با خواندن اين پست دوباره ياد بحث هاي مربوط به «نظريه انسان به منزله عامل» دكتر باقري مي افتم. بحث مبدا شناختي اعمال انسان حداقل براي من بسيار جالب بود. شايد يك وجه آن مواجهه با افراد مذهبي اي است كه افراط هايشان تنها به جهت ضعف تعقل است (اين افراط ها مثل تومورهاي بدخيم به جان جامعه مذهبيون افتاده و از ان بدتر قضاوت سايرين است كه معيار و سنگ محكشان براي دين، قياس آن با دينداران است نه خود دين). ديگر اين كه معتقدم پرورش تعقل و جهت دهي صحيح به آن ـ براي تربيت ـ مي تواند در حل بسياري از مسائل جامعه و نسل نو مفيد باشد. (اين تاكيد به منزله كمرنگ كردن مبدا ميلي و اراده انسان ها نيست. صرف اهميت خاص تعقل و تفكر است)