اين روزها نمي دانم براي چه بايد بنويسم و نمي دانم اصلا که چه بايد نوشت. من ؟ من که هستم که بخواهم از حسين ابن علي بنويسم ؟ من که هستم که بخواهم از عاشورا بنويسم ؟ اين نوشته هايي که امروز بر اين صفحه نگاشته مي شود گوشه اي از احساس کسي است که خود را شيعه ي حسين مي داند و اين روزها ديوانه وار خود را به اين طرف و آن طرف مي زند و قراري جز مجلس عزاي حسين براي خود نمي يابد.
از دوران دبيرستان که صمد براي اولين بار کتابچه ي ترجيع بند محتشم را به دستم داد تا همين امروز که اين سطور را مي نويسم همواره اين ابيات را خوانده ام و هر وقت سال داغ دلم تازه شده. بعيد مي دانم که هيچ ابياتي را به عمرم اين تعداد خوانده باشم.»