سفارش تبلیغ
صبا ویژن

معجزه‏ی کلام حضرت سجاد (ع) - 2

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/11/4:: ساعت 12:3 صبح

سلام.

«
اهل بیت رسول خدا را به شهر دمشق وارد کردند
و آنان را در محل اسیران بلاد کفر،
پیشاروی در ورودی مسجد نگه‌داشتند.

در این هنگام پیرمردی آمد و به ایشان نزدیک شد و گفت:
«سپاس خدایی راست که شما را کشت و نابود کرد
و مردمان را از سلطه و آزارتان در امان داشت
و امیرمؤمنان را بر شما چیرگی بخشید!»

امام علی‌بن‌الحسین (علیه‌السلام) به او فرمود:
«
ای پیرمرد، آیا قرآن خوانده‌ای؟ ...
این آیه[ها] را دانسته‌ای که می‌فرماید:

«قُل لاأسألکم علیه أجراً الّا المودّة فی القربی»*...

«و آت ذاالقربی حقّه»**...

«واعلموا انّما غنمتم من شیء فإنَّ لِلله خُمُسَه و للرّسول و لذی القربی»***...

«انّما یُریدُ الله لیذهِبَ عنکم الرّجسَ اهلَ البیت و یُطَهِّرَکُم تطهیراً»****...

ماییم همان اهل بیتی که خدای سبحان
ما را با آیه‏ی تطهیر ویژگی بخشید.
»

... پیرمرد مدتی ساکت و مبهوت و پشیمان در جای خود ایستاد،
سپس سرش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت:
خدایا،
من از سخنانی که گفتم و از دشمنی که با این جماعت کردم
توبه می‌کنم و به تو باز می‌گردم.
خدایا،
من از دشمن محمد و آل محمد، هر که باشد، از جن و انس،
بیزاری می‌جویم و به تو پناه می‌آورم.»*****

* آیه 23 سوره شوری
** آیه 26 سوره أسراء
*** آیه 41 سوره انفال
**** آیه 33 سوره احزاب

***** جلد شانزدهم «نقش ائمه در احیای دین» علامه عسکری (ره)

یا حسین شهید


معجزه‏ی کلام حضرت سجاد (ع)

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/11/3:: ساعت 12:7 صبح

سلام.

1- قبل از سخنان حضرت سجاد(علیه‏السلام)
«یزید، سرمست از باده‏ی پیروزی و غرور،
به اشعار ابن‏زِبعری تمثّل جست و چنین خواند:

1- ای کاش بزرگان قومم در جنگ بدر می‏بودند و می‏دیدند که من چه کرده‏ام،
2- تا مرحبا گویند و شادی کنند و بگویند: یزید دستت درد نکند!
3- ما از این قوم، بزرگان و سادات شاخص آنان را کشتیم و روز بدر را پاسخ گفتیم و سر به سر شدیم.

سپس این بیت را از خود اضافه کرد و سرود:
من از نسل عُتبه نیستم اگر از اولاد احمد و آنچه انجام داده انتقام نگیرم.»*

2- «پس از سخنرانی امام (علیه‏السلام) در مسجد دمشق،
یزید که از نماز فارغ شد دستور داد
امام علی‏بن‏الحسین (علیه‏السلام) و خواهران و عمه‏های آن حضرت را
در خانه‏ای که آماده کرده‏بودند جای دادند.
آنها نیز روزهایی چند اقامه‏ی عزا کردند
و بر حسین (علیه‏السلام) گریستند و نوحه‏سرایی کردند.

یزید پس از این جلسه ناچار شد
روش برخورد با ذریه‏ی پیامبر (ص) را تغییر
و برخی از محدودیت‏ها را کاهش دهد
و از برگزاری مجلس عزا برای شهیدانشان جلوگیری نکند.

و چون وضع شهر دمشق دگرگون شد،
یزید کاروان اُسرا را با احترام به مدینه بازگردانید.»*

3- و ایشان تا چند روز پیشش این چنین بودند:
دانی به کربلا ز چه رو او را عدو نکشت          آخر تا به کوفه زنده‏بودن او را گمان نداشت...

* جلد شانزدهم «نقش ائمه در احیای دین» علامه‏ی عسکری (ره)

یا حسین شهید


برای غزه

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/10/29:: ساعت 10:13 عصر

سلام.

1-

* خدا مجاهدان‏ش را نصرت عنایت کناد.

** سوره‏ی حشر را فراموش نکنیم؛ هرچه می‏شود بخوانیم و هدیه کنیم.

*** دعای جوشن صغیر کمی طولانی است،
اما فرازهای‏اش جالب است.
شده روزی یه کمی ازش بخوانیم و هدیه کنیم.
«اِلهى‏،

وَکَمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى‏ وَاَصْبَحَ خآئِفاً مَرْعُوباً مُشْفِقاً،
و چه‏بسا بنده‏اى که بسر برد شب و روز خود را در ترس و خوف و هراس

وَجِلاً هارِباً طَریداً،
و اضطراب از خانه خود گریخته و آواره گشته

مُنْجَحِراً فى‏ مَضیقٍ وَمَخْبَاَةٍ مِنَ الْمَخابى‏،
و از ترس‏ در بیغوله‏اى رفته و در خفا گاهى خود را پنهان کرده

قَدْ ضاقَتْ عَلَیْهِ الْأرْضُ بِرُحْبِها،
و زمین بدین پهناورى از هر سو بر او تنگ شده‏

لایَجِدُ حیلَةً وَلا مَنْجى‏، وَلا مَاْوى‏،
نه راه چاره‏اى دارد و نه جا و مأوایى

وَاَنَا فى‏ اَمْنٍ وَطُمَاْنینَةٍ، وَعافِیَةٍ مِنْ ذلِکَ کُلِّهِ،
و من در کمال امنیت و آسایش و سلامتى‏ از این ناراحتیها بسر برم

فَلَکَ الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدرٍ لا یُغْلَبُ، وَذى‏ اَناةٍ لایَعْجَلُ،
پس خاص تو است ستایش اى پروردگار من که نیرومندى هستى شکست‏ناپذیر بى‏شتاب و بردبارى هستى‏

صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ،

وَاْجعَلْنى‏ لِنَعْمآئِکَ مِنَ‏ الشَّاکِرینَ، وَلِألائِکَ مِنَ الذَّاکِرینَ.
و قرارم ده از سپاسگزاران نعمتهایت و از یادکنندگان عطایا و مراحمت.»

**** یه نکته‏ی بی‏ربط:
آقا غزه رو این‏طوری می‏نویسند gaza نه این‏طوری gazza.
یه‏بار تو گوگل جستجو کنید لطفاً: gaza و gazza.

2-

* نکته‏ی جالب اینکه بسیاری از سایت‏های مخالف اسرائیل توسط نرم‏افزارهایی مثل
KasperSky
مسدود شده‏اند!

نمونه‏اش:

 

 

 

 

 

 

** «Link to poll
Look at the poll statistics and compare Iranian votes with Arabian votes.»

و یه سری سایت که دوستان معرفی کرده‏اند:
http://friendfeed.com/rooms/gaza
http://gazastory.blogfa.com/
http://www.gaza-holocaust.com/
http://www.gazatoday.blogspot.com/
http://www.okhovat.com/
http://muslimstudent.blogfa.com/
http://savegaza.persianblog.com/

رأی‏گیری اسرائیل و فلسطین؛
تو اینجا نظرات و رأی‏های مردم رو با توجه به کشورهاشون ببینید، جالب‏ه.

3-

عملیات روانی برخی رسانه‏های داخلی علیه حماس!

** کشور مجازی اسرائیل
«اسرائیل خیلی خوب فهمید که کار کشورسازی یک پروسه‏ی بلندمدت است.
پس با این حال که داشت راه‏برد بلندمدت خود را پیش می‏برد،
به این فکر کرد که یک کشور مجازی برای خودش بسازد.
شروع کرد به ساخت و ساز کارخانه و خریدن سهام شرکت‏ها.
به‏طوری‏که وقتی الآن نگاه می‏کنی می‏بینی همه چیزت را کالاهای اسرائیلی می‏سازند...
اسرائیل خوب به هدف‏ش رسید. با ساخت بهترین و متنوع‏ترین کالاها،
و عادت‏دادن مردم به آنها،
خوب توانست کشور مجازی‏ش را حتا بین کشورهای مسلمان وسعت دهد.»

*** چرا وهابیت و صهیونیزم به وحدت رسیدند؟
پُست جالبی از جناب حیرت
که پر است از فتاوای مفتیان وهابی.
خواندن‏اش واقعاً توصیه می‏شود.

**** آتش‏بس...!!! آقا هادی تازه‏داماد سوئیس‏نشین

« ... و ما همچنان نگاه می‏کنیم و فکر می‏کنیم
خیابان بریزیم و شعار بدهیم کاخ دیو کوخ می‏شود و گنج‏ش نابود...
ما چه ساده‏ایم!!!
نشسته‏ایم، پا روی پا و دست روی دست!
شعار می‏دهیم، مقاله می‏نویسیم و گزارش پخش می‏کنیم
و از چین جنگنده و از سوئیس گندم وارد می‏کنیم...
به‏به! ما مردیم! بزرگیم! عزت داریم...
مثل اعراب نیستیم! مثل اون مصر نیستیم! ما ایرانی هستیم! بزرگ! مرد!
فقط خوابیم و در ذهن خود برای خود کشوری آباد، آزاد و مردانه ساخته‏ایم...
خدا کند از خواب به این زودی‏ها بیدار نشویم که حساب‏مان با خود خداست!
خیلی‏ها مشکل را از حکومت و دولت و ریش رئیس جمهور و مارک جوراب رئیس مجلس می‏دانند...
ولی خدا می‏داند که ما خودمان را نمی‏بینیم و از خود شروع نمی‏کنیم...
ما خیلی کار داریم که نکرده‏ایم!
اگر واقعاً دل‏تان از جنایت‏های فاشیست در غزه به درد آمده
و هنوز از زیر کار در می‏روید و درس خوب نمی‏خوانید و تلاش نمی‏کنید
و شهروند خوبی نیستید و خوب رانندگی نمی‏کنید،
اینها همه لوس‏بازی‏ها و خیال‏پردازی‏های ذهن‏تان است...
همه رویاست عزیز دل من! رویا! خواب و خیال است...
کسی از جنایات فاشیست دل‏اش واقعاً به درد آمده که از همین حالا اگر دانشجوست، خوب بخواند؛
اگر کارمند است، خوب‏تر کار کند و به‏خاطر این درد و رنج، پنج دقیقه روزی بیشتر از قبل کار کند،
اگر فیلم می‏سازد، بسازد قهرمان ملی ما را و نشان دهد که
نه با 22 روز که با 22 دقیقه می‏توان جواب فاشیست را داد!!!
فقط اگر بخواهیم...»

***** پُست «لجن...» آقا حمید رمضانی را هم ببینید.

****** کلیدواژه‏ای دوباره
«... سیصد و سیزده مرد
از سرزمین سیب می‏گذرند
مین‏های جهود را
خنثی می‏کنند
زیر باران موشک
می‏رقصند
و پرچم‏های سرو را
بر قله‏های یخ‏زده می‏کوبند
تا بادها از آن پس
راه مزارع زیتون را گم نکنند
مردانی
که حنجره‏هاشان را
برای تلفظ نام الله
تربیت کرده‏اند
و کودکان‏شان
حروف الفبا را
از روی نام شهیدان می‏آموزند... »

******* But our spirit will never die

******** شعر «نمایش غزه» از جناب علی‏رضا قزوه

«نه، ‌این نمایش خونین
این‌سان نبود
و آن‌که باید از آتش می‌گذشت
ابراهیم بود
بنا نبود که هاجر
بنا نبود که اسماعیل
با زخم بمب‌های فسفری غرب
دوباره بگذرند از آتش
...

در این نمایش خونین
قصاب
انگشت کوچک خود را برید
به اشتباه
و سازمان ملل
به اتفاق آراء
چسب زخم فرستاد
برای هر پنج انگشت قصاب!»

********* ایمیل جناب محمدآقای آسمان‏یزد را هم بدون اصلاحات ببینید:
«گاهی برای روشن‏فکربودن راهی جز ساز مخالف‏زدن پیدا نمی‏کنیم.
این روزها که اوضاع غزه داغ است،
ساز مخالف بعضی از دوستان روشن‏فکرمآب هم شده‏است دل سوزی برای مظلومیت اسرائیل!
البته هرچه جلوتر می‏رویم و جنایات عمق بیشتری می‏یابد این افاضات بیشتر رنگ می‏بازند.
اما هستند کسانی که می‏گویند:
"حرف روشن‏فکر یکی است.
ما یک یا علی به اسرائیل گفته‏ایم و تا آخرش هم خواهیم ایستاد!"
یا خیلی که بخواهند منصف باشند می‏گویند:
"اصلاً هر دوشون بدن. هم اسرائیل، هم فلسطین."
دو مطلب زیر را اگر بخوانید بد نیست.
دوست روشن‏فکری هم اگر داشتید توصیه کنید بخواند.
تاریک فکر باشید ان‏شاءالله.
1- حماس از سپر انسانی استفاده می‏کند
 2- حق با اسرائیل است.»

********** یکی از دوستان هم توصیه فرمودند این را بخوانم
که حوصله‏اش نبود.
«HISTORY of Israel & Palestine»

4-

* مقاله‏ای طولانی با عنوان «مسیحیان صهیونیست را بهتر بشناسیم»
(با تشکر از محمد آقای عزیز که این لینک رو معرفی کردند.)
«... برنامه‏های عامه‏پسند تلویزیونی کشیشان پروتستان در آمریکا
که حدود 60 میلیون بیننده دارند،
پیوسته می‏کوشند مردم را متقاعد سازند که به جای «صلح» باید در پی «جنگ» باشند.
آنها با نقل آیات انجیل سعی می‏کنند ثابت کنند که ما در دوره آخرالزمان هستیم.
اینان چون اعتقاد دارند اسرائیل باید «مقر فرود آمدن» دومین ظهور مسیح باشد،
سعی دارند پرستش سرزمین اسرائیل را به یک آیین مذهبی بدل سازند.
آثار سیاسی قرارگرفتن معتقدان به «مشیت الهی‏گرایی» در سمت‏های حساس ایالات متحده
می‏تواند بسیار نگران‏کننده باشد.
به عنوان مثال،
«جیمس وات» به عنوان وزیر کشور اسبق ایالات متحده، در کمیته مجلس نمایندگان اظهار داشت:
«به علت ظهور دوباره و قریب‏الوقوع مسیح، نمی‏توانم خیلی در بندِ نابودی منابع طبیعی خودمان باشم.»
»

«مدرسه‏های انجیلی بسیاری،
چه فرقه‏ای و چه فرافرقه‏ای
در سراسر آمریکا اصول خداشناسی آرماگدون را بر پایه پرستش اسرائیل تعلیم می‏دهند.
تعداد این مدارس در حدود 200 مؤسسه و دارای حدود 100000 دانشجو می‏باشند.
این دانشجویان پس از فراغت از تحصیل، کشیش پروتستان می‏شوند،
به میان مردم می‏روند و این دیدگاه را تبلیغ می‏کنند.»

«اما «آرماگدون»؛ که در اصل «هار مجدّو» می‏باشد، به معنی «کوه مجدّو» است.
«مجدّو» در شمال فلسطین اشغالی در کرانه غربی رود اردن واقع شده
و در طول تاریخ، شهری استراتژیک بوده است.
این شهر بر سر راه شرق و غرب و شمال و جنوب قرار داشته است
و تبعاً جنگ‏های بسیاری در آن رخ داده است.
در صحیفه «حزقیال نبی» درباره این جنگ آمده است:
«باران‏های سیل‏آسا و تگرگ سخت آتش و گوگرد،
تکان‏های سختی در زمین پدیدار خواهند آورد؛
کوه‏ها سرنگون خواهندشد، صخره‏ها خواهندافتاد و جمیع حصارهای زمین منهدم خواهدگردید.»

کشیشان بنیادگرا این توصیفات را نشانه مبادله سلاح‏های تاکتیکی هسته‏ای می‏دانند.
آنها معتقدند مسیح ضربه نخست را وارد خواهدکرد.
او سلاح نوینی را به‏کار خواهدبرد که اثری شبیه بمب نوترونی دارد:
در کتاب «زکریای نبی» آمده است:
«گوشت ایشان در حالتی که بر پاهای خود ایستاده‏اند کاهیده خواهد شد
و چشمان‏شان در حدقه گداخته خواهدگردید
و زبان ایشان در دهان‏شان کاهیده خواهدشد.»

برخی معجزات در طی این نبرد روی خواهدداد:
ازجمله نهر فرات خشک خواهدشد.
در این تهاجم همه‏ی اعراب به‏اضافه‏ی کنفدراسیون روسیه و ایران به اسرائیل هجوم خواهندبرد.
دجال وارد خاورمیانه می‏شود و تندیس خود را در معبد یهودی نصب می‏کند
و تقاضا می‏کند که همه‏ی جهان آن را به جای خداوند بپرستند.»

«اصول آموزش هواخواهان «مشیت الهی» این است که
قبل از استقرار پادشاهی جهانی مسیح، مطابق پیش‏گویی‏های کتاب مقدس،
ابتدا می‏بایست یهودیان به اسرائیل بازگردند،
سپس دولت یهود تأسیس و کلام خدا برای همه‏ی امت‏ها تبلیغ شود.
آنها معتقدند یک روز، یک یهودی افراطی، قدس را منفجر خواهد کرد
تا در جای آن معبد سلیمان بازسازی شود؛
مراسم قربانی یهود از نو آغاز شود و سپس نوبت به آرماگدون خواهد رسید.
حفاری‏هایی که در زیر قدس انجام می‏شود به منظور کشف آثار معبد سلیمان است
تا ثابت شود معبد سلیمان در همین مکان فعلی قدس بوده است.
در نتیجه با این توجیه به خراب‏کردن قدس و تأسیس معبد سلیمان درجای آن بپردازند.
در حالی که مسلمانان بیم دارند هدف از این حفاری‏ها فروریختن خودبه‏خودی مسجدالاقصی باشد.»

«درکشوری که رئیس جمهور بی‏خرد و بی‏تجربه‏اش پس از حادثه 30 شهریور
تعمداً لبه‏ی تیز حملات خود را متوجه «اسلام گرایی» می‏کند
و از سر نادانی سخن از لزوم به راه‏افتادن مجدد جنگ‏های صلیبی به میان می‏آورد،
طبیعی است که کشیشان و اسقف‏های آن نیز
این‏گونه مقدسات مسلمانان را وقیحانه مورد تعرض و هتک حرمت قرار دهند.»

«تظاهرات اعتراض‏آمیز مردم هند علیه اظهارات وهن‏انگیز «جری فالول» کشیش امریکایی
که در آن به نبی‏اکرم(ص) جسارت کرده‏بود،
دست کم پنج شهید و تعداد زیادی مجروح برجای گذاشته‏است.
این خونین‏ترین عکس‏العمل مسلمانان علیه گستاخی آن کشیش حمایت‏شده‏ی امریکایی بود.»

5-

* بایکوت
«... دمشون گرم
خوب همه‏مون رو کیش و مات کردند! ایول داره!
یه کاری کردند که مجبوریم پول بدیم،
اونا هم با پول‏مون بمب خوشه‏ای و موشک فسفری درست کنن
بزنن تو سر زن و بچه‏های فلسطینی.
حالا برو تو خیابون ان‏قدر داد بزن مرگ بر اسرائیل تا… !»

** هاآرتص: اسرائیل اقلیت بیست درصدی [اعراب] را از حضور در انتخابات محروم کرد

*** پیش‏گویی نابودی اسرائیل

**** شباهت‏های غزه و کربلا
آقای علی‏رضا رحمانی صفا آوردید به خراب‏آباد نفسانی حقیر.

***** گزارش تصویری جالب از کارگاه تولید موشک های دست ساز در نوار غزه

6-

وظیفه‏ی شرعی و وجدانی در برابر حمله به غزه
«... همه راه‏های بالا می‏تواند مورد توجه قرار گیرد،
اما آنچه باید مورد توجه جدی باشد، ساده‏ترین و کم‏هزینه‏ترین راه حل است.
راه حلی که حضرت امام خمینی(ره) بارها آن را تأکید نموده‏اند و همه را برای تحقق آن مکلف دانسته‏اند.
آن راه یک راه حل نظامی کوتاه‏مدت برای محو اسرائیل
و راه حل امنیتی میان‏مدت برای قطع ریشه‏های فساد صهیونیستی است.
بدون شک طی‏کردن هر مسیر دیگری که به این راه‏برد ختم نگردد،
نه تنها خالی از فایده خواهدبود، ‌بلکه زیان‏آور تلقی می‏شود.»

** پیش‏نهاد تشکیل ارتش اسلامی مستقل از دولت‏ها
«اکنون که براساس نظرات کارشناسان،
حوادث غزه به‏سمت شکل‏گیری یک انقلاب جهانی می‏رود
باید حداکثر استفاده را از شرایط موجود کرد
و هر چند که باید مسلمانان با آگاهی کامل و پیش‏بینی این کار را از قبل انجام می‏دادند
تا در شرایط کنونی از ثمرات آن برای دفاع از مظلومین غزه استفاده می‏کردند
اما به‏هرحال اکنون نیز باید از شرایط موجود در این راستا استفاده کرد
و شاید یکی از برکات خون شهدای غزه
تشکیل چنین ارتشی در جهان اسلام باشد.»

*** ای رهبر آزاده، آماده‏ایم آماده

**** «گفتم مگر می‏شود مسلمان باشی و چنین بی‏شرمانه
با شیطان بزرگ جام شراب به‏هم بزنی و باده‏نوشی کنی?
در عین حال متولی و یا به اصطلاح "خادم" حرمین شریفین هم باشی؟؟!!»

***** خشم رهبری از دولت‏های عربی
«خیانت‏کاران عرب هم بدانند که سرنوشت آنان بهتر از یهودیان جنگ احزاب نخواهد بود
که خداوند فرمود:
"و اَنزَلَ الَّذین ظَاهَرُوهُم مِن اَهلِ الکِتَاب وَ مِن صَیَاصِیِهم ..."
ملت‏ها با مردم و مجاهدان غزه‏اند.
هر دولتی که برخلاف این عمل کند، فاصله‌ی خود و ملّتش را عمیق‏تر می‏کند
و سرنوشت چنین دولت‏هایی معلوم است.
آنها نیز اگر به فکر زندگی و آبروی خوداند
باید سخن امیرالمؤمنین علیه السلام را به یاد آورند که فرمود:
"المَوتُ فی حَیاتِکُم مَقهورین وَ الحَیاةُ فی مَوتِکم قاهِرین

یا حسین شهید


در ادامه‏ی تنگ‏نظری

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/10/29:: ساعت 10:43 صبح

سلام.

ان‏قدر ذهن‏م شلخته هست که نخوام با تئوری‏پردازی‏های بی‏فایده به زحمت بندازمتون. باز هم یه پُست پراکنده خواهید دید.
اول نظر آقا «مسعود» عزیز بعد چند ماه زندگی در انگلیس رو می‏آرم (اصل‏ش تو نظرات پُست قبلی‏ه) و بعد چند مثال دیگه مربوط به تنگ‏نظری.
- - - - - -

1- نظر آقا مسعود از لندن را با تعدیلات خودتان بخوانید:

«ای کاش می‏شد همه چیز رو با یک دید وسیع‏تری مشاهده کرد.
ای کاش می‏شد جهانی فکر کرد و محلی عمل کرد.
ای کاش خدا عبرت‏پذیری ما ها رو بیشتر کنه.
ای کاش همیشه بدونیم ما هم جزیی از خلقت‏ایم.
ای کاش فکر نکنیم تافته‏ی جدابافته‏ایم یا فقط ما مسلمون‏ایم.
ای کاش می‏شد من ...

اول:
روز دهم محرم در قلب شهر لندن دسته‏ی عزاداری امام حسین(ع) با خیل عزاداران.
کمی ایستادن و تماشای عزاداری درحال خوردن شله‏زرد نذری.
بستن چند خیابان اصلی به احترام عزاداران.
توقف اتوبوس‏های قدیمی لندن برای راحتی عزاداران.
صدای طبل و سنج
و اتوبوس‏هایی که چند روزی است با این شعار مزین شده:
there is probably no GOD, so enjoy your life
(احتمالاً خدایی وجود ندارد، از زندگی لذت ببر).
و صدای کودکی که هنوز ظرف شله‏زرد دست‏ش بود و  می‏گفت
dad"s, I want more
(پدر، من بازم می‏خوام).

دوم:
امیدوارم توی سی‏سال دوم وضع علمی ایران بهتر بشه.
کاش یه‏کم فکر می‏کردیم پیشرفت علمی کشورمون تو سی‏سال اول مدیون چی بوده.
می‏گن مدرسه‏سازی ثواب داره.*
احتمالاً اون کسی که چندین و چند سال قبل دانشگاه تهران، ملی، پلی‏تکنیک و ... رو ساخته
این مطلب رو نمی‏دونسته،
و گرنه اون هم به همین آزاد و پیام نور و علمی-کاربردی بسنده می‏کرد
و اینقدر خودش رو به‏خاطر کیفیت اذیت نمی‏کرد
و می‏فهمید فقط تعداد مهم‏ه
و اینکه همه مدرک داشته باشن
(البته حرجی نیست، حتماً مسلمون نبوده!)

سوم:
وقفه‏ای بین درس و مطالعه.
درحال گشت و گذار در سایت‏های مذهبی و پیداکردن یه نوحه و عزاداری.
چه‏قدر همه‏چیز به‏روز شده.
پخش مستقیم مراسم از اینترنت، فرمت موبایل، فرمت آی پاد!
دانلود مداحی. ریتم تند یکی از خواننده‏های خدا بیامرز
(حتماً یه کار خیری کرده‏بوده روز 11 محرم براش فاتحه خونده‏بشه).
شور گرفتن و ... (یا لخت بشین یا گم بشین ...!!!)
نظرم جلب شد.
فایل تصویری‏اش رو باز می‏کنم.
ترجیح می‏دم برنامه‏های شبکه‏ی ملی مربوط به روزهای قبل رو ببینم.
همون مداح(!) همراه با زحمت‏کشان سی‏ساله ...

آخر:
ای کاش منجی بشر به لطف خالق ظهور نماید.
انشاءالله ...

نثار روی تو هر برگ گل که در چمن است                   فدای قد تو هر سروْ بُن که بر لب جوست

پروردگارا!
ما را به (راه) راست هدایت فرما،
راه کسانی که به آنان نعمت دادی و نه راه گمراهان ...»

* یه مطلبی در مورد مدرسه‏سازی تو ذهن‏م‏ه؛
یه وب‏لاگی بود به اسم «آفتاب طلایی» که آقای حسین صادقی می‏نوشت
(یه سالی هست که به‏روز نشده، خدا ایشان را هر کجا هستند خیر دهاد!)
درباره‏ی نیک‏شهر، استان سیستان، نزدیک چابهار.

این آمارها رو ببینید:
تعداد مراکز بهداشتی و درمانی شهری               3(1375)   6(1382)
تعداد خانه بهداشت                                    54(1375)  84(1382)
سرانه تخت بیمارستانی به‏ازای هر هزار نفر        18(1375)  26(1382)
سرانه پزشک عمومی به ازای هر هزار نفر          14.7(1375)  13.5(1382)

ایشان تحلیل فرموده‏اند که:
«به‏نظرم عدم‏توسعه‏یافتگی؛ نبود امنیت شغلی؛ پایین‏بودن سطح درآمد؛
تمایل به داشتن امکانات و رفاه بیشتر و ...
باعث خروج سرمایه‏های انسانی از این شهر و هجوم آنها به کلانْ‏شهرها شده‏است.»

و این همان روی‏کردی است که به مدرسه‏سازی و هر نوع آبادانی دیگر (مثل اردوهای جهادی) هم داریم؛
دادن پول و امکانات به بدبخت‏ها که آمارمون بالا بره و وجدان‏مون راحت شه،
بتونیم راحت‏تر زندگی‏مون رو کنیم.

اما چند مثال دیگه درباره‏ی «تنگ‏نظری»:

2- قضیه اون یارو رو شنیدید که
مسئول توالت‏های یه‏جای عمومی بود.

می‏خواستی بری کارت رو بکنی
می‏گفت این آفتابه رو برندار، اون قرمزه رو ببر!

یه چیزی تو مایه‏های اینکه ما هم کم آدمی نیستیم.

3- با فروشنده‏های بلیط اتوبوس سروکار داشتید؟
طرف زندگی‏اش 100 تومانی و 200 تومانی‏ه.
وقتی با عجله و بی‏توجهی می‏ری چهارتا بلیط ازش بگیری،
می‏گه این 100ی‏ات پاره است!
یه اسکناس 5000 تومانی می‏دی به‏اش،
49 تا 100ی پاره‏تر از 100ی خودت تحویل‏ات می‏ده.
یعنی با بزرگ‏ترت درست صحبت کن.

4- یکی از دوستان که اصالتاً لبنانی هستند و هنوز هم اونجا رفت‏آمد دارن،
می‏گفت خودشون می‏گن
محافظه‏کارترین آدم‏های ما (گمان‏م همین شیعیان رو می‏گفت)
از اصلاح‏طلب‏ترین آدم‏های شما اصلاح‏طلب‏ترند!

و من می‏گم یعنی روشن‏تر و کم‏تحجرترند.

یا حسین شهید


تنگ‏نظری2

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/10/27:: ساعت 3:31 عصر

سلام.

پُست پیش کمی طولانی شد. قوام خوبی هم نداشت.
ذهن‏م رو که چلوندم درست‏ش کنم دیدم این «تنگ‏نظری» یه بُعد دیگه هم داره. این رو هم اضافه کنید به پُست شلخته‏ی قبل تا شاید به‏کمک هم به یه جمع‏بندی بهتر برسیم.
- - - - - -

یه نوع «تنگ‌نظری» و کوته‏بینی،
ناشی از منفعت‌طلبی و حسادت امثال حقیر نسبت به امور مملکت‌ه؛
یعنی دیدمون به امور مملکت گوشت قربونی‌ه!
دید «خوردند و بُردند»!
ندیدن پیچیدگی‌های اقتصادی و سیاسی اداره‌ی مملکت.

یه پرانتز
از یه کتابی خوندم در مورد یه شهیدی
(نمی‌دونم چرا اول کتاب‌ه نوشته بود هرگونه نقل ازش ممنوع‌ه!
به‌نظرم خیلی حرف مسخره‌ای‌ه.)
زن‌ش (همون خانم‌ش!) که نذر می‌کرد گوسفند قربونی کنن،
شهیده گوسفنده رو می‌کُشت و همه‌ی گوشت‌ش رو می‌بُرد برای نیازمندها.
یعنی هیچی‌اش رو به خودشون، هم‌سایه‌ها و اقوام نمی‌داد.

فکر می‌کردم ما اگه هم‌سایه‌اشون بودیم و چند روز درگیر این ماجرا بودیم
و می‌دیدیم هیچی از گوشت قربونی به ما نرسیده چی می‌گفتیم؟
پرانتز بسته!

همون احساس حقارت و حسادتی که تو زندگی معمولی داریم
نسبت به مسئولین هم داریم،
با این فرق که اونها رو «تازه به دوران رسیده» می‌دونیم.

می‌گیم: نمی‌فهمن، همه‌جا پارتی‌بازی‌ه دیگه،
مدرک درست و حسابی که ندارن و ...

معمولاً هم وقتی اینها رو می‌گیم که
یه ذره مشکلی برامون پیش اومده باشه،
یعنی منافع‌مون تهدید شده‌باشه.

مثال 1
تو جلسه فحش رو کشیده‌بود به یکی از مسئولین؛
گفتیم بابا کوتاه بیا.
گفت نه، طرف (همون مسئول بزرگوار) رفته کوه‌نوردی،
دست رو شکم‌ش گذاشته گفته از این ارتفاع به بالاتر ساخت و ساز ممنوع.

حالا مشکل دوست ما چی بود؟
به زمین سوهانک‌شون جواز ساخت نمی‌دادن، چون ارتفاع‌ش زیاد بوده؛
حالا شلنگ رو بسته بود رو هیکل اون مسئول.
پایان مثال 1

مثال 2
شاید یه‌بار دیگه هم این رو گفته باشم.
پسر یکی از مسئولین که اتفاقاً مفیدی هم بود ازدواج کرده‌بود،
چند روز بعدش یه آقایی بالای منبر می‌گفت:
نمی‌دونید چه جنایتی شده، مسئولین عروسی‌های آن چنانی می‌گیرن،
چهار نوع غذا می‌دن، 1500تا مهمون دعوت می‌کنن.

بابا آخه ساده‌زیستی و اینها درست،
ولی تو عُرف جامعه‏ی ما (حداقل هم‌کلاسی‌های اون پسره)
این‌جور عروسی متعارف‌ه.
نمی‌گم درسته، ولی دیگه گناه کبیره هم نیست.

یا وقتی می‌بینیم یه مسئول سوار یه ماشین خوبه
(همین سمند و پرشیا، نه ماشین 100 میلیونی)
دوتا فحش آب‌دار به‌اش می‌دیم که انگار حق و ناحق کرده.
پایان مثال 2

مثال 3
معمولاً راننده‏هایی که بیشتر از رانندگی بقیه بد می‏گن
و هی از خیابون‏ها و رانندگی اروپایی‏ها تعریف می‏کنن
خودشون بدتر از همه می‏رونند.
پایان مثال 3

جمع‏بندی
گاهی وقتی یاد انقلاب می‌افتیم
حس می‌کنیم عقب افتادیم از سفره‌ای که پهن شده.
من به این می‌گم «تنگ‌نظری» (یا کوته‌فکری) که از روی «منفعت‌طلبی» یا «حسادت»‌ه.
مثل حسادتی که بعضی صحابه به حضرت امیر(ع) داشتند،
مثل وقتی که می‌گیم طرف سوادش از من کمتره شده مسئول فلان جا.

در رفتارهای فرهنگی و اجتماعی هم شاید با چنین فلسفه‌ای
به بی‌بند و باری و خودرأیی روشن‌فکرانه می‌رسیم.

سؤال
اگه با چنین مَرَضی بشیم مسئول چه خواهیم کرد؟

هشدار
وقتی پای صحبت‏های بعضی سیسیون می‏شینیم،
به‏خصوص وقتی می‏خوان هم‏دیگه رو خراب کنن،
ان‏قدر حسودانه، منفعت‏طلبانه و تنگ‏نظرانه استدلال می‏کنن
که احتمال سرایت این مَرَض به آدم زیاد می‏شه.

یا حسین شهید

- - - - - -
جان کلام را جناب «ره‌سپار» فرموده‌اند که
«... اینها همه از جنگی برمی‌خیزه که آدم‌ها با خودشون دارن. برای همین‌ه آدم‌هایی که اصطلاحاً با خودشون به تفاهم رسیدن و مشکل چندانی ندارن، کمتر دچار این حالت می‌شن.»
دیدید وقتی می‌خوایم کلاس رو بپیچونیم به استاد می‌گیم «خسته نباشید!»؛ یعنی چون ما حوصله نداریم، بهتره کلاس کلّاً تعطیل شه!


تنگ‏نظری

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/10/26:: ساعت 4:9 عصر

‏سلام.

1- امسال سی‏امین سال‏گرد پیروزی انقلاب‏ه.
(بعضی‏ها فکر می‏کردن اسم آرشیوهای این وب‏لاگ که امسال شده سال سی‏ام
بخاطر سن حقیره و خلاصه چند سالی پیرمون کرده بودن.)

دوست داشتم و دارم درباره‏اش بنویسم و بخوانم؛
نه از دید آمارها و نگاه‏های دولتی،
از دید مایی که داریم تو این فضا نفس می‏کشیم.
یه دیدی تو مایه‏های «نسل سوخته» مرحوم ملاقلی‏پور
(البته نه از نظر تلخی، از لحاظ واقع‏گرایی و ملموس‏بودن و درد دل کردن).
مثل نگاهی که به همه مسائل دیگه تو این نوع وب‏لاگ‏ها داریم.

2- اولین چیزی که صبح به ذهن‏م رسید
در مورد ذهنیت نسبت به چیزی از جنس حکومت دینی بگم
(منظور دقیق کلمه حکومت دینی نیست،
همون مفهوم اجمالی که برای ما با انقلاب اسلامی یا جمهوری اسلامی فرق زیادی نمی‏کنه)
مفهوم «تنگ‏نظری»ه.

یعنی شاید آفت و انحراف اساسی باشه.
فرق جمهوری اسلامی با دموکراسی تو ذهن ما چیه؟
(باز هم منظور فرق دقیق از دید علوم سیاسی نیست،
منظور تفاوتی‏ه که ما تو زندگی روزمره‏مون لمس‏ش کنیم.)

فرق پررنگ‏ش معیاری به نام «اسلام»ه که جهت‏های کلی و محدودیت‏هایی رو تعیین می‏کنه.
بودن چنین معیاری اگر جهت‏دهی کند به زندگی
(زندگی اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و تربیت فردی)
روح معنوی دل‏نشینی می‏ده و خلاصه کلی مملکت رو خوش‏نشین می‏کنه.

محدودیت‏ها هم مثل یه عامل بهداشتی
مملکت رو از انحرافات و تباهی نسل‏ها باز می‏داره.

خوب اینها درست و قبول و لازم.
مشکل جدی وقتی پیش می‏آد که این معیار
به حدی «گِرد»، قابل برداشت‏های مختلف و شدت و ضعف‏های مختلف
و از طرفی ان‏قدر زور داشته باشه
که هرکسی وسوسه شه اسم‏ش رو در دکان‏ش بزنه.

یه جور «دین سیاسی» که کارکردش توجیه گندهای من باشه
و باهاش بتونم بقیه رو خفه کنم.

حالا نمی‏خوام نقد قدرت کنم که کمک‏مون کنه وقتی قدرت‏مند شدیم خوب باشیم.
می‏خوام از دید خودمون بگم اتفاقی که می‏افته
اسارت تو بَند «تنگ‏نظری» یه عده است که
نه تنها باهاشون حال نمی‏کنیم و در نتیجه کمکی بهمون نمی‏کنن،
بلکه مدام پاچه‏مون رو می‏گیرن طوری که حس می‏کنیم نمی‏تونیم نفس بکشیم
و مدام هم برامون اعلامیه و قطع‏نامه و بخش‏نامه صادر می‏کنن.

3- کارکردهای «تنگ‏نظری»

می‏گم تنگ‏نظری سه تا کار می‏کنه:
اول که گند می‏زنه به تصمیمی که می‏گیری.
اصلاً آدم همه‏اش انتخاب و عمل‏ه دیگه.
آدم خوب یعنی کسی که کارهای خوب می‏کنه.
تنگ‏نظری یعنی درست نفهمیدن موضوع و صُلب پنداشتن مفاهیم انسانی
و در نتیجه نقد و تحلیل خراب و بعد هم تصمیم نادرست.
(تربیت خوب تربیتی‏ه که به متربّی
فهم زندگی، نقد زندگی و انتخاب آزادانه
یاد بدهد.
این رو دکتر رحیمی تو «این‏شب‏ها»ی دیشب می‏گفت.)

دوم هم چون نفهمیدی قضیه چیه
مخاطب‏ت هم توجیه نیست و باهات همراه نمی‏شه،
احساس فوق‏العاده منفی و منفعلی به‏اش دست می‏ده،
یه چیزی تو مایه‏های خفگی و اسارت معنوی و حماقت و گوسفندصفتی.
اگه به این تن بده که یعنی علاوه بر کار اشتباه نیروی انسانی رو هم داغون کردی.
اگه تن نده که قوز بالا قوزه و یه مشکل دیگه هم علاوه بر تصمیم اشتباه‏ت پیش می‏آد.

سوم اینکه مجبور می‏شی محافظه‏کار باشی،
زیرآب بقیه رو بزنی، همه رو متهم کنی.

چرا؟ چون فکر می‏کنی هیچ‏کس حرف‏ت رو نمی‏فهمه،
خدا این وظیفه رو رو دوش‏ت گذاشته که پدر همه رو دربیاری.
یه چیزی تو مایه‏های کشتن امام حسین(ع) قربتاً الی الله!

4- تعریف «تنگ‏نظری»

تنگ‏نظری شاید اسم خوبی نباشه ها،
ولی فکر کنم فهمیدید چه روی‏کردی رو دست روش گذاشتم.

یعنی تو به یه موضوع این‏جوری نگاه کنی:
خودرأیی، عدم جامع‏نگری، یک‏بُعدی‏نگری،
خود رو فهیم‏تر از دیگران دانستن، مصلحت‏اندیشی،
محافظه‏کاری در حوزه‏ی اندیشه و عقاید،
تقدس‏بخشی افراطی مؤلفه‏های دینی،
سنت‏گرایی خرافاتی بی‏اساس؛
برداشت‏های شخصی انحصاری که حس می‏کنی بقیه درک‏ت نمی‏کنن
و برا همین هم حاضر نیستی استدلالات رو بگی،
زورت رو می‏ذاری واسه روزی که کار دست‏ت بیفته
و در عمل نشون‏شون بدی چه فهم والایی داری و بقیه کافر حربی‏اند.
بتونی که با خاک یکسان‏شون می‏کنی.

5- برون‏رفت از آفت «تنگ‏نظری»

راهی که تو ذهن‏م‏ه 
فهم درست، جامع و عمیق معیاری است که قراره تو مملکت پیاده شه.
خوب، اینکه ایده‏آل‏ش. عملی چی کار کنیم؟
از اهل و متخصصین موضوع (موضوع دینی که قراره باهاش کار داریم)
یاد بگیریم و مشورت کنیم.
من اگه متخصص هم باشم
متخصصین دیگری هم هستند که از زوایای دیگه و از منابع دیگه موضوع رو بررسی کردند.
با اونها که در ارتباط باشم نظرم محکم‏تر، جامع‏تر و عمیق‏تر می‏شه.

نوعاً هم که تخصص‏مون زیاد نیست،
خوب از متخصص‏ش می‏پرسیم که این آیه یعنی این؟
اگه تأیید شد و راه افتادیم و یکی به‏مون گفت راه از اون وره
می‏ایستیم و ازش می‏پرسیم چرا.
بالأخره از نظر اون دو تا طرز تفکر (متخصص اولی و این آقای جدید)
می‏تونیم که یه جمع‏بندی کنیم؛
اگه شکی در نتیجه هست دو تا رو می‏کنیم دَه‏تا و بعد نتیجه می‏گیریم.
حداقل‏ش اینه که برای اونهایی که تحت تأثیر این تصمیم قرار می‏گیرن
می‏تونیم استدلال کنیم.
نه، لااقل به اندازه شکی که داریم قضیه رو توسعه‏اش می‏دیم.

این فهم درست،‏جامع و عمیق
هم تو اصل قضیه است، هم تو نحوه‏ی اجراش،
هم تو شدت‏ش.

خلاصه باید واسه هرکاری علم، مرجع علمی و استدلال داشته‏باشیم
و اگر فهمیدیم یا شک کردیم خطایی تو فهم و استدلال‏مون هست
مردونه و به‏دور از محافظه‏کاری درست‏ش کنیم،
یا لااقل به اندازه‏ی سطح اطمینان‏مون قضیه رو جدی اجرا کنیم.

6- مثال

در مورد «حجاب» چی‏ها باید معلوم شه؟

تعریف‏ش، مخاطب‏هاش، حوزه فراگیری‏ش،
مراحل فراگیری‏ش، نحوه‏ی فراگیری‏ش،
سازوکارهای تشویقی و تنبیهی‏ش،
فرهنگ‏سازی‏ش،
اهمیت و اولویت‏ش،
تعامل‏ش با بقیه مؤلفه‏های دینی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، خدمات شهروندی و مانند آن،
روش‏های تعلیم و تربیت‏ش در نهادهای مختلف مملکت،
موارد استثنا، نگاه‏های بیرونی،
شبهات، آسیب‏شناسی،
تجربیات گذشته و کشورهای دیگه،
افراط و تفریط‏ش،
نتیجه مورد انتظار ما از پیاده‏شدن حجاب
و هزار تا چیز دیگه.

+ تنگ‏نظری2
+ در ادامه‏ی تنگ‏نظری

یا حسین

- - - - - -
جناب «قاسمی» فرموده‏اند:
«تنگ‏نظری را خوب است از دو منظر جداگانه بررسی کنیم تا موضوع روشن‏تر شود. یکی در سطح نظامسازی و کلان. آیا در قانون اساسی و نظام سازی ما هم تنگ‏نظری بوده و نیاز به اصلاح در آن سطح وجود دارد؟
دیگری در سطح فردی است. اینکه افراد تنگ‏نظر چقدر در این نظام دینی ما تأثیرگذار بوده‏اند و چرا اصلاً توانسته‏اند تأثیرگذار باشند و چطور می‏شود آدم‏هایی تربیت کرد که تنگ‏نظر نباشند.»


جوان‏مردی

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/10/24:: ساعت 9:54 صبح

‏سلام.

1- نصفه شبی سه تا بچه پریدن تو اتوبوس.

تو جیب هم‏دیگه دنبال بلیط می‏گشتن که
راننده گفت پسر جون پولی‏ه؛
100 تومان.

بچه‏ها یه‏وری شدن که برن پایین،
راننده صداشون کرد و تا مقصد رسوندشون.

2- ظهر تاسوعا نشسته‏بودیم تو یکی از هیئت‏های شلوغ منتظر سخن‏ران.

پسر بچه حداکثر سه ساله لباس‏های مشکی خوش‏گِل
و سربند سبز بسته‏بود و باباش ازش عکس می‏گرفت.
قرآن رو که شروع کردند به خوندن از باباش پرسید:
بابا کی مُرده؟
و مدام تکرار می‏کرد سؤال‏ش رو
و باباه هم مونده‏بود چی بگه.
و من هم ...

3- تو ماشین از امیرحسین پرسید:
تو که این همه هیئت داری و می‏ری بگو ببینم امروز چه روزی‏ه؟

مثل بچه مدرسه‏ای‏ها گفت: روز تاسوعا.
در این روز جنگی اتفاق نیفتاده،
امروز برای حضرت عباس(ع) امان‏نامه آوردند و ایشون قبول نکرد.

دیدم اگه از من پرسیده‏بود نمی‏تونستم به این خوبی بگم.

روز تاسوعا نمی‏خواستند به حضرت عباس(ع) امان بدن،
روز تاسوعا می‏خواستند حضرت حسین(ع) رو تنها کنن،
روز تاسوعا می‏خواستند کمرش رو بشکونن.

کاش ما هم سر بزن‏گاه پشت امام‏مون رو خالی نکنیم.

4- با ارامنه مصاحبه می‏کردند؛

می‏گفت امروز روز شش ژانویه است و روز عید ما،
اما به احترام محرم و حضرت حسین(ع) عید نگرفتیم...

یا حسین شهید

- - - - - -
در راستای پ.ن. ** پست قبل، این افاضات را هم از جناب انصاری‏فر ببینید:

«خدا را شاکر هستم که به من لطف کرد و این مسئولیت خطیر را بر دوش من نهاد، معتقدم آقا امام زمان(ع) نسبت به این جلسه و مسئولیت مدیریت در باشگاه پرسپولیس عنایت و توجه دارند. چرا که این مسئولیت با دل و روح مردم سروکار دارد.»

خدایا! دیگه بقیه‏ات رو بفرست!


بهترین خبر

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/10/22:: ساعت 1:33 صبح

سلام.

«روزی روبرت دوونسنزو، گلف‏باز بزرگ آرژانتینی،
پس از بردن مسابقه و دریافت چک قهرمانی لبخند بر لب
مقابل دوربین خبرنگاران وارد رختگن می‏شود تا آماده‏ی رفتن شود.

پس از ساعتی، او داخل پارکینگ تک و تنها به طرف ماشین‏ش می‏رفت که
زنی به وی نزدیک می‏شود.
زن پیروزی‏ش را تبریک می‏گوید و سپس عاجزانه می‏افزاید که
پسرش به خاطر ابتلا به بیماری سخت مشرف به مرگ است
و او قادر به پرداخت حق ویزیت دکتر و هزینه‏ی بالای بیمارستان نیست.

دو ونسنزو تحت تاثیر حرف‏های زن قرار گرفت و چک مسابقه را امضا نمود
و در حالی که آن را توی دست زن می‏فشرد گفت:
برای فرزندتان سلامتی و روزهای خوشی را آرزو می‏کنم.

یک هفته پس از این واقعه دوونسنزو در یک باشگاه روستایی مشغول صرف ناهار بود که
یکی از مدیران عالی‏رتبه‏ی انجمن گلف‏بازان به میز او نزدیک می‏شود و می‏گوید:
هفته‏ی گذشته چند نفر از بچه‏های مسئول پارکینگ به من اطلاع دادند که
شما در آنجا پس از بردن مسابقه با زنی صحبت کرده‏اید.
می‏خواستم به اطلاع‏تان برسانم که آن زن یک کلاه‏بردار است.
او نه تنها بچه‏ی مریض و مشرف به موت ندارد، بلکه ازدواج هم نکرده.
او شما را فریب داده، دوست عزیز!

دو ونسزو می‏پرسد: منظورتان این است که مریضی یا مرگ هیچ بچه‏ای در میان نبوده‏است؟
بله کاملاً همین‏طور است.
دو ونسزو می‏گوید:
در این هفته، این بهترین خبری است که شنیدم.»
 
نقل از کتاب « بهترین قطعات ادبی»
و با تشکر از علی شیخ‏پور عزیز

یا حسین

- - - - - -

حضرت سجاد(ع)؛ الگوی وظیفه‏شناسی

* «... آره واقعاً هر لذتی هر چی عمیق‏تر باشه دیرتر تکراری می‏شه. مزه‏ی ایستک یک‏بار، نوار حیرانی چهار پنج بار و ... . البته جدای از ارزش و عمق اون لذت که در تکراری شدن‏ش تأثیر داره، باید آدم هم هنر داشته‏باشه. هنر لذت‏بردن. هنر درک یک لذت، وگرنه بارون به گیاه خشک هیچ اثری نخواهدداشت.

زندگی، دوست‏داشتن و روابط انسان با دیگران از اون مواردی‏ه که اگر هنر نداشته‏باشی و به ورطه‏ی تکرار بیفته خیلی عذاب‏آوره. دیدم بعضی‏ها بعد از چند وقت از خودشون می‏پرسن واقعاً در وجود همسر ما چی بود که ما عاشق‏ش شدیم. بعضی وقت‏ها فضیلت‏های دیگران زیر غبار تکرار گم می‏شن و ما به عادت فکر می‏کنیم همیشه و همه کس همین‏طورن. اما باید دونست که همه چیز ایستک اناری نیست که اگر دلت رو زد بری و یک لیموئی‏ش‏ رو بخری.

هر صبح، روز دیگری است، همه چیز نو می‏شه؛ ماهم باید ...»

** «... و عجیب نیست که آدم ... باشد و دل‏ش بخواهد به‏جای صداقت و جواب‏دادن به سؤال افکار عمومی مدام کلی‏گویی کند و طلب تعریف و تمجید داشته‏باشد. کاش جای عادل فردوسی‏پور بودم و از این بچه می‏پرسیدم: آقای مدافع حقوق خون‏های پایمال‏شده‏ی ملت! اجازه بده اولیاء دم برای خون‏های ریخته‏شده غصه بخورند. آن زمانی که مردم خون می‏دادند من و شما مشغول تیله‏بازی و اتل‏متل‏توتوله بودیم. هنوز مدرسه نمی‏رفتی که جنگ در این مملکت تمام شد! حالا چه اتفاقی افتاده که خون شهدا افتاده دست امثال تو و من و فردوسی‏پور و میلیون‏ها بیننده‏ی دیگر. باید به‏خاطر این خون‏ها خفه بشویم و مجیز شما را بگوییم؟ ...»

اول که چون تو اصل مطلب حرف زشت بود نمی‏تونم لینک بدم. (یه لینک دیگه مربوط به همین برنامه) دوم اینکه من نود این دو هفته رو ندیدم، ولی هر دوبار از دوستان شنیدم که مخاطبان برنامه گندکاری‏هاشون رو به‏پای شهدا و خون‏اونها می‏نوشتند و به‏قول فردوسی‏پور فرافکنی می‏کردند. بنده که داره حسابی بهم برمی‏خوره. جناب خاتمی رو هم که در پست قبلی دیدیم؛ به اسم حضرت حسین(ع) می‏خوان بیان سکان مملکت رو به‏دست بگیرن. این هم افاضات جناب پروین:
«علی پروین: به خاطر اشک هواداران، حاضرم به پرسپولیس برگردم... مثل آب‏خوردن این تیم بحران‏زده را جمع می‏کنم!»

ای خدا! نمی‏شه کسی به‏حساب کسی تو این مملکت گند نزنه؟! لااقل یه ذره مسئولیت‏پذیر باشیم.

*** «... نتیجه‌ی سربازی برای من شده ناامیدی و شاید حتی نوعی نفرت از مردم، روابط و زندگی‏شان و حتی این آب و خاک؛ و اعتقاد محکم‌تر به خدا و امام زمان، با دیدن نحوه‏ی اداره‏شدن این مرز و بوم!
البته همه‏ی اینها بعد از تعطیلی عقل و حافظه به‏دلیل عدم استفاده از آنها است!

مجید عابدینی دل‏بندم(!) قبل از اینکه به سربازی برم بارها گفت: «امیدوارم وقتی از سربازی برمی‌گردی باز هم اعتقادات‏ت در مورد ایران و این‏جور چیزها همین‏قدر زیبا باشد». این جملات را در مورد جهادی از خیلی‏ها شنیده بودم که «امیدواریم اعتقادات شما و این سفرها برای شما بماند».

راستی از سربازی‌رفته‌ها چند نفر جهادی می‌آیند؟ شاید جای پرسیدن این سؤال اینجا و از شما نیست. اما نمی‌دانم واقعاً باید این سؤال را از چه کسی پرسید؟!

خلاصه جالبه؛ مردم سر جای پارک به جون هم می‏افتن، اون هم با قفل فرمان و زنجیر...
عجالتاً در و پنجره‏ی ماشین و خونه‏تون رو خوب قفل کنید.»

بله، این هم حکایت سربازی‏رفتن رئیس جهادی.

**** «آیت‌الله (The Ayatollah) حرکتی‏ه که توسط طرفداران تیم فوتبال کاردیف سیتی ولز انجام می‌شه و معمولاً با آهنگ Do The Ayatollah همراه‏ه... شکل انجام این حرکت دقیقاً مشابه چیزی‏ه که در عزاداری‌ها دیده می‌شه، یعنی کوبیدن با دو دست روی سر...
قضیه جالب‌تر می‌شه اگه بدونیم منشأ این حرکت تحت تأثیر جمعیت انبوه حاضر در مراسم تشییع آیت‌الله خمینی (که به صورت زنده از تلویزیون بریتانیا پخش می‌شد) [شکل گرفته]... »

***** تفاوت میان غزه و رام‏الله

****** هدف زندگی

******* هوش

******** «... چقدر فاصله‏ی قدرت و ذلت کم است، چقدر اوج و فرود به‏هم نزدیک‏اند و چقدر انسان غافل.
صدام نمود غفلت از تمامی واقعیت‏های زندگی انسان است... من قبل از اینکه مثل خیلی دیگر اثر سرنوشت صدام را بر حال و آینده‏ی منطقه تجزیه و تحلیل کنم، او را به خودم و به شما یادآور می‏شوم. برای صدام‏بودن الزاماً نیازی نیست که رئیس جمهور، نخست وزیر یا ... باشیم؛ صدام‏شدن در کمین ماست. باید مراقب بود. زمان پاسخ‏گفتن به گذشته، آینده‏ای نزدیک است.»

********* اما دو سری گزارش جهادی از زبان خواهران جهادگر بخوانید: گروه فرهنگی-هنری ثارالله قم؛ استان چهارمحال و بختیاری 84  و جهادی دانشگاه سمنان؛ ایلام 87 + و ++

********** «You were born an original. Don"t die a copy»

*********** «هر علمی، یک بخش حدود 5 درصدی دارد که کاربردی و عملیاتی (و شیرین) است، یک بخش 95 درصدی دیگر دارد که جعبه‌ی سیاه آن است. بحث‏هایی است که مادرِ آن بخش کاربردی هستند. بحث‏های تخصصی‌ای که مخصوص متخصصین است...

اصولاً پیشروی‌های عرفانی و اخلاقی، راه‌های رفتنی است نه درس‌های آموختنی. به تعبیر امام -رضوان خدا بر او- یافتنی است نه بافتنی...

شما ببین می‌خواهی چه کاره بشوی. می‌خواهی عمرت را وقف تبلیغ دین کنی (که بسیار طاقت‏فرساست. هم دنیای‏ش سخت است و هم آخرت‏ش!) یا می‌خواهی مسلمان خوبی باشی. چون راه «مسلمان خوب»بودن که از درس‏خواندن در حوزه نمی‌گذرد...»

************ «... هر روز صبح بچه باید قبل از صبحانه یک لیوان آب‏پرتقال‏ش را بخورد. هر شب باید قبل از خواب یک لیوان شیر گرم‏ش را بخورد. هر روز عصر باید یک قاشق شربت سانستول بخورد تا تقویت شود. با اولین عطسه بچه را می‏برند دکتر و برایش دو روز مرخصی از مدرسه می‏گیرند. شاید هم می‏خواهند به هر بهانه‏ای بچه‏شان خانه بماند تا هم خیال همیشه ناراحت‏شان کمی راحت شود و هم خودشان از تنهایی در بیایند. مادر برایش هزاران آرزوی بزرگ و کوچک ردیف کرده. اگر لیوان شیرش را نخورد در خانه برنامه‏ای دارند که بیا و ببین. چه رسد به این که بچه بخواهد خاطر مادر را مشوش کند که شاید فرزندم دکتر نشود، مهندس نشود.
همه‏شان می‏خواهند بچه‏شان یا دکتر شود یا مهندس. به کمتر از اینها هم راضی نمی‏شوند. دکتر،‌ مهندس‏شدن را هم فقط با معدل 20 می‏دانند. انگار همه‏ی دکترها و مهندس‏های دنیا معدل‏شان 20 بوده.

در چنین خانه‏ی کوچکی که هیچ‏کس سرگرمی درست و حسابی ندارد، اولین کسی که افسرده می‏شود همین بچه‏ی طفلکی است. هم‏بازی‏ش شده مادرش و این کامپیوترهای لعنتی. همین می‏شود که سرگرمی بچه‏ها در خانه می‏شود پلی‏استیشن، گیم بوی،‌ کامپیوتر، موبایل و کوفت و زهرمارهای مثل اینها. هم بچه سرگرم می‏شود، هم خانه ساکت می‏ماند. هم بچه روند رشد طبیعی!! خودش را سپری می‏کند. هم مادر استرس آینده‏ی بچه اش را ندارد...»

************* 80 درصد مقالات علمی دردی از کشور دوا نمی‏کنند!


خیز و ببین یا اخا ...

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/10/20:: ساعت 10:49 صبح

سلام.

عزاداری‏ها قبول.
بالأخره کار افتاده دست حضرت سجاد(ع) و زینب(س).
تا حس نوشتن ما برگرده این لینک‏های محرمی رو ببینید.
- - - - - -

من که ز آغاز عمر بی‏تو نکردم سفر            خیز و ببین یا اخا با که سفر می‏کنم

***

کعبه بی‏نام و نشان می‏ماند اگر زینب نبود                  بی‏امان دارالامان می‏ماند اگر زینب نبود
گرچه دادند انبیاء هر یک نشان از کربلا                     کربلا هم بی‏نشان می‏ماند اگر زینب نبود

چارچوب فهم مردم صدر اسلام؛
متن بسیار مفید حاج محسن که جناب ایروانی هم توصیه فرموده بودند.

سخنرانی‏های حضرت زینب(س) در شام و کوفه

مواجهه حق و باطل

داغت ز سینه تاریخ مگر پاک می شود؟

+ «آب مست‏ت می‏کند»، «نقد حجاب عزاداران حسینی(ع)»
و «چرا اشک بر حسین؟» از وب‏لاگ جناب حجت

(در مورد حکمت «آب و مستی» بگویم که
حضرت حسین(ع) به شیعیان‏شان می‏گویند
هرگاه «ماء عذب» نوشیدید مرا یاد کنید؛
و در حدیثی ماء عذب به محبت اهل بیت(ع) تعبیر شده)

(* در باب حجاب هم این نکته مهمی است که ائمه(ع) به هزار طریق فرموده‏اند
که مثلاً شفاعت ما به هرکسی نمی‏رسد و
بین ما و مردم نسبتی نیست مگر با اعمال‏شان.
و این نکته عقلانی که
امام ما وقتی حسین(ع) است که حسینی(ع) بزییم؛ نه یزیدی.
این عبارت هم از توصیه‏های پیامبر(ص) به اباذر:
«بدان که اگر آن قدر نماز گزارید تا چون ستاره‏اى کمانى (باریک و لاغر اندام) شوید
و آن قدر روزه بدارید تا چون کمان خمیده گردید،
به حال شما سود نبخشد جز این که با ورع همراه باشد.»

** در همین زمینه این آیه رو هم ببینید:

أَجَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ
آیا سیراب ساختن حاجیان و آباد کردن مسجد الحرام را

کَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَجَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللّهِ 
 همانند [کار] کسى پنداشته‏اید که به خدا و روز بازپسین ایمان آورده و در راه خدا جهاد مى‏کند

لاَ یَسْتَوُونَ عِندَ اللّهِ 
 [نه این دو] نزد خدا یکسان نیستند

وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ 
و خدا بیدادگران را هدایت نخواهد کرد (19 توبه)

 

یعنی غذاپختن و شربت‏دادن و عَلَم‏برداشتن و با دسته دور کوچه‏ها چرخیدن
اگه با ایمان و جهاد همراه نباشه باعث هدایت نیست.)

جام شفق

عباس(ع) پشت و پناه حرم

بلاگردون...

از هر ورق «لهوف» خون می ریزد

نسخه‏ی خونین

مقالات فلسفی درباره‏ی یاران حضرت حسین(ع):
حر بن یزید ریاحی، هلال بن نافع و جون بن حوی

امان از دل زینب(س)

 

اما یه مطلب سیاسی-محرمی
درباره‏ی سخنان گهربار جناب سیدمحمد خاتمی

 

چند مطلب هم درباره‏ی دفن شهدا در دانش‏گاه تهران ببینید:

شبهات دفن شهدای گمنام در دانشگاه

روایت دراماتیک دفن شهدا در دانشگاه تهران

پیام آقا برای دفن شهدا

 

یکی از خبرهایی که در وبلاگ های دوستان انعکاس خاصی پیدا نکرد،
ماجرای بمب‏گذاری حرمین شریفین کاظمین(ع) و شهادت تعدادی از ایرانیان بود.
این هم یک حمله به عزاداران شام غریبان در تربت جام؛
البته چون بی.بی.سی. فارسی فیلتر است متن خبر رو تو پ.ن. میارم.

خدا بیامرزدمان.
حقیر که ترجیح میدم این طور از دنیا برم تا طرق معمول.

یا حسین

- - - - - -
پرتاب نارنجک به سوی عزاداران عاشورا در ایران یک کشته و دهها زخمی برجای گذاشته است.

روز پنجشنبه، 8 ژانویه (19 دی)، به نقل از مقامات استان خراسان رضوی، در شمال شرق ایران، گزارش شد که در اثر پرتاب نارنجک به سوی گروهی از عزاداران عاشورا در شهر تربت جام یک نفر کشته و سی نفر دیگر زخمی شده اند.

محمد جواد محمدی زاده، استاندار خراسان رضوی، در اطلاعیه ای که خبرگزاری کارگران ایران - ایلنا - متن آن را منتشر کرده، گفته است که این واقعه در شامگاه چهارشنبه و در جریان برگزاری مراسم شام غریبان توسط هیات موسوم به عزاداران امام جعفر صادق روی داد.

آقای محمدی زاده در این اطلاعیه "دوتن از عناصر فریب خورده" را عامل پرتاب نارنجک معرفی کرده و گفته است که آنان با پیروی "از رفتار ددمنشانه اربابانشان در آن سوی مرز" عزادارن عاشورا را هدف حمله قرار دادند.

استاندار خراسان رضوی در این مورد که آیا پرتاب کنندگان نارنجک دستگیر شده اند یا نه و وابستگی گروهی آنان توضیحی نداده است.

در همانحال، خبرگزاری فارس اظهارات غلامرضا اسداللهی، نماینده مردم تربت جام و تایباد در مجلس را در مورد حادثه پرتاب نارنجک گزارش کرده است.

آقای اسداللهی گفته است که شامگاه عاشورا و در حالی که تعدادی از دانش آموزان و دانشجویان عازم دیدار با خانواده شهدا در حومه شهر تربت جام بودند، یک موتور سوار نارنجکی به سوی آنان پرتاب کرد که یک نفر را کشت و چند نفر را زخمی کرد.

وی در عین حال گفته است که "تعدادی از عاملان" این حمله دستگیر شدند و ابراز امیدواری کرده است که هر چه زودتر به مجازات برسند.

آقای اسداللهی این حمله را به "گروه های افراطی و وهابی" نسبت داده و گفته است که هدف آنان، ایجاد تفرقه و "خراب کردن مراسم مذهبی مسلمانان" بوده است.

شهر تربت جام در شرق استان خراسان رضوی، در مسیر جاده مشهد - دوغارن، از راه های ارتباطی عمده ایران و افغانستان، و در حدود چهل کیلومتری مرز دو کشور واقع شده است.

جمعیت این شهر به حدود نود هزار نفر می رسد که اکثر آنان از فارس ها، بلوچ ها و ترکمن ها و پیروان هر دو مذهب تشیع و تسنن هستند.


تعطیل!!

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/10/8:: ساعت 5:0 عصر

سلام.

باز محرم شد و دل ها شکست! 

یا حسین شهید

- - - - - -
دوست ندارم در این ایام چیزی بنویسم و یا حتی زیاد تو نت بیام. اما ماجرای غزه بسیار سنگین شده. گفتم لااقل می‏تونم لینک مطالب غزه‏ای رو که بدم. ان‏شاءالله که هر کدام به اندازه‏ی توان‏مان مایه بگذاریم.

* امضای فرم محکومیت حمله به غزه *

** اخبار رسمی و غیررسمی غزه **

*** سایت پوشش خبری حرکت‏های حمایتی از غزه ***

مصاحبه‏ی سید محمد خاتمی

اعتصاب در مقابل دفتر حافظ منافع مصر در تهران

چقدر دوریم از آنچه او می‏خواهد باشیم

فراخوان جهانی سید حسن نصرالله

بازی اسرائیلی

و باز هم گزارش وضع هوا

اگر محرم داشتید

غزه هم بر غم‏های‏مان افزود

شعر محمد مظهری

آیا اسرائیل ویروس است؟شاید این راهی باشد که صدای‏مان را به جهانیان برسانیم

301 نفر!

آیا هنگام آن نرسیده‏است که برای اسلام و مسلمین احساس خطر کنید؟

اگر امام موسی صدر را ندزدیده بودند، امروز اسرائیلی وجود نداشت!

پیام رهبری

عاشورایی دیگر

تظاهرات ضداسرائیلی در کشورهای عربی

دفاع به هر نحو ممکن

تقصیر خودشان است!

طرح مناظره با دانش‏جویان و اساتید اروپا و امریکا

تبریک به تحکیم وحدت!

سید حسن نصرالله: اسراییل نسبت به تحقق اهداف خود تردید دارد

آدم کشی حرفه ما نیست؛ وظیفه ماست!

این جراحت تا همیشه روح انسان را پژمرده خواهد کرد

مسأله‏ی غزه و ایده‏ای وب‏دویی!

مسابقه‏ی کاریکاتور

لباس حکام عرب

کاریکاتور؛ گربه‏سگ

مقاومت بدون حسین(ع) نمی‏شود

نگاهی به تحصن پشت دفتر حافظ منافع مصر و گزارش تصویری از راه‏پیمایی جمعه 13 دی

این ها همه یک سری نقدهایی است که هر روشن‏فکری هر از گاهی بلغور می‏کند

تجمعات و تظاهرات بدون درگیری ادامه یابد.

رباب‏ان غزه‏نشین

* به قول مادر، اینکه جنگ نیست، قتل عام است.

** «تلاوت سراسری سوره حشر برای رهایی مردم مظلوم غزه؛ این سوره در هنگام پیروزی سپاه اسلام بر یهود نازل شد»

امروز دوباره حرمله برگشت و ...

«برخیز که در عشق خطر باید کرد            در راه خدا سینه سپر باید کرد
از غزه صدای العطش می‏آید                   یاران حسین را خبر باید کرد»

جنگ فرقان و تکمله‏اش (تحلیل‏های جناب دانش‏طلب اگرچه برای حقیر خیلی‏هایش قابل‏قبول نیست، اما بسیار الهام‏بخش و روشن‏گرانه است. خدا خیرش دهاد.)

مصاحبه به رسم سی.ان.ان.

حقوق بشر

بهای سنگین

- - - - - -
(پنج‏شنبه 19 دی 87) دلم رو صابون زدم که بعد سه روز نت نیومدن، می‏تونم یه ساعته ایمیل و ریدرم رو چک کنم و لینک‏های اینجا رو تکمیل؛ حالا که چند ساعتی گذشته و ساعت هم از 2 هنوز کلی کار داره. ان‏شاءالله در طول روز انجام شه.

ماجرا را از زبان یک اسرائیلی هم بشنوید

چشم مادر، چشم خواهر، مانده بر در...

کاش چاوز عرب بود


<   <<   26   27   28   29   30   >>   >


بازدید امروز: 105 ، بازدید دیروز: 65 ، کل بازدیدها: 483991

پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ