سلام ...
صرفا عرض سلام
صحيح.
تازه متوجه شدم بك گراند ذهني تون رو از تبيين ماجراي قتل عثمان.جالب بود.
از طرفي شخصيتي مثل طلحه كه بعداً در زمره ناكثين قرار گرفت، حضرت را تحريك مي كردند به توطئه عليه عثمان كه حضرت در نهج البلاغه اشاره دارند به اين ماجرا، و از طرفي جنگ تبليغاتي و رواني كه معاويه راه انداخت عليه حضرت علي(ع) به بهانه خون خواهي عثمان. و اين كه توي آن ماجرا فقط نگاه تيزبين و سياست مدارانه حضرت امير از شيطنت هاي معاويه در اين ماجرا پرده برداشت و خودِ معاويه را مهره اصلي ماجراي قتل عثمان معرفي كرد. كه اين را چندين بار در نهج البلاغه و در نامه شان به معاويه هم صريحاً اين را اعلام مي كنند. البته تبليغات رسانه اي و جنگ رواني معاويه آن قدر بود كه به مردم بباوراند كه علي(ع) واقعاً در قتل عثمان دخيل بوده و بعد هم حتي كساني چون طلحه و زبير كه خودي محسوب مي شدند را بشوراند و ماجراي جمل و صفين را علم كند.
البته متوجه نشدم دقيقاً از شخصيت عبدالله ابن سعد ابن ابي سرح چه نتيجه اي مي خواهيد بگيريد. در جواب كامنتي كه به دوستي در پست قبل داده بوديد.
سلام
چيزي كه از موضع حضرت علي (ع) در ماجراي قتل عثمان، برآيند ذهني من هست، اين است كه ايشان با وجودي كه به شدت به منش عثمان منتقد بودند و اين را در كلامشان در نهج البلاغه ه به وضوح مي شود ديد- مثلاًدر همان خطبه شقشقيه عباراتي كه راجع به عثمان به كار مي برند خيلي تحقيرآميز و منتقدانه است: الي ان قام ثالث القوم نافجا حضنيه بين نثيله و معتلفه... مردي كه عمرش را بين آشپزخانه و دستشويي گذراند!...تا آنجا كه مي فرمايند شكم بارگي اش او را به كشتن داد- با همه اين اوصاف به شدت با خليفه كشي كه بدعتي محسوب مي شد در دين مخالف بودند، يعني با آن كه حضرت حق را به انقلابيون مي دادند قتل عثمان را هم در آن شرايط مصلحت نمي دانستند. به نظرم مهم ترين دليلش شايد همين بدعت گذاشتن و باب شدن ماجراي خليفه كشي و ريخته شدن قبح اين ماجرا در اذهان مردم باشد.