سلام،
http://www.persianblog.ir/posts/?weblog=din.persianblog.ir&postid=7577475
«روز ?? ام ذيحجه?
بعد از سومين رمي جمرات?
و بعد از اذان ظهر?
مي تواني از مِنا خارج شوي.
از جمرات که بر مي گردي? اولين عمارت بزرگي که مي بيني? مسجد خيف است.
مسجد باعظمتي هم هست و گفته اند که ??? هزار پيامبر در آن نماز خوانده اند.
نماز خواندن در اين مسجد? پس از رمي جمرات? صفايي دارد.
بعد از ايام حج ( ?? ام يا ?? ام) هم در آن را مي بندند تا سال بعد.
اين مسجد کنار کوهي واقع شده است که مرز منا و شهر مکه است.
کنار اين مسجد? و بر اين کوه?تونلي زده اند به نام تونل ملک فيصل.
اغلب شيعيان قبل از ظهر سنگشان را مي زنند و مي آيند مسجد خيف.
همه هم منتظر اذان هستند.
به محض اين که اذان گفته شد?
سيل جمعيت است که به اين تونل مي ريزد تا از منا بيرون بروند.
اين صحنه براي خودش يک شکوهي دارد.
خاصه آن که اين تونل را شيبي است که بلندايش در منا واقع شده است.
لذا از ورودي منا که نگاه مي کني? تا انتهاي تونل را مي بيني.
اذان را تازه گفته بودند
و جمعيت -تازه- سيل وار وارد تونل شده بود که
لبناني ها شروع کردند با شور و ضرب آهنگ حماسي گفتن:
لبيک يا حسين.
اين يا حسين اش را هم فرياد مي کردند.
و لبيک اش را بايد خيلي دقت مي کردي که بشنوي يا مفهومت شود چه کلمه اي است.
جمعيت هم با آن ها -در ياحسين اش- همراهي کردند.
صداي يا حسين جمعيت در تونل آن چنان بود که لرزه بر اندام هر علاقمندي مي انداخت.
مو بر تن هر عاشقي راست مي کرد.
سربازان وهابي هم -خصوصا اوايلاش- کپ کرده بودند و جمع شده بودند يک گوشه?
نه چيزي مي گفتند و نه حرکتي مي کردند. فقط مبهوت نگاه مي کردند.
خيلي صحنهي با شکوهي بود.
خيلي گريه کردم از شوق.
هر يا حسيني که مي شنيدي خنکايي بود که بر مذاق جان مي نشست.
جاي همه تان خالي.
باور کنيد همهي خستگي هاي آن ايام از تن ام به در رفت.
به رقص آمده بودم انگار.
شيرين ترين لحظاتم? آنجا? در آن حال گذشت.
خدا دوباره و چند باره نصيب همهمان کند»
يا حسين