• وبلاگ : سلام
  • يادداشت : استخاره‏ي قلبي
  • نظرات : 2 خصوصي ، 7 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + زسمك 

    سلام

    خيلي ممونم از جوابي كه داديد. منظور پدر بنده اينه كه در هر روز وقايع اون روز رو يادداشت كنيم حتي جزئي ترين موارد(مثلا كرايه تاكسي اي كه سوار شديم، يا خريدي كه كرديم حتي كمترينش كه ميتونه يه آبميوه باشه و ...)‏ البته در كنارش خاطرات و احساساتي كه در اون روز برامون پيش اومده رو هم ميشه بهش اضافه کرد.

    نميدونم شنيديد يا ديديد كه رئيس مجلس در دوره هاي اول و دوم (همزمان با جنگ) آقاي ... تمام خاطرات روزانه اش رو نوشته و جديداً‏ هم اونا رو با عناوين خاصي در هر سال چاپ كرده، يعني هر سال يك كتاب و با يک عنوان! خوب اين كار خيلي راحت نيست و دور انديشي رو هم مي طلبه البته اينو عنوان كردم فقط صرفا به خاطر تقريبا ميشه گفت ابتكار عمله ايشون و گرنه حالا شايد همه مطالب گفته شده هم درست نباشه!!...

    بگذريم. يه كاري هم كه ميشه كرد براي همين خاطرات روزانه اينه كه به جاي نوشتن توي دفترچه و يا سررسيد اونو توي مايكروسافت ورد تايپ كرد،‏ در ضمن الان هم كه همه يه موبايله دوربين دار تو جيباشون دارن ميشه اگه از چيزه جالبي توي اون روز عكس انداختيم به صفحه خاطراتمون منتقل كنيم. كه اين كار رو با وبلاگ به نظرم نميشه كرد، به خاطر محدوديت هايي که آدم از بابت نوشتن داره که شايد نخواد تمام حرفها و وقايع روزش رو در معرض خوندن عموم قرار بده. البته وبلاگ هم محسنات زيادي داره كه به نظر مياد بيشتر جنبه فرهنگي، اعتقادي و در کل تربيتي داره و اگر کسي مثل شما بتونه در اين امر موفق باشه، خيلي باارزشه .

    با تشکر

    التماس دعا

    پاسخ

    سلام. 1- بنده فكر مي‏كنم فرمايش پدر شما يه جور محاسبه دائمي‏ه. و اين بسيار باارزش‏ه. 2- آقاي قرائتي مي‏گفتن قبل انقلاب رفته بودن ديدن يكي از زندانيان كه آدم بزرگي بود. نصيحت خواسته بودن. شنيده بودن كه هميشه دفترچه‏اي هم‏راه داشته باش و توش مطالب رو بنويس، تا مثل الآن من وقتي مي‏خواي يه چيز درست و حسابي بگي به فراموشي نيفتي. موفق باشيد. ياعلي
    + زسمك 

    سلام

    يعني منظور اين بزرگوار از نوشتن، نوشتن چه مطالبيه؟

    نوشتن چه مطالبي ميتونه به ما كمك كنه؟

    اگه يكمي توضيح بدين ممنون ميشم،‏ تا حالا چنين نصيحتي نشنيده بودم. تنها، هميشه موقع تحويل سال كه ميشه پدرم به همه ما يه سررسيد هديه ميدن و توصيه شديد ميكنن كه هر روز وقايع اون روز و خاطرات رو در اون يادداشت كنيد.

    يعني منظور ايشون هم همين بوده؟

    ببخشيد،‏لطف ميكنيد اگه جواب بدين

    متشكرم

    پاسخ

    سلام. اون بنده خدا معلم دوران دبيرستان ما بود. البته نه معلم رسمي، معلم تئاتر. عصرها، هفته‏اي يكي دوبار مي‏رفتيم پيش‏اش. شايد يك سالي بود كه از برنامه مدرسه خارج شد. اما من يكي دو سال بعدش هم پيش‏شون مي‏رفتم. اين‏بار براي نمايش‏نامه نويسي. هرچند شايد هيچ‏وقت چيز درست درموني ننوشتم، اما شوق و روش‏اش رو برام روشن كرد. خدا خيرش بده. بنده نمي‏دونم منظور پدرتون چي بوده. اما به‏نظر حقير نوشتن امر مقدسي‏ه كه باعث معجزات زيادي مي‏شه. از چي مي‏شه نوشت؟ از همه چي. شايد خود نوشتن موضوعيت داره، جدا از محتواش. نوشتن بازكردن يك مسير از درون به برون‏ه. نوعي عقلاني ديدن و عقلاني زندگي كردن. مي‏گن روان‏شناس‏ها از خطوط مبهم آدم مي‏فهمن چي توي روح طرف وجود داره. نوشتن تخليه و آسوده كردن انبار بي‏نظم نفس ماست. شايد گاهي مثل گريه و درددل آرام‏بخش باشه. اينجا يه موضوع ديگه هم هست كه اون هم مخاطب‏ه. كي قراره نوشته‏ها رو بخونه. و روي‏كرد به اين موضوع بسيار مهم‏ه. حس جالبي هم داره وقتي تعداد خواننده‏هات رو مي‏بيني، كامنت‏ها رو مي‏خوني، و وقتي كساني كه فكرش رو نمي‏كني درباره نوشته‏هات حرف مي‏زنن. و البته اين رو نمي‏تونم بگم خوب‏ه يا نه. اينجا ديگه بستگي به نيت آدم هم داره. و البته وب‏لاگ‏نويسي لزوماً به‏ترين راه نيست. ولي اگر شما وب‏لاگ نداريد و روزي خواستيد تو اين راه بياين، توصيه مي‏كنم هر دو جنبه رو در نظر بگيريد: 1- با يه دل و چشم و دست براي خودتون بنويسيد و نه هيچ خواننده‏اي؛ انگار تنها خواننده خودتونيد و خدا و مخاطب خاصي كه خودتون فرض‏اش كرديد و شايد خودش هم ندونه و اون مطلب رو نخونه. گاهي نوشته‏هاي ممتازي رو آدم مي‏خونه كه طرف اصلاً كاري به ما نداشته و مثلاً براي دوست‏اش درد دل كرده. 2- با يه دل و چشم و دست هواي خواننده‏ي عام وب‏لاگ و مجله رو هم بايد داشت. اميدوارم جواب پرتي نداده باشم. يا علي
    + مجتبا 

    سلام. باز هم استفاده برديم.

    چه قدر خوبه آدم با خودش رو راست باشه و با خداي خودش راحت و مودب.

    الهم الرزقناهما...

    سلام

    1.به نظرم قرار نيست عقل و دل دو چيز رو بگن. يعني هرچقدر آدم رشديافته تر باشه و حقايق براش روشن تر شده باشن عقل و دلش به يك چيز گواهي ميدن. در واقع ميشه گفت هركدوم پنجره اي هستند به حقيقت كه وقتي تو حقيقت رو كامل درك كرده باشي و توش واقع باشي ديگه فرقي نميكنه از چه پنجره اي نگاش كني چون از همه زوايا اون رو ديده اي و ديگه تغيير زاويه نگاهت به تغيير نگرش منجر نميشه.

    2.بحث استخاره كه فرمودين به نظر حقير بسيار پيچيده مياد. منكه هميشه نمي تونم احساس كنم دلم آينه تجلي خواست الهي شده حتي بعد از يه نماز دو ركعتي با اخلاص كامل و دعاي استخاره. و انقدر با عالم معنا فاصله دارم كه ترجيح ميدم اين طلب خير رو جور ديگري انجام بدم. البته منهم قبلا همينجوري بودم ولي يكسري مسايل باعث شد كه خيلي از اين موضوع بترسم. من به جاي استخاره اين مدلي معمولا از خدا ميخوام راه درست رو جلوي پام بذاره، اما نه به شكل الهامي. ازش ميخوام اشتباهات من رو حتي در تصميم گيري و عمل و... ختم به خير كنه يا جلوي اتفاقش رو بگيره. ايني كه من گفتم تقريبا مثل فرمايش شماست با اين تفاوت كه لزوما آدم فكر نكه اوني كه ميخواد انجام بده به دلش افتاده و بهش الهام شده. حتي اگر كار اشتباهي كرده باشي هم، وقتي نيت الهي داري مي توني به پشتيباني خدا و تغيير مسير اشتباهت اميدوار باشي.

    3.با مطلبتون در مورد نوشتن كاملا موافقم. و نوشتن رو هميشه دوست داشته ام!

    موفق باشيد.

    + نوع مخلوق: انسان 
    سلام. خونده بودم قبلا دوباره خوندم. متشكرم بابت راهنمايي فقط مقدار كمي فكر ميكنم متوجه شدم ميشه لطف كنين بفرمايين در پاسخ به كدوم قسمت نوشتم بود و مي خواين توجهمو به چي جلب كنين؟؟؟؟ (با عرض معذرت) 2_ به حديث بسيار درخور و مرتبطي اشاره فرمودين فكر كنم يه جورايي با اين شعر حضرت حافظ مرتبط باشه: قطع اين مرحله بي همرهي خضر مكن ظلمات است بترس از خطر گمراهي منظورتون اين بود كه واسه سوالام از حكيمي كمك بگيرم؟؟؟؟؟؟ يا براي يافتن پاسخ بيشتر تلاش و تحقيق كنم؟؟؟ راهنماييتون عاليييييييي بود ممنونم خيلي مثمر ثمر و كمك كرد.
    پاسخ

    سلام. 1- تشكر كه همت كرديد و دوباره خونديدش. منظورم بحث تربيتي اش بود. ما همه حيران مسير زندگي هستيم، بايد تربيت شويم تا بتوانيم روي پاي خودمون بايستيم و بعد جلوي كفار. ماها اغلب انقدر كه در جامعه درگير ميشيم تربيت درخورش رو نداريم و همين باعث كار خرابيه. كسي رو هم نداريم كه بهش مراجعه كنيم و مسير رو تشخيص بديم. مثلاً يه استاد اخلاق. تلاش ما بيشتر براي خالص بودن اعمال است. شعر حافظ رو هم با عبارت «طي اين مرحله...» شنيده بودم. 2- اعتراف ميكنم كه در مورد عقل و دل چيزي نميتونم بگم، اصلاً اين دو تا پست هم به نظرم چرت بودن. بايد برم بپرسم و يه حرف حسابي پيدا كنم. شرمنده از همه ي دوستان. 3- ميتونيد ايميل بديد؟ يا علي
    + نوع مخلوق: انسان 
    اي واي اون پيام دومي نمي خواستم خصوصي باشه يادم رفت!!!!!!!!!!
    پاسخ

    سلام. عمومي شد. ياعلي
    + نوع مخلوق:انسان 
    سلام.مطالب خيلي توپ بود مچكرم. ولي مسئله ي تشخيص دل از توصيه هاي عقل هنوز رفع نشده چون يه چيزايي عقل اون وسط مي پرونه كه آخر قاتي مي كنم كي بود نظر داد و نظر دل به طور مستقل چي بود اون راه حل ارائه شده هم درست ولي كارهركس نيست.... اين صفته كه به بلاگتون دادين منو كشته: خراب آباد نفساني . نفس نفس نفس امان از دستش مي ترسم آخر قبل از اين كه به هلاكت برسونمش اون منو از پا دربياره و بكشدم خيليييييييييييي سركشه دلم خفن از دستش پره!!!!!! دعا بفرمايين از ش خلاص شم. مرسي بابت اون قسمته توصيه به دوستان علي الخصوص پاراگرافه دومش.(مرسي خيلي كمه واسش) و خفن پايم با جمله ي آخرتون واقعا فداي فداي فداي تنها تنها تنها زوج معصوم عالم.......................يا حق
    پاسخ

    سلام. 1- لطفاً پست «مَثَل همراهان پيامبر(ص)» رو با دقت بخوانيد (منظورم آيه اش ه). 2- يه حديث مهم: هَلَكَ مَن لَيسَ لَهُ حَكيم يُرشِدُه. ياعلي