‏سلام.

1- امسال سی‏امین سال‏گرد پیروزی انقلاب‏ه.
(بعضی‏ها فکر می‏کردن اسم آرشیوهای این وب‏لاگ که امسال شده سال سی‏ام
بخاطر سن حقیره و خلاصه چند سالی پیرمون کرده بودن.)

دوست داشتم و دارم درباره‏اش بنویسم و بخوانم؛
نه از دید آمارها و نگاه‏های دولتی،
از دید مایی که داریم تو این فضا نفس می‏کشیم.
یه دیدی تو مایه‏های «نسل سوخته» مرحوم ملاقلی‏پور
(البته نه از نظر تلخی، از لحاظ واقع‏گرایی و ملموس‏بودن و درد دل کردن).
مثل نگاهی که به همه مسائل دیگه تو این نوع وب‏لاگ‏ها داریم.

2- اولین چیزی که صبح به ذهن‏م رسید
در مورد ذهنیت نسبت به چیزی از جنس حکومت دینی بگم
(منظور دقیق کلمه حکومت دینی نیست،
همون مفهوم اجمالی که برای ما با انقلاب اسلامی یا جمهوری اسلامی فرق زیادی نمی‏کنه)
مفهوم «تنگ‏نظری»ه.

یعنی شاید آفت و انحراف اساسی باشه.
فرق جمهوری اسلامی با دموکراسی تو ذهن ما چیه؟
(باز هم منظور فرق دقیق از دید علوم سیاسی نیست،
منظور تفاوتی‏ه که ما تو زندگی روزمره‏مون لمس‏ش کنیم.)

فرق پررنگ‏ش معیاری به نام «اسلام»ه که جهت‏های کلی و محدودیت‏هایی رو تعیین می‏کنه.
بودن چنین معیاری اگر جهت‏دهی کند به زندگی
(زندگی اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و تربیت فردی)
روح معنوی دل‏نشینی می‏ده و خلاصه کلی مملکت رو خوش‏نشین می‏کنه.

محدودیت‏ها هم مثل یه عامل بهداشتی
مملکت رو از انحرافات و تباهی نسل‏ها باز می‏داره.

خوب اینها درست و قبول و لازم.
مشکل جدی وقتی پیش می‏آد که این معیار
به حدی «گِرد»، قابل برداشت‏های مختلف و شدت و ضعف‏های مختلف
و از طرفی ان‏قدر زور داشته باشه
که هرکسی وسوسه شه اسم‏ش رو در دکان‏ش بزنه.

یه جور «دین سیاسی» که کارکردش توجیه گندهای من باشه
و باهاش بتونم بقیه رو خفه کنم.

حالا نمی‏خوام نقد قدرت کنم که کمک‏مون کنه وقتی قدرت‏مند شدیم خوب باشیم.
می‏خوام از دید خودمون بگم اتفاقی که می‏افته
اسارت تو بَند «تنگ‏نظری» یه عده است که
نه تنها باهاشون حال نمی‏کنیم و در نتیجه کمکی بهمون نمی‏کنن،
بلکه مدام پاچه‏مون رو می‏گیرن طوری که حس می‏کنیم نمی‏تونیم نفس بکشیم
و مدام هم برامون اعلامیه و قطع‏نامه و بخش‏نامه صادر می‏کنن.

3- کارکردهای «تنگ‏نظری»

می‏گم تنگ‏نظری سه تا کار می‏کنه:
اول که گند می‏زنه به تصمیمی که می‏گیری.
اصلاً آدم همه‏اش انتخاب و عمل‏ه دیگه.
آدم خوب یعنی کسی که کارهای خوب می‏کنه.
تنگ‏نظری یعنی درست نفهمیدن موضوع و صُلب پنداشتن مفاهیم انسانی
و در نتیجه نقد و تحلیل خراب و بعد هم تصمیم نادرست.
(تربیت خوب تربیتی‏ه که به متربّی
فهم زندگی، نقد زندگی و انتخاب آزادانه
یاد بدهد.
این رو دکتر رحیمی تو «این‏شب‏ها»ی دیشب می‏گفت.)

دوم هم چون نفهمیدی قضیه چیه
مخاطب‏ت هم توجیه نیست و باهات همراه نمی‏شه،
احساس فوق‏العاده منفی و منفعلی به‏اش دست می‏ده،
یه چیزی تو مایه‏های خفگی و اسارت معنوی و حماقت و گوسفندصفتی.
اگه به این تن بده که یعنی علاوه بر کار اشتباه نیروی انسانی رو هم داغون کردی.
اگه تن نده که قوز بالا قوزه و یه مشکل دیگه هم علاوه بر تصمیم اشتباه‏ت پیش می‏آد.

سوم اینکه مجبور می‏شی محافظه‏کار باشی،
زیرآب بقیه رو بزنی، همه رو متهم کنی.

چرا؟ چون فکر می‏کنی هیچ‏کس حرف‏ت رو نمی‏فهمه،
خدا این وظیفه رو رو دوش‏ت گذاشته که پدر همه رو دربیاری.
یه چیزی تو مایه‏های کشتن امام حسین(ع) قربتاً الی الله!

4- تعریف «تنگ‏نظری»

تنگ‏نظری شاید اسم خوبی نباشه ها،
ولی فکر کنم فهمیدید چه روی‏کردی رو دست روش گذاشتم.

یعنی تو به یه موضوع این‏جوری نگاه کنی:
خودرأیی، عدم جامع‏نگری، یک‏بُعدی‏نگری،
خود رو فهیم‏تر از دیگران دانستن، مصلحت‏اندیشی،
محافظه‏کاری در حوزه‏ی اندیشه و عقاید،
تقدس‏بخشی افراطی مؤلفه‏های دینی،
سنت‏گرایی خرافاتی بی‏اساس؛
برداشت‏های شخصی انحصاری که حس می‏کنی بقیه درک‏ت نمی‏کنن
و برا همین هم حاضر نیستی استدلالات رو بگی،
زورت رو می‏ذاری واسه روزی که کار دست‏ت بیفته
و در عمل نشون‏شون بدی چه فهم والایی داری و بقیه کافر حربی‏اند.
بتونی که با خاک یکسان‏شون می‏کنی.

5- برون‏رفت از آفت «تنگ‏نظری»

راهی که تو ذهن‏م‏ه 
فهم درست، جامع و عمیق معیاری است که قراره تو مملکت پیاده شه.
خوب، اینکه ایده‏آل‏ش. عملی چی کار کنیم؟
از اهل و متخصصین موضوع (موضوع دینی که قراره باهاش کار داریم)
یاد بگیریم و مشورت کنیم.
من اگه متخصص هم باشم
متخصصین دیگری هم هستند که از زوایای دیگه و از منابع دیگه موضوع رو بررسی کردند.
با اونها که در ارتباط باشم نظرم محکم‏تر، جامع‏تر و عمیق‏تر می‏شه.

نوعاً هم که تخصص‏مون زیاد نیست،
خوب از متخصص‏ش می‏پرسیم که این آیه یعنی این؟
اگه تأیید شد و راه افتادیم و یکی به‏مون گفت راه از اون وره
می‏ایستیم و ازش می‏پرسیم چرا.
بالأخره از نظر اون دو تا طرز تفکر (متخصص اولی و این آقای جدید)
می‏تونیم که یه جمع‏بندی کنیم؛
اگه شکی در نتیجه هست دو تا رو می‏کنیم دَه‏تا و بعد نتیجه می‏گیریم.
حداقل‏ش اینه که برای اونهایی که تحت تأثیر این تصمیم قرار می‏گیرن
می‏تونیم استدلال کنیم.
نه، لااقل به اندازه شکی که داریم قضیه رو توسعه‏اش می‏دیم.

این فهم درست،‏جامع و عمیق
هم تو اصل قضیه است، هم تو نحوه‏ی اجراش،
هم تو شدت‏ش.

خلاصه باید واسه هرکاری علم، مرجع علمی و استدلال داشته‏باشیم
و اگر فهمیدیم یا شک کردیم خطایی تو فهم و استدلال‏مون هست
مردونه و به‏دور از محافظه‏کاری درست‏ش کنیم،
یا لااقل به اندازه‏ی سطح اطمینان‏مون قضیه رو جدی اجرا کنیم.

6- مثال

در مورد «حجاب» چی‏ها باید معلوم شه؟

تعریف‏ش، مخاطب‏هاش، حوزه فراگیری‏ش،
مراحل فراگیری‏ش، نحوه‏ی فراگیری‏ش،
سازوکارهای تشویقی و تنبیهی‏ش،
فرهنگ‏سازی‏ش،
اهمیت و اولویت‏ش،
تعامل‏ش با بقیه مؤلفه‏های دینی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، خدمات شهروندی و مانند آن،
روش‏های تعلیم و تربیت‏ش در نهادهای مختلف مملکت،
موارد استثنا، نگاه‏های بیرونی،
شبهات، آسیب‏شناسی،
تجربیات گذشته و کشورهای دیگه،
افراط و تفریط‏ش،
نتیجه مورد انتظار ما از پیاده‏شدن حجاب
و هزار تا چیز دیگه.

+ تنگ‏نظری2
+ در ادامه‏ی تنگ‏نظری

یا حسین

- - - - - -
جناب «قاسمی» فرموده‏اند:
«تنگ‏نظری را خوب است از دو منظر جداگانه بررسی کنیم تا موضوع روشن‏تر شود. یکی در سطح نظامسازی و کلان. آیا در قانون اساسی و نظام سازی ما هم تنگ‏نظری بوده و نیاز به اصلاح در آن سطح وجود دارد؟
دیگری در سطح فردی است. اینکه افراد تنگ‏نظر چقدر در این نظام دینی ما تأثیرگذار بوده‏اند و چرا اصلاً توانسته‏اند تأثیرگذار باشند و چطور می‏شود آدم‏هایی تربیت کرد که تنگ‏نظر نباشند.»