سفارش تبلیغ
صبا ویژن

باز هم برای تو

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/11/8:: ساعت 12:52 صبح

سلام.

این اولین باری نیست که برای تو می‏نویسم.
هرچند، چه اهمیتی داره که کسی بفهمه.
شاید خودت هم نفهمی.
حتی ممکن‏ه یک بار هم تو عمرت اینها رو نخونی.
ولی برای من ارزش داره،
بعد یه روز خسته‏کننده،
و برنامه‏های خونه،
بعد نیمه شب بشینم و برات بنویسم.
فردا می‏آی،
و شاید به یه دست‏دادن مردونه و روبوسی اکتفا کنیم.
اما می‏دونیم که هم‏دیگه رو دوست داریم.
این خیلی حس مهمی‏ه؛
برادری.
دوستی، مرام، خود رو ندیدن، خاطر هم رو خواستن.
*
نمی‏خوام پنهون کنم که دارم زور می‏زنم و می‏نویسم،
چه بدی داره؟
بگردی تو وجودت، ببینی تو کجاهاش علقه‏ی داداش‏ات هست.
یه کم اون‏ورتر، این‏ورتر.
برادر یعنی یه عمر سروکله زدن،
شاخ و شونه کشیدن،
با هم تجربه کردن،
به هم امر و نهی کردن،
سر هم داد کشیدن،
تو یه مهمونی به هم تکیه کردن و بقیه رو برانداز کردن،
با دوست‏های هم دوست شدن،
به مشکلات هم فکر کردن و دنبال راه حل گشتن.
**
اصلاً می‏دونی،
می‏خوام بگم قشنگ‏ترین جای برادری اونجاست که می‏فهمی
داداش‏ات می‏خواد یه تصمیم مهم بگیره؛
مثل تعیین رشته، خواب‏گاه گرفتن،
بالاترش
زن گرفتن.
آخه من و تو، هر دومون این موقعیت‏ها رو نسبت به هم داشتیم.
فکر می‏کنم اگه من می‏شینم و فکر می‏کنم
که تو الآن کجایی و چی کار می‏کنی،
برات پست می‏نویسم و فکر می‏کنم و غصه می‏خورم،
مگه می‏شه تو همین کارها رو برام نکرده باشی و نکنی.
اگه من فکر کنم که تو با فلان‏جور دختر می‏تونی خوش‏بخت بشی یا نه،
مگه می‏شه تو همین فکرها رو برا من نکنی؟
به لحظه لحظه خواب‏گاه‏ات فکر می‏کنم.
وقتی مامان زنگ‏ات می‏زنه کمک‏اش می‏کنم باهات به‏تر ارتباط بگیره.
چونه می‏زنم که نکنه تصمیم اشتباهی بگیرن برات.
می‏دونم که تو ارزش‏اش رو داری.
تو به‏ترینی.
به‏ترین برادری که آدم می‏تونه تو این شرایط داشته باشه.
***
تو رو به خدا می‏سپارم،
همون‏طور که بابا و مامان رو
و بقیه خانواده رو
و همه دوستان رو
و حق‏داران رو.
محکم باش،
مهربون و منعطف.
خدا رو فراموش نکن،
مطمئن باش که اون هم فراموش‏مون نکرده و نمی‏کنه.
این ماییم که مثل بچه‏های تقس باهاش قایم موشک بازی می‏کنیم.
****
24 سالگی خوبی داشته باشی.

در پناه شهید کربلا


جهنم زمینی

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/9/8:: ساعت 11:14 عصر

سلام.

نمی‏تونی بگی که یه عروسی می‏رم و می‏آم.
به‏خصوص وقتی‏که همه‏اش تو ذهن‏ات‏ه
کلی از ازدواج‏های شروع‏شده تو این سالن،
فقط بعد یک سال،
تبدیل به جدایی شده.
و اینکه کلی قراره توش خرج بشه.
و اینکه همه می‏آن که ببینن چه خبره.
و اینکه باید مدیریت شکم کنی تا آخر کار کم نیاری!
چه می‏دونم.
عقل سلیم که هم‏راه‏ات نیست.
*

زودتر از همیشه می‏ری می‏شینی،
جایی که نه جلو باشه و نه عقب،
نه کنار باشه و نه وسط.
یکی یکی فامیل می‏آن و طبق انتخاب شما
جاشون رو پیدا می‏کنن.
«فامیل» برای یه خاندان بیش از صد نفر
کلمه پرمعنایی‏ه.
فامیل یعنی خیلی از آدم‏ها،
کلی خاطره‏ها،
بخش بخش هویت‏ات،
قسمتی از پشت‏وانه‏ات.
و باز هم فکر می‏کنی به صله رحم
و قطع رحم،
و اینکه کدوم حروم بود و کدوم واجب،
و اینکه کجا به‏هم می‏رسن.
باید به کدوم بیش‏تر بها داد.
خدا آقا (آیت الله العظمی) مجتبی رو خیر بده.
خلاصه عروسی هر کوفتی هم که هست،
این یه حسن رو داره،
که فامیل رو توش می‏بینی
(صله رحم یا عدم قطع رحم).
هرچند که ترجیح بدی از جمعیت اناث‏شون فاکتور بگیری.
**

همه رفتن دیدن.
تو هر اتاق یه ال.سی.دی. بود
و تو دهنه مستراح گل‏کاری.
دسته‏گل سبد سبد،
آتیش‏بازی،
چه می‏دونم.
هرچی تو فیلم‏ها دیدی و ندیدی.
لازم نیست بری.
بذار برن و واسه‏ات تعریف کنن:
«زندگی جهنمی؛
بعضی‏ها همین‏جا واسه خودشون جهنم درست می‏کنن.
حالا من موندم شب عروس خانم چه‏طوری می‏ره دست به آب.
لابد کارگر می‏گیرن واسه‏اش که راه چاه رو باز کنه.»
(پرانتز
البته اگه قبول کنیم آدم‏ها بعد این کارها
نیاز به تخلیه هم پیدا می‏کنن.
پرانتز)
بعد اضافه می‏کنن که:
«نکنه ما هم گیر هم‏چین چیزهایی بیفتیم.»
خدا نکنه.
***

رفتی عروسی؛
حالا جور درد معده رو بکش،
هم‏نفس‏شدن با یه آدم مست رو هم،
گیجی کش‏دارش رو هم.
اما،
فقط،
از خدا بخواه که به جهنم عادتی نشی.

یا علی

- - - - - -
+ به‏حول و قوه الهی دارم به «پیوندها» یه نگاهی می‏اندازم. تو نگاه اول هم یه بیست‏تایی‏اش کم شد. تا ببینیم چی پیش می‏آد.


به بهانه‏ی ترویه

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/9/5:: ساعت 12:16 صبح

سلام.

1- ام‏روز و ام‏شب نمی‏دونم چی می‏خوام بنویسم. یعنی نمی‏خوام اون چیزهایی رو که می‏خواستم بنویسم. مثل همه سردرگمی‏های این روزها. لذت می‏برم از کار خدا. اگه به ما بگن بیا و این همه تناقض رو یه جا و پشت هم درست کن، عمراً می‏تونستیم. فقط بلدیم ته فیلم‏هامون همه رو به هم برسونیم. چه‏قدر خطی و بی‏مزه. شمس‏الزمان رو به فرخ، لیلا رو به پسر فرخ، شریفه رو به امید، پری رو به هرمز، بچه‏ها رو به دریا و شکور، و عمارت رو به زیور و رحمت. اصلاً چی دارم می‏گم. زندگی جالبی داریم خلاصه. انگار هر روزش یه هفته است و هر هفته‏اش یه ماه. البته به پشت سرت هم نگاه کنی می‏بینی ده سال ده سال‏اش به یه چشم به‏هم زدن رفته. این هم از این.

2- حاج آقا رفتن کربلا. و این یعنی ما یه مدت باید ول بگردیم. کاش این دل لکنتی هم یه تکونی می‏خورد. انگار نه انگار که زنگ قافله حضرت عشق بلند بلند داره صدا می‏کنه.

3- جناب «زسمک» فرموده‏اند:
«سلام
ام‏روز (پنج‏شنبه)... هشتم ذی‏الحجه است. مثل این‏که می‏گن روز «ترویه» است. ترویه یعنی «ذخیره‏کردن آب».
در منى و عرفات آب وجود نداره و حاجیایی که قصد وقوف در منى و عرفات را دارند، باید از مکه معظمه براى خودشون آب تهیه کنن و هم‏راه خودشون ببرن. روزه‏اش هم می‏گن خیلی فضیلت داره (تو مایه‏های چند ده سال)! در مفاتیح نوشته که شیخ شهید غسل این روز را مستحب دانسته است.
خرم آن دل که از آن دل به خدا راهی هست
التماس دعا»

4- توصیه؛ این شاه‏کار رو از دست ندید. در مورد عید قربان و حضرت حسین(ع).

5- این مطلب اگرچه یه کم قدیمی‏ه (10 روز پیش)، اما ام‏روز به چشم‏ام خورد.
و باز هم حسرت این شغل انبیاء.

6- این مطلب رو هم یکی از بزرگ‏واران هدیه دادند. یک ماجرای جالب از خدمات حضرت باقر -علیه السلام-.

7- بخش‏هایی از صحبت‏های مقام رهبری در جمع بسیجیان:
«یاد امام باقر، یعنى یاد سر برآوردن حیات دوباره‌ى جریان اصیل اسلامى در مقابله‌ى با تحریف‏ها و مسخ‏هائى که انجام گرفته بود.

در عرصه هاى علمى، جوانان مؤمن که خصوصیت‏شان همین است که مؤمن‌اند، دنبال نام و نشان نیستند، از همه‌ى ظرفیت استفاده می‏کنند؛ هدف هم آرمان‏هاى نظام اسلامى است. معناى بسیجى این است. جوانهائى با این خصوصیات وارد میدان شدند. ام‏روز افتخارات کشور، ساخته و پرداخته‌ى دست همین انسان‏هاى خدوم و باارزش است. نشناختن این حقائق -یعنى نشناختن معناى بسیج- خود این، ظلم به بسیج است.

بسیج نه به پول وابسته است، نه به عنوان و جاه و جلال وابسته است، نه به دستور از بالا وابسته است. معیار بسیج، بصیرت است و ایمان. ایمان از دل او می‏جوشد، او را به کار وادار می‏کند؛ بصیرت هم به او تفهیم می‏کند که چگونه حرکت کند، معیارها را چگونه تشخیص بدهد، راه را چگونه طى کند. این معناى بسیجى است.

در همه‌ى حرکت‏هاى موفق، دو کار لازم است: یک کار، پیش‌بینى‌هاى راه براى پیشرفت؛ کار دوم، ملاحظه‌ى نقص‏ها و آفت‌زدائى‌ها و شناخت آسیب‏ها، براى اینکه ضعف‏ها برطرف شود.

جنگ نرم؛ یعنى جنگ به وسیله‌ى ابزارهاى فرهنگى، به وسیله‌ى نفوذ، به وسیله‌ى دروغ، به وسیله‌ى شایعه‌پراکنى؛ با ابزارهاى پیشرفته‌اى که امروز وجود دارد، ابزارهاى ارتباطى‌اى که ده سال قبل و پانزده سال قبل و سى سال قبل نبود، ام‏روز گسترش پیدا کرده. جنگ نرم یعنى ایجاد تردید در دل‏ها و ذهن‏هاى مردم.
یکى از ابزارها در جنگ نرم این است که مردم را در یک جامعه نسبت به یکدیگر بدبین کنند، بددل کنند، اختلاف ایجاد کنند... دل‏ها را نسبت به یکدیگر چرکین کنند، مردم را در مقابل هم قرار بدهند؛ بعد در میانه، عناصر دست‌آموزِ مغرضِ معاند را به کارهاى خلاف وادار کنند و مسئولین کشور نتوانند تشخیص بدهند کى بود، چى بود، چه شد.

هر اقدامى که به بصیرت منتهى بشود، بتواند عنصر خائن را، عنصر بدخواه را از آحاد مردم و توده‌ى مردم جدا کند، او را مشخص کند، این خوب است. هر اقدامى که فضا را مغشوش کند، مشوش کند، انسان‏ها را نسبت به یکدیگر مردد کند، فضاى تهمت‌آلود باشد، مجرم و غیرمجرم در آن مخلوط بشوند، این فضا مضر است، مخالف است.

من مى‌بینم در بعضى از اظهارات، در بعضى از حرف‏ها، فضا آنچنان مغشوش می‏شود که افراد سردرگم می‏شوند؛ مردم نسبت به همدیگر، نسبت به نخبگان‏شان، نسبت به مسئولان‏شان بدبین می‏شوند؛ این درست نیست.

مراقب باشید، مواظب باشید، نمی‏شود هر کسى را به‏مجرد یک خطائى یا اشتباهى گفت منافق؛ نمی‏شود هر کسى را به‏مجرد اینکه یک کلمه حرفى برخلاف آنچه که من و شما فکر می‏کنیم، زد، بگوئیم آقا این ضد ولایت فقیه است. در تشخیص‏ها خیلى باید مراقبت کنید... بى‌دقتى در مصداق‏ها، گاهى اوقات ضررها و لطمات بزرگى خواهد زد.

ان‌شاءاللَّه توجهات حضرت بقیةاللَّه (ارواحنا فداه) شامل حال همه‌ى شما و همه‌ى جوانان این کشور و همه‌ى مردم عزیز ما باشد و ان‌شاءاللَّه ادعیه‌ى زاکیه‌ى آن بزرگوار بتواند ما را در همه‌ى این راه‌ها کمک کند و دستگیر این ملت عزیز باشد.»

8- خسته نباشید.

یا علی


زیارت سنتی

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/8/23:: ساعت 10:11 عصر

سلام.

1- چه‏قدر دل آدم
برای مکث طولانی آقای مروارید(ره)
بعد از رکوع تنگ می‏شه.
*

2- باید هزار کیلومتر راه بری تا ببینی
وقتی شیخ عباس قمی(ره)
و سیدبن طاوس(ره)
نقل می‏کنن که
«زیارت آن حضرت از نزدیک و دور سنّت است»
یعنی چی.
*

3- آخرین یک‏شنبه ذی‏القعده رو دریابیم.

یا علی


جمعه 15 آبان 88

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/8/15:: ساعت 11:0 عصر

سلام.

صبح که پاشدم، فهمیدم بدحالی دی‏شب جدی بوده.
رفتم آشپزخونه.
معمولاً در چنین مواقعی شربت آب‏لیمو کمک آدم می‏آد.
داشتم هم‏اش می‏زدم حس کردم که این باب میل‏ام نیست.
یاد آب زم‏زم افتادم
و این حکایت که خوردن‏اش به هر نیتی مفیده.
یه ذره ریختم تو شربت و هم زدم.
چند دقیقه بعد همه سنگینی دل‏ام رو بالا آوردم.

حالا نمی‏دونم مال چشم‏زدن بود
یا اراجیفی که شب قبل‏اش تو جلسه، بدون تقوا گفته بودم.
خدا رو شکر
*

دوباره آبان ماه شد
و موبایل گرامی فیل‏اش یاد هندوستان کرده.
باز جای شکرش باقی‏ه که با وجود آب‏تنی که تو جوق کرده
هنوز نفس می‏کشه.

همه غصه آدم از بک‏آپ نداشتن اطلاعات‏اش‏ه.
اما خیلی چیزهای دیگه هست که ازشون بک‏آپی نداریم،
و هر لحظه ممکن‏ه به‏راحتی از دست‏شون بدیم.
اون هم با این ندونم کاری‏ها.
**

از پیش‏کسوت عزیز و معروف پرسیدن تو کارهای خونه کمک می‏کنید؟
جواب جالبی داد؛
بعضی فکر می‏کنن کمک یعنی ظرف‏شستن.
نه.
البته من هم آدم تنبلی‏ام.
کلی هم گرفتاری بیرون هست.
اگه کاری ازم نخوان که خوش‏حال می‏شم.
اگر هم کاری به‏ام بگن کمک می‏کنم.

تو دل‏ام گفتم جانا سخن از زبان ما می‏گویی.
حقاً که رمز موفقیت‏ات همین‏ه.

یا علی

- - - - - -

+ جناب «زسمک» فرموده‏اند که:
«خوب می‏دونید در اسلام در زندگی مشترک وظایف بین زن و مرد تقسیم شده، به‏طوری‏که مرد مسئول انجام کارهای خارج از منزل و درواقع در پی کسب روزی حلال است و چه‏قدر سخت‏ه:
«الشاخِصُ فی طَلَب الرزقِ الحلالِ، کالمُجاهِدِ فی سَبیل الله؛
کسی که در طلب رزق حلال است،‏ مانند کسی است که در راه خدا جهاد کند.»
و به‏نظر من اگه یه زن مسلمون بدونه که همسرش در پی کسب روزی حلال برای همسر و فزرندان‏اش‏ه (چه چیزی با ارزش‏تر از این)، دیگه انتظار کمک‏های جزئی مثل ظرف‏شستن در خونه را نداره.

ولی درعین حال با توجه به این که ما همیشه برای درس‏گرفتن به زندگی اهل بیت -علیهم السلام- رجوع می‏کنیم، زندگی حضرت زهرا -سلام الله علیها- و امیر المؤمنین علی -علیه السلام- بهترین الگو برای ما است...

در زمان مجردی هم چه برای دختر و چه برای پسر، کمک‏کردن در امور خونه و حتی ظرف‏شستن حسنه‏ای دارد که به‏عنوان نیکی و احسان به والدین مخصوصاً مادر می‏شه اون رو به‏حساب آورد و مطمئناً پاداشی مضاعف درپی خواهد داشت.»

بنده هم جواب داده‏ام که:
«در این مورد بنده هم کاملاً موافق‏ام.
1- تفاوت در قابلیت‏ها و وظایف هست و نمی‏شه توقع داشت که هم‏سر کارهای طرف مقابل رو با همون کیفیت انجام بده. مثلاً خیلی از خانم‏ها ظرف‏شستن آقایون رو قبول ندارن، چون اون ظرافت و حساسیت رو تو کارشون نمی‏بینن. خوب، طبیعی است. هر چند استثنائات هم کم نیستند.
2- با این بهانه‏ها نباید از کمک و پذیرفتن مسئولیت انجام کارهای هم‏سر به‏طور کلی سر باز زد. چون در بعضی مواقع این پذیرش مسئولیت ضروری‏ه (واجب)، بعضی اوقات مطابق توصیه عقل و اخلاق‏ه (مستحب، که تو کامنت شما هم بود)، و البته گاهی ابزاری‏ه برای امتیازگرفتن و دادن (نوعی عقل معاش).
حالا از اینها که بگذریم، نوشته حقیر فقط یه احساس شخصی بود که به نوعی از تنبلی آدم‏ها در اموری که کم‏تر تجربه‏اش کردن برمی‏گرده. اون بنده خدایی که پیش‏کسوت بود، خیلی آدم زحمت‏کش و سرشناسی بود که اصلاً نمی‏شد در کل به‏اش گفت تنبل. ولی تو این زمینه خودش رو تنبل می‏دونست و این خودش نوعی صداقت‏ه. با همین شناخت صحیح و واقع‏نگری آدم نسبت به خودش نقاط ضعف‏اش رو می‏شناسه، بعد می‏تونه به‏مرور با صفات خوب جای‏گزین‏اش کنه.»

ایشون هم فرموده‏اند:
«این که شما می‏فرمایید بعضی خانم‏ها کار آقایون رو نمی‏پسندند،‏ به‏نظر من این بستگی به دید خانم‏ها هم داره. ‏این که یه آقایی پا پیش بذاره برای کمک به همسرش، خودش خیلی باارزش‏ه و به‏نظرم خانم‏های ما باید این رو بفهمند که کیفیت مهم نیست، نفس کار مهم‏ه!!»

با طرح این بحث، عملاً کلمه کلیدی «ازدواج» هم به این پست اضافه شد.


آزمایش حضرت اله

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/8/4:: ساعت 3:43 عصر

سلام.

صفحه اول خطبه 192 نهج‏البلاغه (قاصعه)
و لکن الله سبحانه یبتلی خلقه ببعض ما یجهلون اصله،
تمییزاً بالاختیار لهم،
ولـ? خداوند سبحان مخلوقات خود را با بعضی از امور که اصل آن را نمی‏دانند،
برای تمایز خوب از بد امتحان می‏نماید.

و نفیاً للاستکبار عنهم، و ابعاداً للخیلاء منهم.
هم‏چنین به‏وسیله دستورات آزمایشی تکبر را از آنان نفی و غرور و خودخواهی را از آنان دور می‏سازد.
*

اینجاست همون‏جایی که جاش‏ه.
فقط فکر می‏کنم که
«اگر علی ساربون‏ه می‏دون‏ه کجا شتر را بخوابونه!»

یا علی

- - - - - -
+ از کندی و مشکلات پارسی‏بلاگ شرمنده. چه می‏شه کرد دیگه. هنوز جای مدارا داره.
+ دیگه خودم هم داره حال‏ام از قالب به‏هم می‏خوره. شاید یه کاری‏اش کردم.


لذت بی‏ماری

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/7/8:: ساعت 12:43 صبح

سلام.

ماه رمضان برای هرکسی خیر و برکتی داره.
شاید اثرش برای ما ترک وابستگی به دنیای مجازی بود،
البته خیر و شرش رو نمی‏دونم.
اینکه شب‏ها ساعت‏ها پای نت نمی‏شینم خودش غنیمتی است،
حالا یا آدم زودتر می‏خوابه، یا چند صفحه‏ای ورق می‏زنه.
البته حکایت ننوشتن از جای دیگری هم آب می‏خوره،
و اون هم بیش‏تر مربوط به مهر است و خاطرات‏اش
*

فکرش رو که می‏کنی چه‏قدر اتفاقات رو پشت سر گذاشتی در این ایام؛
چه‏قدر مدرسه جدید،
دانش‏گاه جدید،
شهر جدید،
معلمین جدید،
هم‏کلاسی‏های جدید،
اتاق جدید،
و در یک کلام زندگی جدید در این روزها آغاز کرده‏ای.
و ام‏روز همین بس‏ات است که می‏بینی هیچ نیستی
و هیچ نداری که ارزش‏اش را داشته باشد.
کاش لااقل شوق وصالی باشد که غم غربت را حس کنی.
*

یک شبانه‏روز است مفاتیح موبایل را در حالت اجرا نگه‏داشته‏ام
که هر وقت دل‏ام هوایی شد سریع پیدای‏اش کنم:

«ثلاث کلمات من مولانا علی -علیه السلام- فی المناجات:
الهی کفی بی عزّاً أن أکون لک عبداً
و کفی بی فخراً أن تکون لی ربّاً

أنت کما أحبّ
فاجعلنی کما تحبّ»
*

بلورچی عزیز می‏گفت یک لحظه فقط به‏ام گفتن؛
گفتم یا شهید بشم یا اگه جان‏باز بشم جوری باشه که فلان.
همون وقت خمپاره اومد و این‏جوری شد.
شهادت‏ها انتخابی‏ه...
*

نمی‏دونم مهری می‏آد که ما توش انتخاب درستی بکنیم؟
نمی‏دونم مهری می‏آد که ما توش نتیجه تلاش و انتخاب درست‏مون رو ببینیم؟
نمی‏دونم مهری می‏آد که ما با وجود همه خراب‏کاری‏هامون،
با یه بهانه نجات پیدا کنیم...

گر طبیبانه بیایی به‏سر بالین‏ام                   
                     به دو عالم ندهم لذت بی‏ماری را

یا علی

- - - - - -
+ هنوز فکر می‏کنم «اشک‏ها و لب‏خندها» به‏تر از این «شمس العماره» است. اما از بازی‏های این هم نمی‏شه گذشت. فقط کاش این همه محیطش زنانه نبود. احتمالاً جناب «ره‏نما» هم عنایت خود را به فیلم‏نامه کرده‏اند که دیالوگ‏ها و بازی‏ها این‏قدر اغراق‏آمیز درآمده‏اند. اما در این آشفته‏بازار دیدن‏اش خودش غنیمتی است. به‏خصوص در بعضی صحنه‏ها کار جناب تیموریان واقعاً دیدنی است.

+ داستان «شب هزار و یکم» هم خوب پیش می‏ره. این‏قدر هست که دل‏ات بخواهد دنبال‏اش کنی. هرچند گاهی می‏شود و گاهی نه.

+ دیگر مناظره جنابان «نوباوه» و «کلهر» هم در نوع خود جالب بود.

+ ام‏روز یک متنی سفارش گرفته‏ایم درباره «اثر بی‏دینی در ایجاد فقر فرهنگی». نمی‏دونم مخصوص مناطق محروم است یا کلی. با این عنوان درب و داغون‏اش چهار، پنج روز هم بیش‏تر به‏مون وقت ندادن و 600 کلمه هم ازمون می‏خوان. گفتم اینجا موضوع رو بگم، شاید شما کمکی کنید و استارتی بخوره.

+ راستی، یادتان باشد. اگر فرصتی بود، این قسمت «مطالب خوبی که دیده ام» را در قسمت سمت چپ وب‏لاگ دنبال کنید. درواقع به‏جای لینک‏هایی که سابق در متن می‏دادم، لینک‏ها آنجا می‏آیند و تقریباً هر روز ازطریق گودر به‏روز می‏شوند (حتی اگر مطلب وب‏لاگ به‏روز نشه).


رسواش می‏کنم من

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/5/27:: ساعت 3:20 عصر

سلام.

1- ذکر ام‏روز:
«شبا همه‏اش به می‏خونه می‏رم من...
دل‏ام گم شده پیداش می‏کنم من...
رسواش می‏کنم من...»

ذکر مجرّبی‏ه، باور کنید!
اکثر تاکسی‏هایی که آدم سوار می‏شه همین رو می‏خونه.

اصلاً کاش آدم هیچ‏وقت تاکسی سوار نشه.
کاش آدم ان‏قدر آدم باشه که بتونه با لطایف‏الحیلی خفه‏اش کنه این ذکر مجرّب رو.

2- یکی از مشکلات آدم منافق این‏ه که
قسمت‏اش با تریپ‏اش متضاده.
ای آدم منافق! (یعنی خودم، کسی به خودش نگیره)
«یا منو ببر به خونه‏تون یا بیا به خونه‏ی ما»
(این هم از همون ترانه‏های مجرّب‏ه!)
یعنی تا آدم نشی آدم گیرت نمی‏آد،
حالی‏ات‏ه؟
برو مشکل‏ات رو با خدات حل کن.
بهشت را به بها دهند.

*
کاش برای بعضی چیزها تبصره و راه فراری بشه پیدا کرد.

3- حضرت رضا -علیه السلام- فرموده‏اند:
خداوند به احترام و عظمت ماه مبارک رمضان،
بنده‏های بسیاری را در ماه شعبان از آتش جهنم آزاد می‏گرداند.

یا علی


لبیک

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/5/1:: ساعت 1:6 صبح

سلام.

1- ان‏شالله قراره پنج‏شنبه نصف شب یا جمعه صبح حرکت کنیم،
تا خدا چی بخواد.
حلال بفرمایید.
ان‏شاءلله که بتونم خوب استفاده کنم.
ان‏شاءالله که نایب‏الزیاره خوبی باشم.
ان‏شاءالله که شیطون گول‏ام نمی‏زنه بخوام از اونجا هم آپ کنم.

2- این روزها هر کی یه نکته‏ای می‏گه درباره تجربه‏ی سفرش،
یا در مورد مکان و موقعیتی خاص که باید یادم بمونه و یادش کنم.
و البته چون از اول می‏دونم که یادآوری اینها از حد حافظه‏ام خارج‏ه،
زیاد سعی نمی‏کنم در ذهن‏ام نگه‏شون دارم.
امیدوارم به‏موقع اون حرف‏ها یادم بیاد.
به‏خصوص سفارش‏های دعای دوستان.

3- وقتی می‏بینی خودش اسم‏ات رو نوشته،
تو قرعه‏کشی هوات رو داشته،
به ناز و نوزت توجه نکرده،
کارهای ثبت نام‏ات رو ردیف کرده،
پول سفر رو هم‏آهنگ کرده،
کارهای باقی‏مونده رو هم جمع و جور کرده،
دیگه فقط می‏مونه بری ببینی چی کارت داره.
ان‏شاءالله خیره بعد این همه سال.
فقط امیدوارم برای استفاده بردن توقع مالایطاق نداشته باشه.
آخه اگه ما قرار بود اونجا بنده خوبی باشیم که تا حالا بودیم دیگه.
فقط امیدمون به رحمت‏ات و مغفرت‏ات‏ه،
اون هم به مسیئین.

4- لبیک...

یا علی


کتک

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/4/28:: ساعت 12:26 صبح

سلام.

1- مَنْ کَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ
هر که خشم خود را از مردم باز دارد،

کَفَّ اللّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ یَوْمَ الْقِیمَةِ*
خداوند در روز قیامت خشمش را از او باز دارد.

2- آدم اگه می‏خواد کتک هم بخوره،
از یه آدم با غیرت بخوره.
هرچند عقل هم چیز خوبی‏ه.

3- حسرت زیارت حضرت رضا - علیه السلام - خوردن هم لذت داره.
یا امام الرّئوف

* حضرت موسی بن جعفر الکاظم - علیه السلام -

یا علی

- - - - - -

عمومی‏تر
+) شب یلدا
+) اهمیت اخلاق در ازدواج
+ و ++) شهادت حضرت کاظم - علیه السلام -
+) استاد اخلاق
+) کمی احکام؛ جهت یادآوری اینکه یادگیری‏اش واجب است
+) Computer Ethics

سیاسی‏تر
+) حواشی نماز جمعه از دید حاج محسن
+) این هم تحلیل یک احمدی‏نژادی از نماز جمعه
+) و تحلیل دیگر از همان سنخ
+) چند عکس از نماز جمعه
+) نظر یک وب‏لاگ احمدی‏نژادی درباره معاون اول
+) کم‏کم دارم به این نتیجه می‏رسم که مشکل فرهنگ کشور ما زیر سر مهندسان ظاهراً همه‏فن حریف‏ه

+++ یک‏شنبه 28 تیر 1388؛ ظهر
+) «حضرت امام کاظم علیه السلام:

مؤمن هم‏مانند دو کفه‏ی ترازوست که هر قدر ایمان‏اش بیش‏تر می‏شود، بلاها و آزمایش‏های‏اش افزون می‏گردد.»


<      1   2   3   4   5   >>   >


بازدید امروز: 8 ، بازدید دیروز: 38 ، کل بازدیدها: 470527

پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ