیاقت نایب‏الزیاره بودن رو خدا نصیب‏ام کنه. دوم شاید دیگه وقت نشه اینجا بنویسم. ان‏شالله دو هفته‏ای از دست‏ام راحت خواهید بود. شاید هم یکی دو پست دیگه نوشتم. سوم سال پیش یه مطلبی درباره معرفی رشته مهندسی مکانیک نوشتم. ام‏سال که دیگه احتمالاً فرصت نمی‏شه به‏روزش کنم. اگه لازم شد همون پست قبلی رو ببینید +. چهارم یکی از مواردی که حلالیت‏طلبیدن توش خیلی سخت‏ه غیبت‏ه. برای همین این مطلب رو از سایت بلاغ می‏ذارم، شاید لااقل برای خودم کمی مفید باشه. پنجم ان‏شالله این مبعث و روزهای دیگه واقعاً برامون عید ترک گناه باشه که شاه‏کلید همه چیز همین ترک گناه‏ه.
- - - - - -

«
الغیبه جهد العاجز (حکمت 461 نهج‏البلاغه)
ترجمه: غیبت‏کردن، آخرین تلاش آدم ناتوان است.

شرح: غیبت‏کردن، پشت سر کسى سخن‏گفتن، بدگویى کردن و براى او عیب و ایراد شمردن.
و این از زشت‏ترین و ناپسندترین عیب‏هایى است که بعضى از افراد دچار آن هستند.

کسى که غیبت می‏کند، بدون شک آدم ناتوان و بى‏جرئتى است.
زیرا همین که مى‏نشیند و پشت سر دیگران بدگویى مى‏کند،
نشان مى‏دهد که جرئت ندارد با آن افراد روبرو شود،
و حرف خود را، پیش روى آنها بر زبان آورد.
و چون در خود، قدرت و جرئت روبروشدن با آن افراد را نمى‏بیند،
آخرین تلاشى که مى‏تواند به‏کار ببرد،
این است که به‏وسیله‏ی بدگوئى کردن در پشت سر، انتقام خود را از آنها بگیرد
و به‏اصطلاح دل خود را خنک کند.

حال آن که یک مسلمان مؤمن واقعى،
اگر نسبت به کسى ایراد و انتقادى داشته باشد،
باید براساس جرئت انسانى و اخلاق اسلامى، رودروى آن شخص،
ایراد و انتقاد خود را بر زبان آورد،
بدون ترس و واهمه، او را امر به معروف و نهى از منکر کند.

اگر هم ایراد و انتقادش درست نباشد و فقط از حسارت و تنگ‏نظرى سرچشمه گرفته باشد،
هرگز نباید پشت سر کسى که از او شایسته‏تر بود و به پیشرفت و ترقى رسیده است،
بدگویى کند و خود را در جامعه، رسوا و بى‏اعتبار سازد.
»

یا علی


کتک

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/4/28:: ساعت 12:26 صبح

سلام.

1- مَنْ کَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ
هر که خشم خود را از مردم باز دارد،

کَفَّ اللّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ یَوْمَ الْقِیمَةِ*
خداوند در روز قیامت خشمش را از او باز دارد.

2- آدم اگه می‏خواد کتک هم بخوره،
از یه آدم با غیرت بخوره.
هرچند عقل هم چیز خوبی‏ه.

3- حسرت زیارت حضرت رضا - علیه السلام - خوردن هم لذت داره.
یا امام الرّئوف

* حضرت موسی بن جعفر الکاظم - علیه السلام -

یا علی

- - - - - -

عمومی‏تر
+) شب یلدا
+) اهمیت اخلاق در ازدواج
+ و ++) شهادت حضرت کاظم - علیه السلام -
+) استاد اخلاق
+) کمی احکام؛ جهت یادآوری اینکه یادگیری‏اش واجب است
+) Computer Ethics

سیاسی‏تر
+) حواشی نماز جمعه از دید حاج محسن
+) این هم تحلیل یک احمدی‏نژادی از نماز جمعه
+) و تحلیل دیگر از همان سنخ
+) چند عکس از نماز جمعه
+) نظر یک وب‏لاگ احمدی‏نژادی درباره معاون اول
+) کم‏کم دارم به این نتیجه می‏رسم که مشکل فرهنگ کشور ما زیر سر مهندسان ظاهراً همه‏فن حریف‏ه

+++ یک‏شنبه 28 تیر 1388؛ ظهر
+) «حضرت امام کاظم علیه السلام:

مؤمن هم‏مانند دو کفه‏ی ترازوست که هر قدر ایمان‏اش بیش‏تر می‏شود، بلاها و آزمایش‏های‏اش افزون می‏گردد.»


تتمه‏ی ماه

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/4/26:: ساعت 1:54 صبح

سلام بر ماه خدا.

1- ام‏روز که آمد باید شمارش معکوس‏مان رو شروع کنیم؛
آخرین جمعه‏ات،
آخرین شنبه‏ات،
... ،
آخرین پنج‏شنبه‏ات.

این بار هم نشد لذت سه روز روزه‏ی متوالی جمعه تا شنبه‏ات را ببریم.

2- «ماه اصبّ»،
ماه رحمت،
ماه امیر مؤمنان،
ماه زیارت،
زیارت مخصوصه‏ی حضرت رضا(ع)،
ماه حرام،
ماه استغفار.

خدا حافظمان.

3- «این ماه، ماه تهذیب نفوس و خودسازی
و آغاز یک دوره‏ی جدید سیر و سلوک الی الله است،
که از ماه رجب آغاز و به ماه مبارک رمضان منتهی شود؛
خوشا به‏حال آنان که قدر و منزلت این سه ماه را بدانند
و از آن بهره‏ی کافی بگیرند.»*

4- «ابن بابویه (شیخ صدوق) به سند معتبر از سالم روایت کرده است که گفت
رفتم به‏خدمت حضرت صادق - ‏علیه السلام - در اواخر ماه رجب
که چند روز از آن مانده بود.
چون نظر مبارک آن حضرت بر من افتاد فرمود که
آیا روزه گرفته‏اى در این ماه؟
گفتم نه واللَّه اى فرزند رسول خدا.
فرمود که آن‏قدر ثواب از تو فوت شده است که قدر آن را به غیر خدا کسى نمى‏داند.
به‏درستی این ماهی‏ست که خدا آن را بر ماه‏هاى دیگر فضیلت داده
و حُرمت آن را عظیم نموده
و براى روزه‏داشتن آن گرامى‏داشتن را بر خود واجب گردانیده.
پس گفتم یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، اگر در باقی‏مانده‏ی این ماه روزه بدارم
آیا به بعضى از ثواب روزه‏داران مى‏رسم؟
فرمود: اى سالم،
هر که یک روز از آخر این ماه روزه بدارد، خدا او را ایمن گرداند از شدّت سَکَراتِ مرگ
و از هَوْل بعد از مرگ و از عذاب قبر.
و هر که دو روز از آخر این ماه روز دارد، بر صراط به‏آسانى بگذرد.
و هر که سه روز از آخر این ماه را روزه دارد،
ایمن گردد از ترس بزرگ روز قیامت و از شدّت‏ها و هَوْل‏هاى آن روز
و بَرات بیزارى از آتش جهنّم به او عطا کنند.»**

5- شنبه (25 رجب) شهادت حضرت کاظم - علیه السلام - است،
یک‏شنبه به نقلی وفات حضرت ابوطالب - علیه السلام -،
و دوشنبه روز مبعث است.

6- خلاصه تتمه‏ی ماه رو قدر بدونیم.

* «مفاتیح نوین» آقای مکارم
** «مفاتیح الجنان» و «مفاتیح نوین» به نقل از «امالی شیخ صدوق» و «بحار الأنوار»

یا علی

- - - - - -
1- به ستون سمت چپ یه قسمت اضافه کردم به‏نام «مطالب خوبی که دیده ام» که توش لینک مطالب جالب نمایش داده می‏شه. بد نیست هر از چندگاهی نگاهی به‏اش بندازید. اینها از گوگل ریدر می‏آد. اگه هنوز معتادش نشدید روش خوبی‏ه برای وب‏گردی. اگه راه‏اش انداختید می‏تونید با نام ای‏میل‏ام پیدا و تعقیب‏ام (همون Follow خودمون) کنید!

2- نوشتن یه پست جدید فقط از روی اعتیاده. هدف فراموشی بحث‏های خوب پست‏های قبل نیست.

3- حاج محسن ام‏شب فرمودند که لینک‏گذاشتن کار خوبی بوده. ما هم دوباره تشویق شدیم. این هم به‏خاطر گل روی دوستان چند لینک باصفا:

مذهبی‏تر
+) دشمن دائمی!
+) ماجرای شراب لعل و تازه‏شدن داغ اعتکاف‏نرفتن ما
+) عهدی نو... و تازه‏شدن مجدد همان داغ
+) خاطره‏ی ابودرداء
+) چون آن را در دیگری می‏بینی


عمومی‏تر
+) ماجراهای سفر شیراز یک حاج آقا
+) رزومه‏ی خوب
+) خودتان دل‏تان برای خودتان بسوزد
+) نماز جمعه‏ی جذاب (البته اغلب مطالب ایشون به‏نظر حقیر افراطی‏ه، این یکی مناسب با حال بود)
+) درباره‏ی ازدواج 6 (البته خودم هنوز نخوندم‏اش، قاعدتاً باید مطلب باارزشی باشه)
+) احساس می‏کنم که به‏راستی منتظر گشته‏ام
+) اعتراف (خلاقیت مصطفی خان من رو کشته)
+) ما 15 نفر بودیم (متن باصفایی‏ست)
+) Fuzzy logic energy management strategy for supercapacitor-based energy saving system (آخ آخ ببخشید، اشتباه شد. این مال یه جای دیگه بود)
+) انواع آدم‏ها
+) ما به یک چیز ایمان داریم

+++ یک‏شنبه 28 تیر 1388؛ ظهر
+)
«از تتمه‏ی ماه مناسبت شب بیست و هشتم را یادتان رفت.
آقای من و شما آمدند کنار قبر جدشان پیامبر، برای وداع، داشتند قدم می‏گذاشتند در یک راه بی برگشت: کرب و بلا. و بر لبان‏شان جاری شد: أنا حسین بن فاطمه: من پسر فاطمه توام! فرخک و ابن فرختک!!! آآآه چه‏قدر می‏سوزاند مرا این: فرخک و ابن فرختک... همیشه فکر می‏کنم حتماً سابقه ذهنی داشته‏اند آقا برای استفاده از این عبارت... شاید مثلاً روزهای کودکی جدشان با این عبارت خطاب‏شان می‏کرده...نمی‏دانم!»


درباره حجاب

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/4/25:: ساعت 12:31 صبح

سلام.

فقط محض تبرک دوست داشتم و دارم درباره حجاب بنویسم. اینها رو حدود دو ماه پیش حین مکالمات ای‏میلی نوشته بودم، بدون تغییر براتون می‏ذارم‏اش. فرصت کردید حتماً لینک‏ها رو هم ببینید.
- - - - - -

می‏گن یه خانمی رفته بود عبای روحانی بزرگ‏واری رو ببوسه،
ایشون پیش‏دستی کرده بود و چادر اون خانم رو بوسیده بود.
شاید یعنی این چادر ارزش‏اش گاهی از اون عبا بیشتره.

گاهی فکر می‏کنم که زن‏بودن و عفیفه‏بودن چه مقام بالایی‏ه.
هر لحظه‏اش مراقبه می‏خواد و اشعار به حجاب.

و این مقام خفنی به آدم می‏ده.
(از باب «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور»
کسی که هر لحظه عمل ایمانی داشته باشه،
هر لحظه تحت این ولایت الهی و خروج از ظلمات به نوره.)

ما برای خودمون راست‏راست می‏چرخیم و مثلاً می‏گیم
زن باید محجبه باشه، یا چادری باشه.
اما بارش به‏عهده‏ی اونهایی‏ه که صبح تا شب
باید بار این حکم رو به دوش بکشن،
مراقبه‏ی اجتماعی دائمی دارن،
ممکن‏ه هزار جور حرف بشنون،
گرما و سرما رو قبول کنن،
و از خیلی شرایط راحت اجتماعی محروم باشن...

حس می‏کنم همون جور که ما از صبح تا شب باید حواس‏مون رو جمع کنیم (یا پرت)
که نگاه‏مون به اون قیافه‏های بزک‏کرده نیفته
یا تو ذهن‏مون نقش نبنده،
شاید زن‏های عفیفه هم مدام باید نگاه‏ها و نیت‏های مردان رذل رو تحمل کنن.
نمی‏دونم.
فقط حس عظمتی نسبت به‏شون دارم.

یا علی

- - - - - -
+ و ++ و +++) شهید حجاب
+) ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهنّ...
+) مناسبات زن و مرد
+) زنی که حجاب را برگزید
+) حرف دل یه دانش‏جوی معماری درباره ارتباط دختر و پسر
+) تصویر حضرت زینب - سلام الله علیها -
+) زن فوت‏بال‏ایست در اسپانیا
+) مسائل روابط
+) مایه‏ی بقا و پای‏داری
+) قلعه مقدس و حریم آرامش
+) سرکار خانم روشن
+) لذت حجاب

+++ پنج‏شنبه 25 تیر 1388؛ 12:45 ظهر
+) جناب «برای خاطر آیه‏ها» مطالب قابل تأملی فرموده‏اند که امید است مدخل فکر و عمل مؤثری باشد:
«حیف که ماندن‏اش و اشاعه‏اش به‏عنوان یک فضیلت در فضای کنونی جامعه‏مان خیلی دشوار شده است. واقعاً‏ چه باید کرد؟ چه باید کرد که پذیرش حجاب با همه سختی‏های ظاهری- که شما به بعضی اشاره کردید و در روزگار معاصر ما حتی در کشور اسلامی خودمان این سختی‏ها بیشتر رخ می‏نمایاند- باز هم شیرین باشد؟...
وظیفه من به‏عنوان یک دختر مسلمان، من به‏عنوان یک پسر مسلمان، من به‏عنوان یک دوست، من به‏عنوان یک هم‏کار و هم‏کلاسی، به‏عنوان یک پدر، یک مادر، یک معلم، یک استاد، یک مدیر، یک مسئول، یک نماینده مجلس، وزیر‍‍، رییس جمهور...؟؟؟
آن‏قدر در سال‏های اخیر به اسم امر به معروف و نهی از منکر، بد یا ضعیف عمل کرده‏ایم که جبران‏اش اگر غیرممکن نباشد، خیلی سخت است. عمده‏ی این حرکت‏ها به‏جای اشاعه حجاب - به‏عنوان یک معروف - حجاب‏گریزی و حتی حجاب‏ستیزی را درپی داشته است.»

+) حاج آقای «باقری» فرموده‏اند که:
«به‏گمان‏ام درباره حجاب، بیش از آن که مردم مقصر باشند، مسئولین مقصرند.
مردم بی‏تقوایی و بی‏ایمانی برخی مسئولان را در ظاهر و آشکارا می‏بینند و سست می‏شوند. «الناس علی دین ملوکهم»
اگر تجمل‏گرایی بد است پس آنچه ترویج می‏شد و می‏شود چیست؟
اگر دنیا بد است پس دنیاگرایی چیست؟
اگر بدحجابی و بی‏حجابی بد است پس ترویج‏اش چیست؟
اگر تقوا ارزش است، پس معیارهای دیگر - در جایی که نباید ارزش باشند - چیست؟
این سخنان را به‏صورت کلی آقای پناهیان نیز به‏تازگی گفت...»

+++ جمعه 26 تیر 1388؛ 1 بامداد
+) جناب «برای خاطر آیه‌ها» فرموده‏اند:
«در مورد کامنت حاج آقا باقری باید عرض کنم که اقدامات مسئولین قطعاً قابل انتقاد هست، اما یکی از آفات زندگی در جامعه اسلامی هم این است که مردم، خیلی از وظایف دینی‏شان را از مسئولان توقع دارند و با این توجیه که وظیفه‏ی نظام اسلامی ست، از انجام وظیفه غافل می‏شوند. یکی از این موارد، همین بحث حفظ و اشاعه حجاب است.
تلاش برای روی‏آوردن به حجاب و مهم‏تر از آن روحِ عفاف و حیا، اگر از درون افراد بجوشد و بعد، از درون خانواده‏ها به‏عنوان بستر پرورش فضایل، از سوی پدر و مادرها با تربیت دینیِ صحیح، از سوی مدارس و آموزشگاه‏ها، مساجد، ‏هیئت‏ها و نهادهای غیردولتی، استحکام بیشتری خواهد داشت تا آنچه حکومت از بالا به پایین برای اشاعه‏ی این معروف اقدام کند.
زمانی - یکی دو نسل قبل از ما - تقید به حجاب مثل خیلی از تعهداتِ دینی از روی عمل به عرف و سنت رایج بود و نه لزوماً از روی تعبد و تعقل - که شاید همین ریشه بسیاری از نارسایی‏های دینی دهه و نسل ماست. اما حالا دیگر حجابِ کامل حتی سنت رایج و عرف پوشش خانم‏های جوان - در همین تهران و خیلی از شهرهای بزرگ - هم نیست. حتی عرفِ خانواده‏های مذهبی هم حساسیت‏شان نسبت به این موضوع خیلی کم‏رنگ شده و عرف یعنی من و شما، نه مسئولین!»

+) جناب «آسمان» هم در همین راستا فرموده‏اند که:
«هرکاری کنیم نمی‏تونیم درصد تأثیرات رفتارها و عمل‏کرد مقامات حاکم یه کشور رو، علی‏الخصوص اسلامی، بر رفتار مردم جامعه به صفر برسونیم. ولی باید با بالارفتن سطح فهم، درک و فرهنگ، اکثریت متوجه بشن که رفتارکلی حاکم بر جامعه رو تک‏تک افرادی که اون رو تشکیل می‏دن تعیین می‏کنن و این خیلی مهم‏ه. چون حداقل به‏خاطر نسل‏های بعدی که فرزندان خودمون باشن باید این فرهنگ رو درست بسازیم. این واقعاً مهم و تأثیرگذاره.
اون وقت شاید... دیگه مسئول هم اگه بخواد... نمی‏تونه نادرست رفتار کنه...»

اما نظر حقیر؛
حرف حاج آقا این بود که نقش حکومت بیش از مردم‌ه و بنده هم به اش معتقدم. چون مردم یه مفهوم کلی تقریباً غیرمشخص‌ه که اصلاح و تغییرش بیش‌تر با تصمیمات و مدیریت حکومتی قابل انجام‌ه. اینکه نقش حکومت زیاده نه به این معنا که مردم هیچ‌کاره‌اند. اتفاقاً یعنی اینکه حکومت مردم رو به‌سمت تغییر فرهنگ تشویق و هدایت کنه. وگرنه قرار نیست مردم با آدم‌های کره مریخ عوض شن یا با بخش‌نامه حجاب برای دل‌ها پذیرفتنی بشه. همیشه در مردم سه جور برخورد در قبال یک موضوع فرهنگی هست: موافقین، مخالفین و بی‌تفاوت‌ها. حالا حکومت باید بتونه توزیع جمعیتی و نگرش این سه جور رو اصلاح کنه، اون هم با ابزارهای نرم فرهنگی و نهادهای اجتماعی کوچک مثل خانواده، گروه‌های هم‌سالان، فعالیت‌های دانش‌جویی و بقیه‏ای که جناب «برای خاطر آیه‏ها» هم اشاره کردند.

+++ یک‏شنبه 28 تیر 1388؛ ظهر

+) نکته جالبی جناب «برای خاطر آیه‏ها» اشاره کرده بودند:
«در جواب جنابِ آسمان این نکته را - که خیلی هم به بحث قبل بی‏ارتباط نیست - اضافه می‏کنم که پست لینک داده‏شده (حرف دل یه دانش‏جوی معماری درباره ارتباط دختر و پسر)، دغدغه همیشگیِ بچه مذهبی‏هایی است که به‏عنوان یک اقلیت! معماری می‏خوانند. این اقلیت خودشان چند دسته می‏شوند: یا همان ترمِ دوم که اوضاع دست‏شان آمد تغییر رشته می‏دهند، یا - در اسفناک‏ترین حالت - در محیط و مجموعه هضم می‏شوند و هم‏رنگ جماعت، یا می‏مانند و خونِ دل می‏خورند: «فی العین قضی و فی الحلق شجی!» یا می‏مانند و تشکل اپوزیسیون تشکیل می‏دهند و مبارزه پارتزانی می‏کنند و دل‏شان را گرم می‏کنند که: «لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقله اهله!» یا از مبارزه ناامید می‏شوند و - مثل خود ِبنده - بعد از اتمام کارشناسی عطای معماری را به لقای‏اش می‏بخشند و برای ارشدشان سراغ رشته متعادل‏تر میانی می‏روند!
تازه مصیبت فقط محدود به دوران تحصیل نیست. در همین تهران بزرگ تعداد شرکت‏های مشاورین معماری که مناسب فعالیتِ یک جوان مقید و متعهد باشد، از تعداد انگشتانِ دست کمتر است!

آقای قاسمیان همیشه می‏گویند حکومت اسلامی حکومتی‏ست که در فضای جامعه‏اش دین‏داری راحت است و دین‏داران برای حفظ دین و اشاعه شعائر کمتر سختی می‏کشند. ما در دوران کارشناسی همیشه به این نتیجه می‏رسیدیم دانشکده ما -معماری شهید بهشتی- جزیره‏ای است که از محدوده حکومت اسلامی جدا شده است!... و این قصه سر دراز دارد!»


چند درس

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/4/23:: ساعت 9:29 عصر

سلام.

چند نکته از حواشی انتخابات.
- - - - - -

1- تو این روزها بهتر می‌شه فهمید که
چه‌طور شیعه و سنی این همه سال با هم اختلاف و گاهی دعوای خونین دارن.
مگر مسلمان و برادر و منصف نیستند؟
یعنی همه‌شان بی‌انصاف و منفعت‌طلب هستند؟

این را در اطراف خودمون دیدیم که چه‌طور می‌شه دوستان نزدیک ما،
که بعضی رو بیش‌تر از خودمون قبول‌شون داریم
نظرات و موضع‌گیری‌شون 180 درجه با ما و با خود چند سال پیش‌شون فرق کرده.

2- چه جالب که وقتی حجم اطلاعات و منازعات بیش‌تر می‌شه
خیلی هم هم‌گرایی بین آدم‌ها پیش نمی‌آد.
اتفاقاً هر کی برای خودش شواهد و قرائن رو وزن‌دهی می‌کنه
تا تو دادگاه خودش و دوروبری‌ها نتیجه‌ی دل‌خواه حاصل شه.

چه اهمیتی داره که این دعوا لااقل دو سر داره.
مهم اینه که من زودتر تکلیف خودم رو روشن کنم.
حتی اگه تصمیم هلاکت‌باری باشه.

3- نکته‌ی دیگه اینکه به ما می‌گفتن شما رفتین به رضایی رأی دادین که راحت باشین؛
هم بزنین تو سر این و هم بزنین تو سر اون.
نه این ور باشین و نه اون ور.
البته این هم تحلیلی‌ه و ممکن‌ه برای کسانی هم انگیزه بوده باشه.

از طرف دیگه فکر می‌کنم کسانی که دو طرف دعوا هستند لذت و انگیزه بیش‌تری دارن.
مثلاً تو کل‌کل فوت‌بال، بعضی یه طرفی می‌شن فقط چون دوست‌شون اون طرفی‌ه.
این لج و لج‌بازی‌ه حال می‌ده.
خیلی مهم نیست کی بهتر بازی می‌کنه.
چند نفر پیدا می‌شه که تو تهران طرف‌دار مس کرمان بشن، چون خوب بازی کرده؟
اصلاً اپوزوسیون‌بودن یه لذتی داره.
خود رو فرشته‌دونستن و به بقیه اتهام‌زدن هم همین‌طور.

اگه این‌جوری نگاه کنی باید انگیزه بیش‌تری داشته باشی تا طرف پرطرف‌دارها نری.
چه بسا خیلی‌ها بودن که رضایی رو بهتر می‌دونستن
و فقط سر لج‌بازی با یکی رفتن به اون یکی رأی دادن.
حالا هم یه طرف دعوا قرارگرفتن
و با همون عینک اون‌طرفی‌ها به بقیه آدم‌ها نمره می‌دن،
اون هم با معیار اینکه بقیه موضع مشابه اونها رو گرفتن یا نه.
کاری ندارن این موجودی که من توی تاریکی می‌بینم‌اش
ستون نیست، پای فیل‌ه!
پس ممکن‌ه کسی دست‌اش به خرطوم یا دم فیل رسیده باشه
و نگه که این ستون‌ه.
حتماً کسانی هم هستند که هم اطلاعات‌شون از ما بیش‌تره،
هم تجربه‌شون، هم دین‌داری‌شون،
و اتفاقاً موضع مخالف ما دارن
و این دلیل نمی‌شه که اونها از عدالت ساقط بشن؛
حتی اگر من دیگه نتونم پشت سرشون نماز بخونم.

یا علی

- - - - - -
باز هم حرف هست. ببینیم توفیق و حوصله‌اش می‌آد یا نه. تا عمره راهی نیست. تا ببینیم این دل هرزه‌گرد چی می‌گه.

-) «مشکل ما آدم‏ها اینه که همیشه سعی می‏کنیم طرف مقابل رو حذف کنیم. بعضی وقت‏ها مطمئنیم که حق با طرف مخالف‏ه اما... یه مثال قرآنی:
پیامبرها مردم رو به حق دعوت می‏کردن، نشانه و دلیل هم می‏آوردن و در واقع حق‏بودن خودشون رو اثبات می‏کردن، اما آخرش یه سری با اینکه می‏دونستن پیامبر داره حق می‏گه، می‏گفتن که مثلاً پدران ما این کارها رو می‏کردن...
البته مشکل آخرالزمان این‏ه که مرز حق و باطل به‏اندازه‏ی یه تار مو می‏شه. اغیثینی یا صاحب الزمان.»

-) «ربنا افتح بیننا و بین قومنا بالحق و انت خیرالفاتحین»

-) «وسط این همه جمله، این تا عمره راهی نیست دوباره من را هوایی کرد،‏ خاصیت ماه رجب است شاید و حسرت عمره رجبیه... تجربه زیبایی در انتظارتان است... یادش به خیر...
چه ذوقی داشت بال‏بال زدن آن همه کبوتر در میقاتِ شجره،
و حلاوتِ‏ تکرار‏ لبیک وقتی می‏فهمیدی، لبیک سلام نیست،‏ جوابِ سلام است!
و طواف را چه دوست داشتم و... تماشای طواف را: آن همه پروانه و یک شمع!
آآه و تماشای کعبه را...
و تلاوت‏ این آیه‏ها را در مسجد الحرام...
و آرامشِ بی‏بدیلِ هجر اسماعیل: دامانِ هاجر!
و مستجار را، و رکن یمانی را و خط محاذی حجر که من را یاد جمعه موعود می‏انداخت...
و سعی را، سعی را، سعی را و... هروله را.. و... و... می دانید، اما... هیچ کجا برای من کرب و بلا نمی شود!»

-) «توقع‏مان از عمره باید در حد و اندازه خودش و شرایط روحی خودمان باشد و  نه بیشتر...
پرواضح است که این سفر معنوی هم مثل بعضی از مقاطع عمر ما (شاید قدری پررنگ‏تر)، از آن ایامی‏ست که می‏توان برای تجدید قوا و ادامه‏ی راه از آن بهره جست. فرصت زیبایی برای تدبر، تذکر، محاسبه و مشارطه... این شور و احساسات هم همان است که در کنار شعور، حرکت‏مان را تسهیل و تسریع و تلطیف می‏کند.
بهترین وصف همان قول شاعر است: کعبه، قرار است سنگِ نشانی باشد که ره گم نشود... حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست.»


انتخاب

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/4/21:: ساعت 1:25 صبح

سلام.

اگر شما هم چارچوب سنتی ازدواج رو می‏پسندید، شاید این حرف به‏دردتون بخوره.
- - - - - -

دوست چیزفهمی می‏گفت:
فقط یک نفر نیست که تو می‏تونی باهاش خوب زندگی کنی؛
شاید تو با هزار نفر بتونی خوب زندگی کنی.

پس دنبال اونی باش که خانواده‏ات هم باهاش بتونن خوب زندگی کنن.

یا علی

- - - - - -
البته تجربه‏های مخالف هم وجود داره که بعداً خانواده با موضوع کنار اومدن.


سبّ

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/4/21:: ساعت 1:5 صبح

سلام.

پست سوم از سه‏گانه قرآنی این روزها...
- - - - - -

وَ لَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ
(به معبود) کسانی که غیر خدا را می‌خوانند دشنام ندهید،

فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ
مبادا آنها (نیز) از روی (ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند!

کَذَلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ
این‏چنین برای هر امّتی عمل‏شان را زینت دادیم

ثُمَّ إِلَى رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُم بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (108)
سپس بازگشت همه‏ی آنان به‏سوی پروردگارشان است؛
و آنها را از آنچه عمل می‌کردند، آگاه می‌سازد (و پاداش و کیفر می‌دهد).

*** سوره‏ی انعام ***
حاج آقا می‏گفتند وقتی دهان‏ات به فحش عادت کرد،
به قفل در هم که وقت بازشدن گیر می‏کنه فحش خواهر و مادر می‏دی!
باور کنیم که ظاهر کلام‏مان هم مهم است.

یا علی


أنما فتنّاه

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/4/21:: ساعت 12:52 صبح

سلام.

این آیات از جالب‏ترین داستان‏های قرآن برای حقیر است.
- - - - - -

وَ هَلْ أَتَاکَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ (21)
آیا داستان شاکیان هنگامی که از محراب (داوود) بالا رفتند به تو رسیده است؟!

إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لَا تَخَفْ
در آن هنگام که (بی‌مقدمه) بر او وارد شدند و او از دیدن آنها وحشت کرد؛ گفتند: «نترس،

خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْکُم بَیْنَنَا بِالْحَقِّ
دو نفر شاکی هستیم که یکی از ما بر دیگری ستم کرده؛ اکنون در میان ما به‏حق داوری کن

وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاءِ الصِّرَاطِ (22)
و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدایت کن!

إِنَّ هَذَا أَخِی لَهُ تسْعٌ وَ تسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِیَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ
این برادر من است؛ و او نود و نه میش دارد و من یکی بیش ندارم

فَقَالَ أَکْفِلْنِیهَا وَ عَزَّنِی فِی الْخِطَابِ (23)
امّا او اصرار می‌کند که: این یکی را هم به من واگذار؛ و در سخن بر من غلبه کرده است!»

قَالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بسُؤَالِ نَعْجَتِکَ إِلَى نِعَاجِهِ
(داوود) گفت: «مسلّماً او با درخواست یک میش تو برای افزودن آن به میش‏های‏اش، بر تو ستم نموده؛

وَ إِنَّ کَثِیرًا مِّنَ الْخُلَطَاءِ لَیَبْغِی بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ
و بسیاری از شریکان (و دوستان) به یک‏دیگر ستم می‌کنند،

إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ قَلِیلٌ مَّا هُمْ
مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند؛ امّا عدّه آنان کم است!»

وَ ظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ
داوود دانست که ما او را (با این ماجرا) آزموده‌ایم،

فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ رَاکِعًا وَ أنَابَ (24)
از این رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه کرد.

فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِکَ
ما این عمل را بر او بخشیدیم؛

وَ إِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَ حُسْنَ مَآبٍ (25)
و او نزد ما دارای مقامی والا و سرانجامی نیکوست!

*** سوره‏ی ص ***

تا حالا به آزمون خدا دچار نشده‏ایم؟
تا کنون یک‏طرفه به قاضی نرفته‏ایم؟
قضاوت جزمی که کار روزانه‏ی‏مان شده.

هیچ‏گاه برای استغفار مردونه دیر نیست.
«حسن مآب» هم کم موهبتی نیست.
ماه رجب را دریابیم.

یا علی

- - - - - -
باز هم جا داره از سایت تنزیل‏دات‏اینفو بی‏نهایت تشکر کنم. واقعاً مجموعه‏ی خوش‏دست و نسبتاً کامل قرآنی جمع کرده‏اند. این پست و پست‏های مشابه اغلب به‏کمک این سایت تکمیل شده. ترجمه‏ها هم کار آقای مکارم است، حفظه الله.


زیان‏کارترین

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/4/19:: ساعت 11:15 عصر

سلام.

اینها مجموعه آیاتی است که بارها با کنج‏کاوی خوانده‏ایم‏شان. و هربار تطابقی و درسی تازه که مبادا چنین شده باشیم.
- - - - - -

قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُم بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا (103)
 بگو: «آیا به شما خبر دهیم که زیان‏کارترین (مردم) در کارها، چه کسانی هستند؟

الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا
آنها که تلاش‏های‏شان در زندگی دنیا گم (و نابود) شده؛

وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا (104)
با این حال، می‌پندارند کار نیک انجام می‌دهند!

أُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَ لِقَائِهِ
آنها کسانی هستند که به آیات پروردگارشان و لقای او کافر شدند؛

فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَزْنًا (105)
به‏همین جهت، اعمال‏شان حبط و نابود شد!
از این رو روز قیامت، میزانی برای آنها برپا نخواهیم کرد!

ذَلِکَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا کَفَرُوا
(آری،) این‏گونه است! کیفرشان دوزخ است، به‏خاطر آنکه کافر شدند،

وَ اتَّخَذُوا آیَاتِی وَ رُسُلِی هُزُوًا (106)
و آیات من و پیام‏بران‏ام را به سخریه گرفتند!

*** سوره‏ی کهف ***

ان‏شاءالله ما از آنهایی نباشیم که آیات پروردگار و لقای او را کافر باشیم.
ان‏شاءالله ما از آنهایی نباشیم که آیات پروردگار و فرستادگان‏اش را به سخره بگیریم.
که در این صورت با وجود همه‏ی تلاش‏ها زیان‏کارترین مردم خواهیم بود؛
یعنی همه‏ی اعمال‏مان محو و بی‏ارزش می‏شود،
آن‏قدر که ارزش توزین نخواهد داشت.
و جزای‏مان دوزخ خواهد بود.

یا علی

- - - - - -
-) جناب «برای خاطر آیه‏ها» فرموده‏اند:
«حقیقتاً از آیاتی‏ست که خیلی ذهن انسان را به چالش می‏کشد در برابر همه‏ی اعمال و داشته‏هایش.
ضمن آنکه... تعبیر اخسرین اعمالاً واقعاً تعبیر عجیبی‏ست. تا آنجا که من حضور ذهن دارم در قرآن منحصر به‏فرد است. یعنی خسارتی در همه‏ی ابعاد و همه‏ی اعمال. چون اعمالاً داریم و نه عملاً.
در قرآن تعبیر غرق در زیان: «لفی خسر»، زیان آشکار: «خسران مبین»، یا مثلاً معامله‏ی بد: «بئسما اشتروا» یا تجارت بی‏سود: «فما ربحت تجارتهم» داریم ولی در شدت هیچ کدام به پای این تعبیر نمی‏رسد: اخسرین اعمالاً.
شاید باید دل‏مان را به همین سوره‏ی عزیز خوش کنیم که فرموده‏اند در دوران غیبت زیاد بخوانید:
«بسم الله الرحمن الرحیم/والعصر/ان الانسان لفی خسر/ الا الذین امنوا و عملوا الصالحات وتواصوا بالحق و تواصوا بالصبر»
الهی که اهل ایمان و عمل باشیم و اهل تواصی به حق و به صبر.»


ما خلق الله...

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/4/18:: ساعت 12:8 صبح

سلام.

1- اعتکاف و عبادات مقبول.
2- اینها گزیده‏ی صحبت‏های رهبری در روز میلاد حضرت امیر - علیه السلام - است.
- - - - - -

1- «ما خلق اللَّه خلقا احبّ الى رسول اللَّه (صلّى اللَّه علیه و اله) من علىّ»
در میان خلائق هیچ انسانى محبوب‏تر از امیرالمؤمنین در نزد پیغمبر ... نبود...

2- پیغمبر اکرم دست به دعا برداشت و عرض کرد:
«اللّهمّ انّى اقول لک کما قال اخى موسى
اجعل لى وزیرا من اهلى اشدد به ازرى و اشرکه فى امرى علىّ
کى نسبّحک کثیرا و نذکرک کثیرا»؛

پروردگارا! همان‏طورى که موساى پیغمبر از تو درخواست کرد که براى او وزیرى قرار بدهى،
شریکى قرار بدهى که در کارها به او کمک کند و همراه او باشد و بازوى تواناى او باشد،
من هم از تو درخواست می‏کنم که على را وزیر من و شریک من و بازوى تواناى من قرار بدهى.

... امیرالمؤمنین مثال عالى تربیت اسلامى است.
هم دوران سربازى و مجاهدت را گذرانده است،
هم دوران غربت را گذرانده است،
هم دوران حکومت و زمامدارى را گذرانده است...
اگر ما امروز به این درس‏ها عمل بکنیم،
صراط مستقیمِ هدایت و تکامل و تعالى در مقابل ما باز خواهد شد.

3- یک سطر از سطور کتاب قطور منقبت امیرالمؤمنین (علیه‏السّلام) این است که این بزرگوار
در طول این زندگى پرماجراى خود به چیزهائى اهتمام داشتند،
از جمله عدالت و وحدت...
حق‏طلبى آن بزرگوار در هر دو جا خود را نشان می‏دهد؛

هم در آنجائى که در پى عدالت دشوارترین آزمون‏هاى زندگى خود را تحمل می‏کند؛
آن سختی‏ها را، آن مجاهدت‏هاى دشوار را،
آن جنگ‏هایى را که بر آن بزرگ‏وار تحمیل شد...
چون دنبال عدالت است.

هم در آنجایى که امیرالمؤمنین به‏خاطر خدا، به‏خاطر مصالح اسلام،
به‏خاطر وحدت مسلمانان، از حقى که براى خود او مسلّم است،
چشم‏پوشى می‏کند و در مقام معارضه برنمى‏آید؛
اسلام را، مسلمانان را، جامعه‏ى اسلامى را، وحدت اسلامى را پاس می‏دارد.
«فأمسکت یدى حتّى رأیت راجعة النّاس قد رجعت عن الاسلام
یدعون الى محقّ دین محمّد (صلّى اللَّه علیه و اله)»؛

یعنى آن وقتى که دیدم مسئله‏ى اسلام مطرح است،
مصالح اسلامى، مصالح جامعه‏ى اسلامى مطرح است،
در آنجا دیگر سکوت را جایز ندانستم، آمدم وسط میدان براى ایجاد وحدت.
مال دوران اولِ پس از رحلت پیغمبر و آن دوران محنت امیرالمؤمنین است؛
آنجا هم حق را با قاطعیت دنبال می‏کند. این حق در اینجا وحدت است.
اینها براى ما درس است.

4- ملت هوشیار است و هوشیار باشد...

امروز بیشتر از همه چیز براى ما هوشیارى لازم است،
شناخت دوست و دشمن لازم است.
مبادا دوست را با دشمن اشتباه کنید؛ مبادا دوست و دشمن را مخلوط کنید؛
مبادا رفتارى که با دشمن باید داشت، با دوست انجام بدهید.
این، خطاب به همه‏ى جناح‏هاست.

5- شکر مسئولین، خدمت است؛
شکر مردم، حفظ وحدت است؛
حفظ وحدت، حفظ هوشیارى، حفظ برادرى، نگاه مشفقانه‏ى به یکدیگر...
آنچه که قلب مقدس ولى‏عصر (ارواحنا فداه) را شاد خواهد کرد،
او  همین وحدت و مهربانى و همکارى و نشاط و حرکت انقلابى ملت ایران است.

یا علی

- - - - - -
+) جناب «نفحه» فرموده‏اند:
«آری پیامبر (ص)، علی (ع) را بسیار دوست داشت.
خود امام (ع) مى‏فرمایند روزى مریض شده بودم که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به دیدنم آمد. من در بستر بودم که آن حضرت کنارم نشست و جامه‏اى از خود را بر روی‏ام کشید. ولى چون شدت بیمارى مرا دید برخاست و به مسجد رفت و در آنجا لحظاتى را به دعا و نماز که بهبودى خود را بازیافتى (!؟) من از بستر برخاستم درحالى که هیچ دردى احساس نمى‏کردم. آن‏گاه فرمود: من هیچ‏گاه از خداوند درخواستى نکردم مگر آن‏که بر آورده کرده و هرگاه چیزى براى خود خواستم براى تو نیز طلب کردم.»


<   <<   16   17   18   19   20   >>   >


بازدید امروز: 289 ، بازدید دیروز: 33 ، کل بازدیدها: 483702

پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ