• وبلاگ : سلام
  • يادداشت : تعطيل!
  • نظرات : 1 خصوصي ، 10 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    من حسين صادقي هستم از وبلاگ آفتاب طلايي - نيکشهر-

    ممنونم که به وبلاگم سر زديد و نظر داديد اگر بتونيد يه گروه جهادي به اين شهرستان و روستاهاش بفرستيد ممنون ميشم

    من براي هر نوع کمکي آماده ام

    موفق و مويد باشيد

    از اظهار لطف هاي مقداد عزيز متشكرم. راستي دماوند رفتن تو اين سرما هم خيلي مي چسبه ها ... من تجربه اش را دارم
    سلام،
    http://www.persianblog.ir/posts/?weblog=din.persianblog.ir&postid=7577475
    «روز ?? ام ذيحجه?

    بعد از سومين رمي جمرات?
    و بعد از اذان ظهر?‌
    مي تواني از مِنا خارج شوي.

    از جمرات که بر مي گردي? اولين عمارت بزرگي که مي بيني? مسجد خيف است.
    مسجد باعظمتي هم هست و گفته اند که ??? هزار پيامبر در آن نماز خوانده اند.
    نماز خواندن در اين مسجد? پس از رمي جمرات? صفايي دارد.

    بعد از ايام حج ( ?? ام يا ?? ام) هم در آن را مي بندند تا سال بعد.
    اين مسجد کنار کوهي واقع شده است که مرز منا و شهر مکه است.

    کنار اين مسجد?‌ و بر اين کوه?‌تونلي زده اند به نام تونل ملک فيصل.

    اغلب شيعيان قبل از ظهر سنگشان را مي زنند و مي آيند مسجد خيف.
    همه هم منتظر اذان هستند.
    به محض اين که اذان گفته شد?
    سيل جمعيت است که به اين تونل مي ريزد تا از منا بيرون بروند.

    اين صحنه براي خودش يک شکوهي دارد.
    خاصه آن که اين تونل را شيبي است که بلندايش در منا واقع شده است.
    لذا از ورودي منا که نگاه مي کني? تا انتهاي تونل را مي بيني.

    اذان را تازه گفته بودند
    و جمعيت -تازه- سيل وار وارد تونل شده بود که
    لبناني ها شروع کردند با شور و ضرب آهنگ حماسي گفتن:
    لبيک يا حسين.

    اين يا حسين اش را هم فرياد مي کردند.
    و لبيک اش را بايد خيلي دقت مي کردي که بشنوي يا مفهومت شود چه کلمه اي است.

    جمعيت هم با آن ها -در ياحسين اش- همراهي کردند.

    صداي يا حسين جمعيت در تونل آن چنان بود که لرزه بر اندام هر علاقمندي مي انداخت.

    مو بر تن هر عاشقي راست مي کرد.
    سربازان وهابي هم -خصوصا اوايل‌اش- کپ کرده بودند و جمع شده بودند يک گوشه?
    نه چيزي مي گفتند و نه حرکتي مي کردند. فقط مبهوت نگاه مي کردند.

    خيلي صحنه‌ي با شکوهي بود.

    خيلي گريه کردم از شوق.

    هر يا حسيني که مي شنيدي خنکايي بود که بر مذاق جان مي نشست.

    جاي همه تان خالي.
    باور کنيد همه‌ي خستگي هاي آن ايام از تن ام به در رفت.
    به رقص آمده بودم انگار.

    شيرين ترين لحظاتم? آنجا? در آن حال گذشت.

    خدا دوباره و چند باره نصيب همه‌مان کند»

    يا حسين
    سلام.
    تشييع جنازه؛
    تشييع جنازه نزديکان دوستانت؛
    پايان يک زندگي.
    باور کنيم که ما هم مي توانيم زندگي کنيم.
    يا حسين

    سلام،
    غزه، محاصره، حمله. فاجعه.
    sms زدند که سوره حشر بخوانيم براي رهاييشان.
    http://www.al-shia.com/html/far/1quran/t-q.php
    يا حسين
    سلام،
    ... خدا کند که نباشد...
    يا حسين
    سلام،
    «هذا قبر حسين بن علي بن ابيطالب؛ الذي قتلوه عطشانا»
    يا حسين
    سلام،
    http://www.razedel.com/raz/
    «هيئت دانش‌آموزي يعني خلوص نيت، يعني پاكي، يعني عشق، يعني شور، يعني آغاز شعور.

    يعني تمام صفا و معنويتي كه بچه‌ها دارند و سر به هوايي كودكانه مانع مي‌شود قدرش را بدانند.

    يعني تمام صفا و معنويتي كه بزرگ‌ترها حسرت از دست دادنش را مي‌خورند.

    هيئت دانش‌آموزي يعني كلاسي كه بزرگ‌ترها بايد از بچه‌ها بياموزند؛ يعني تجربه‌ي دوباره‌ي معنويت ناب و خدايي.

    يعني چند روز با مردان خدا، با بندگان خوب خدا؛ يعني يك هفته با هم‌مرامان شهدا، يك هفته با شهدا ...


    و « قاسميون » هيئتي است دانش‌آموزي.»

    يا حسين

    سلام،
    تا ايشالله از «تعطيل» در بيام چند مطلب از اين ور و اون ور اينجا مي گذارم:
    http://www.razedel.com/o/2008/01/post_81.html
    «

    اين روزها نمي دانم براي چه بايد بنويسم و نمي دانم اصلا که چه بايد نوشت.
    من ؟ من که هستم که بخواهم از حسين ابن علي بنويسم ؟
    من که هستم که بخواهم از عاشورا بنويسم ؟
    اين نوشته هايي که امروز بر اين صفحه نگاشته مي شود گوشه اي از احساس کسي است که خود را شيعه ي حسين مي داند و اين روزها ديوانه وار خود را به اين طرف و آن طرف مي زند و قراري جز مجلس عزاي حسين براي خود نمي يابد.

    از دوران دبيرستان که صمد براي اولين بار کتابچه ي ترجيع بند محتشم را به دستم داد تا همين امروز که اين سطور را مي نويسم همواره اين ابيات را خوانده ام و هر وقت سال داغ دلم تازه شده. بعيد مي دانم که هيچ ابياتي را به عمرم اين تعداد خوانده باشم.»

    يا حسين

    سلام حاجي بي معرفت ديگه خبري از ما نمي گيري

    وبلاگ من رو لينك كن. نمظرت هم بده

    يا علي

    مخلص