خود امام (ع) مى فرمايند روزى مريض شده بودم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به ديدنم، آمد من در بستر بودم كه آن حضرت كنارم نشست و جامه اى از خود را بر رويم كشيد ولى چون شدت بيمارى مرا ديد برخاست و به مسجد رفت و در آنجا لحظاتى را به دعا و نماز كه بهبودى خود را بازيافتى. من از بستر برخاستم در حالى كه هيچ دردى احساس نمى كردم. آنگاه فرمود:من هيچ گاه از خداوند درخواستى نكردم مگر آنكه بر آورده كرده و هر گاه چيزى براى خود خواستم براى تو نيز طلب كردم.
سلام
عبادات قبول..
ممنون از پاسختون. با فرمايش شما موافقم. به نظرم دفعه پيش خيلي بد منظورم رو مطرح كردم. منظور من ايجاد آشوب به خاطر فكر شخصي در اجتماع نبود. بحث چيز ديگري بود. اينكه فكر ميكنم بعضي از ماها(تاكيد ميكنم كه يعضي، اما بعضي هاي زيادي!) تو خيلي مسائل جلوي فكر كردن خودمون رو ميگيريم و به اين شكل پايبندي مون رو به دين خودمون نشون ميديم. انگار ميخوايم اينجوري پيش خدا رو سفيد باشيم كه خدايا! ببين من در مقابل هيچ فكر متفاوت و شبهه اي از راه به در نميشم! اينجوري احساس يقين بهمون دست ميده. اگر اين يقين واقعي باشه خيلي خوبه، اما چه بسا يك گمان باطل باشه. خيلي وقتها پيگيري شبهه و شك به اونچه كه تا به حال درست مي دونستيم ما رو به حقايقي بسيار بالاتر ميرسونه. چند وقت پيش داشتم تفسير گرانقدر الميزان رو مي خوندم. خيلي برام جالب بود. شما بهتر مي دونيد كه علامه طباطبائي در تفسير بسياري از آيات تفاسير ديگر از ساير مفسرين رو هم آورده اند. خيلي جاها نظرات همه رو مطرح كرده بودند و در پايان گفته بودند: همانطور كه خواننده خود با خواندن اين تفاسير در مي يابد، اين تفاسير به نظر نمياد كه هيچ ربطي به اين آيه داشته باشند. علامه خيلي راحت خود خواننده رو با تمام تفاسير مواجه كرده اند و قضاوت رو به خود او سپرده اند. به فكر و انديشه خواننده اونقدر اعتماد دارند كه ميگن خودت بيا و بررسي كن. نه اينكه تفسير به راي كن، اما نظرات مفسرين رو بخوان، بسنج، بررسي كن، قضاوت كن! اين مسئله در صورت ساده و بديهي است اما در عمل...
بسم الله...اطيعوالله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم.