تنگ نظري را خوب است از دو منظر جداگانه بررسي كنيم تا موضوع روشن تر شود. يكي در سطح نظام سازي و كلان. آيا در قانون اساسي و نظام سازي ما هم تنگ نظري بوده و نياز به اصلاح در آن سطح وجود دارد؟ ديگري در سطح فردي است. اينكه افراد تنگ نظر چقدر در اين نظام ديني ما تاثير گذار بوده اند و چرا اصلا توانسته اند تاثير گذار باشند و چطور مي شود آدم هايي تربيت كرد كه تنگ نظر نباشند.
سلام. دست روي خوب نقطه اي گذاشته اي. همين طور فشار بده. صداي بيمار در مي آد!
سلام.
تشکر
شماره 2 پر است از سکته هاي فکري. اول فرق جمهري اسلامي و دموکراسي. دوم بيان محدوديت هاي که معلوم نيست در جمهوري اسلامي يا در جامعه ي دموکرات اعمال مي شه و بعد هم فشاري که به افراد مي آيد و آنها را مجبور به دروغ يا احيانا ريا مي کند و ... کارکرد دين سياسي هم لزوما توجيه گند نيست بلکه هزاران کارکرد مثبت و منفي ديگه هم دارد.
شماره ي 6 هم اصلا مثال نيست. در مثال بايد به طور دقيقا عملي و مصداقي و_ به طور کاملا خاص در مورد مطلب شما_ اجرايي چيزي مطرح شود.
در کل: عنوان کلي پست تنگ نظري است، اما مثال شما در واقع تنگ نظري است و قصد شما مطرح کردن آفت هاي يک حکومت ديني مثل جمهوري اسلامي است. چرا که در 1 و 2 بيان کرديد. 2- مخاطب گيج مي شود که چي شد؟ پرش هاي مداوم.
راه حل: يک بار ديگر لطفا پست را به عنوان يک مخاطب بخوانيد و ببينيد کدام جملات را خورده ايد. چون پست نوشتن يعني انتقال مفهومي به مخاطب، هر چند که در اين انتقال دادن نکات مغفول در ذهن نويسنده براي خود نويسنده هم روشن مي شود.
توفيقات