سلام. اول بگم كه از پست بسيار لذت حاصل شد. يك جور هم دلي با اين كلمات و عبارات و فضا و روحي كه ترسيم مي كنه.
و بگم كه من فكر مي كنم كه اگه يك جوري بشه كه آدم خودش رو رها كنه تو دستان خدا، همه چيز براش شيرين مي شه ...
اما بي ديني و فقر فرهنگي: در فضاي ديني، فرهنگ نيز مولف ه اي از دين است. ما چيزي به عنوان فرهنگ اسلامي داريم. به تبع آن وقتي كه بي ديني مستولي مي شود، به دنبال آن فقري در فرهنگ هم به وجود مي آيد. اگر اسلام درست تعريف شود و از آن مهم تر درست اجرا شود، فرهنگ براي خودش بستر و جايگاه پيدا مي كند و از بي هويتي خلاص مي شود. مشكل اصلي ما به دنبال بي ديني ، بي هويتي فرهنگ است. يعني فرهنگ از جايي خط نمي گيرد ...
در اين زمينه مقالات بسيار خوبي وجود دارد.
دكتر رضا داوري اردكاني هم در اين باب عميق گفته اند. (كتاب درباره ي غرب بسياري از اين مسائل را خوب بيان مي كند.)
التماس دعا