سلام
با نظر آقا محسن موافقم. يك قدري مصاديق غير واقع بينانه و يكسويه شده. بعضي عبارتها هم نارسا و نامفهوم بودند. مثلاً ظاهرسازي، نفاق و ريا يا مانكن بودن؟؟..
شايد زيرِ عنوان معيارهاي كيفي بدحجابي بتوانيم از بك گراند ذهني مان راجع به حياء كمك بگيريم. يعني رفتارهاي عاري از حياء را چه در نوع پوشش و چه در نوع رفتار، صحبت كردن، راه رفتن،و اختلاط هاي هنجارشكن را مي توان مصاديق كيفي بدحجابي تلقي كرد.
البته من بازه بحثتان را نمي دانم ولي عنوان كلي ريشه يابي را هم لازم داريم. ريشه هاي دروني و بيروني معضل بدحجابي چيست و از كجاست؟ شايد وارد كلي گوييمان كند اما بحث ناگزيري است.
ضمن اينكه موانع گرايش به حجاب (مثلا در دانشگاه) و عوامل تقويت كننده فرهنگ بي حجابي را هم لازم است بدانيم.