سلام.

اول از همه:
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین
بولایه امیر المؤمنین و الائمه علیهم السلام

*

اما بعد،
جناب حاج آقا «قاسم» فرموده‏اند که
«امامت نهایت کمال یک ولی خداست
و شاهدش مضامین بلند جامعه کبیره است.»
**

و در انتها،
مرور این آیات سوره مائده:
إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا
الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُم رَاکِعُونَ
(55)
سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‌اند؛
همان‏ها که نماز را برپا می‌دارند، و در حال رکوع، زکات می‌دهند.
وَ مَن یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا
فَإِنَّ حِزبَ اللَّهِ هُمُ الغَالِبُونَ
(56)
و کسانی‏که ولایت خدا و پیامبر او و افراد باایمان را بپذیرند، (پیروزند؛)
(زیرا) حزب و جمعیّت خدا پیروز است.

کمی تأمل کنیم که این پذیرش ولایت چیست؟
در اعتقاد، در عمل و در لحظه‏لحظه زندگی.

یا علی

- - - - - -
+ جناب «ره‏سپار» در نظرات پست «انگیزه شرکت در شورا» نکته مهمی رو نوشته‏اند که گمان می‏کنم بیش‏تر به اینجا مربوط است:
«اینکه این ولایت چه ولایتی‏ه، شاید مهم‏ترین مسئله زندگی مسلمین باشه!
چند وقت بود تو ذهن‏ام این سؤال بود که امام زمان(عج) (که این‏همه فدایی دارن) چرا ظهور نمی‏کنن؟ مطمئن بودم آدم‏هایی که برای خاطر امام خمینی(ره) از همه چیزشون گذشتن، حتماً برای امام زمان(عج) بیش از اینها خواهند گذشت. اینکه همه می‏گن اونقدر ما بدیم که امام اگر بیان حاضر نیستیم در راه ایشون از خودمون بگذریم رو اصلاً قبول نداشتم و توجیهی بر غیبت می‏دونستم.
چند وقت پیش آقای چیت‏چیان جوابی به‏ام دادن که سال‏ها بود منتظر شنیدن‏اش بودم. گفتن امام زمان(عج) 313تا فدایی نمی‏خوان، 313تا سرباز نمی‏خوان، 313تا سردار می‏خوان. کسانی‏که اون‏قدر معرفت‏شون به دین و امام بالاست که می‏تونن جای امام، عین ایشون تصمیم بگیرن و رفتار کنن و مملکتی رو اداره کنن.
اصولاً تسلیم‏بودن بدون معرفت همین چیزی می‏شه که الآن هست! و کاش که اصلاً نبود! کاش در عین نشناختن‏هامون، ادای تسلیم‏بودن رو در نمی‏آوردیم و آن‏قدر این واژه ژرف رو از ارزش و معنی تهی نمی‏کردیم.
ولایت امام هر چیزی که هست، به‏نظر من نباید بر معرفت پیشی بگیره. به‏نظر من ولایت مسئله بسیار مهمی است که الآن در اشتباه‏ترین معنای‏اش از سیاق اهل بیت(ع) به‏کار می‏ره، و بندگی بی‏چون و چرا از کسی شده که در مقابل‏اش نه معرفتی داری، نه حقی به سؤال و جواب و اعتراض، درحالی‏که در عمق جهل و ندانستن نسبت به اون فرد قرار داری، و افتخارت فقط باید این باشه که تبعیت بی‏چون و چرا می‏کنی از کسی که هرگز در خور شأن او، وی را نشناخته‏ای.»

حقیر هم اینها رو نوشتم:
«دغدغه به‏جایی است و حرف حقی. آدم باید به‏اندازه‏ی معرفت‏اش اطاعت کند؛ وگرنه از عقل‏اش (حجت‏اش) جلو زده و این مخالف صداقت است و مصداق افراط و غلو. نکته 313 سردار هم بسیار جالب و متین بود. اما در مورد موضوع اول؛
اگر معرفت ما از امام و ولیّ، امام واجب الاطاعه و واجب الموده باشد، امامی که ولایت‏اش، همان ولایت رسول(ص) و الله است (اشاره به همین آیه 55 مائده)، ولایتی که کارش خروج از ظلمات به‏سوی نور است (آیه الکرسی)،
با همین ولایت،
اطاعت بی‏چون و چرا (مانند تسلیم‏بودن در برابر خدا) برای ما واجب می‏شود و به‏همین واسطه هم انسان از ظلمت جهل و ظلم به‏سوی نور معرفت و رشد حرکت می‏کند.
اصلاً بموالاتکم علمنا الله معالم دیننا.
در تاریخ اسلام و اهل بیت(ع) زیاد شنیده‏ایم که فلان آدم ولایت‏مدار چندین حدیث خفن بلد بود که نمی‏تونست به کسی بگه. خوب، این جنسی از معرفت است که با مطالعه و تحقیق تنها نمی‏شه به‏اش دست یافت. تربیت لازم داره و تربیت هم پذیرش ولایت مربّی.»