وبلاگ :
سلام
يادداشت :
واقعاً چرا؟
نظرات :
3
خصوصي ،
4
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
يک دوست
اين دوستي كه به نوشتش ارجاع دادي (كه با فرض درست بودن نوشته هاش ميگم خدا خيرش بده كه سعي ميکرده جو رو آروم کنه ) کاش از خودش يک سوال ميکرد كه اين همه بسيجي نما چطوري وارد دانشگاه شدند و چه نهادي توي دانشگاه اومدنشون رو به دانشگاه سازماندهي کرده بوده . خوبه كه تو هم از خودت سوال کني اين نهاد چه روابطي با رهبري داره كه
فرمايشاتش رو اول نوشته هات آوردي . البته فکر کنم اين سوال آخري جوابش روي اسم نهاد باشه . خوبه كه باز از خودت بپرسي (همونجور كه در مورد وزير اطلاعات از خودت سوال ميپرسي )
آخه چه جور ميشه با اين همه گندي كه لباس شخصي ها به اسم رهبري بالا آوردند، چطور رهبري جلوشون رو نميگيره ؟ بابا نا سلامتي رهبر مملکت هستش و به مال و جان و ناموس مردم ولايت داره.
يعني واقعا از پس ? تا جوجه بسيجي نما بر نمياد ؟ يکبار رو ميگيم از دستش در رفت. ? بار رو ميگيم ايشون مسوول نبوده . وقتي هميشه و با يک سازماندهي اين کارها انجام ميشه ، فکر ميکنم جوابش
وضع باشه ...
پاسخ
سلام. من نميدونم و زياد هم دوست ندارم بفهمم شما چه نوع دوستي هستيد. اما اگه كمي از اوضاع نهاد رهبري دانشكده فني و دانشگاه تهران خبر داشتيد، حداقل به حقير اين حرف رو نميفرموديد. اين مجموعهها بهنظر بنده انقدر تعطيل هستند كه نشه روي نقششون زياد حساب كرد. در بهترين حالت ميشه گفت يه بخشنامهاي چيزي بهشون شده و اونها هم طبق وظيفه يه هماهنگي كردن. اون جلسات محرمانه و امثالهم هم زياد خبري توش نيست. حالا براي شما نميتونم مثال بزنم. اما اگر جواب چيزي كه فكر ميكنيد بايد براي بنده بهعنوان يك سؤال تعيينكننده پيش بياد و مسير زندگيام رو عوض كنه، براي شما با اطلاعات و قدرت تحليل فوقالعادهتون واضح و مبرهنه كه خوب بحثي نداريم. بگذاريد ما هم در تيه گمراهي و تحليلات واپسگرايانهمون بمونيم. اما اگر هنوز يه ذره ابهام براتون هست و دوست داريد حرف از نوع ديگر رو هم بشنويد، بفرماييد كه تا حالا مسئول يك مسافرت دانشجويي (مثلاً مشهد يا جهادي) بوديد؟ آيا اين مسئوليت شما يعني تونستيد همه اتفاقات رو طبق استاندارد خودتون جلو ببريد؟ نحوه برخوردتون با اقشار مختلف اردو چهجوريه؟ مثال اسلامي هم بخوام بزنم، شاخصتريناش برام ماجراي «عبدالله بن سعد بن ابيسرح»ه. شايد اينجا يه پست دربارهاش صحبت كنيم. پيامبر(ص) بهواسطه سستي و تعلل ياران بخشيدناش و اين از بزرگترين خون دلهاي تاريخ اسلام است. در ماجراي صلح امام حسن(ع) فقط يادگرفتهايم تكليف حاكم رو تعيين كنيم، نميگيم ياران چه خون دلي درست كردن و چه افتضاحي بارآوردند. من فكر ميكنم حاكم فقيه نقش بسيار پيچيدهاي داره و اغلب موضعگيرياش در كوتاه مدت قابل قضاوت واضح نيست (البته شما حسابتون جداست لابد). اما مهمتر اينه كه وظيفه ما بهعنوان اعضاي جامعه معنوي مسلمين چيست؟ خوش افتخاري خواهيم داشت اگر مانند صحابيان پيامبر(ص) اجازه نوشتن يك ورق كاغذ بهاش ندهيم يا مثل ياران حضرت امير(ع) حاضر نشويم از در حمايتاش دربياييم يا مثل ياران امام مجتبي(ع) صلح رو بهاش تحميل كنيم يا مثل نامهنويسندگان به حضرت حسين(ع) رودرروياش شمشير بكشيم. تاريخ پر است از اين ملتها، ما هم يكياش. چون حوصله پذيرش حكومت يك فقيه رو نداريم، بنشينيم ببينيم روشنفكران عزيز با جنگ داخلي ما رو ميخوان به كجا ببرن. اين هم راه حلي است براي خودش. يا علي