كم كم به گوشم مي رسد آواي زنگ قافله
اين قافله تا كربلا ديگر ندارد فاصله
از كعبه گل آمده تا كعبه دل مي رود
اين كاروان غم فضا منزل به منزل مي رود
يك زن ميان محملي بر ناقه در تاب و تب است
عباس و اكبر دور او اين زن خدايا زينب است
در مهد آغوش رباب رفته علي اصغر به خواب
مي بوسد روي ماه او اما دلش در اضطراب
وقتي رقيه پرده محمل به بالا مي زند
دل مي برد از قافله چون نام بابا مي برد
التماس دعا