سلام.

در ادامه‏ی «اشک ریزان در غم بانوی دین - 1»
- - - - - -

(6) زود بود برای فراموشی این همه سفارش پیامبر که می‏فرمود:
«زهرا پاره‏ی تن من است. هرکه او  را بیازارد مرا آزرده.»
یا این که:
«خدا برای خشم زهرا خشم می‏گیرد و برای خشنودی زهرا خشنود می‏شود.»
زود بود برای آن همه ظلم،
ظلمی که اگر پیامبر(ص) گفته بود به زهرای‏ام ستم کنید بیش از آن از دست‏شان برنمی‏آمد.

(7) در کجای دنیا از کسی برای مالی که در تصّرف اوست شاهد می‏خواهند؟
فدک ارث نبود که بخواهند با دروغ‏بستن به پیامبر(ص) آن را به تو ندهند.
فدک در دست تو بود. از تو خواستند که شاهد بیاوری که مال توست!
شاهد هم آوردی، امّا نپذیرفتند.
چه زود احکام قرآن و قضاوت نبوی به‏فراموشی سپرده شد.

(8) مادر!
این‏قدر برای ما بی‏تابی نکن!
اینکه من در اوج غربت مسموم می‏شوم؛
این که برادرم در کربلا تنهای تنها می‏شود؛
و  آن همه ظلم که تا روز واپسین بر فرزندان ما و شیعیان و دوستان ما روا می‏دارند؛
تنها ادامه‏ی ظلمی است که بر تو رفت.
ریشه‏ی مظلومیت ما را  باید در مظلومیت تو جست.

(9) هرگز آن شب‏ها را از یاد نمی‏برم.
شب‏هایی که غریبانه،
با آن حال نزار بر مرکب سوار می‏شدی؛
و به همراه پدرم علی و دو برادرم حسن و حسین،
بر در خانه‏های تک‏تک مهاجرین و انصار می‏رفتید.
و وصایای پیامبر را به یاد آنان می‏آوردید.
آری؛ خدا حجت خود را با مجاهدت تو بر همه تمام کرد.

(10) مادر نرو!
مردن برای تو زود است و یتیمی برای ما زودتر.
ما هنوز کوچک‏ایم و از آب وگل در نیامده‏ایم.
این نهال‏ها به مراقبت باغبان نیاز دارد.
اما نه، برای مراقبت از ما نمان. چرا که تو اکنون با این پیکر مجروح،
بیش از ما به مراقبت احتیاج داری.
بمان تا ما از تو پرستاری کنیم...

یا علی

- - - - - -
+ «قل یا رسول الله عن صفیتک صبری و عفا عن سیدة نساء العالمین تجلدی... إنّا لله و إنّا إلیه راجعون. قد استرجعت الودیعة و اخذت الرهینة و اخلست الزهراء، فما اقبح الخضراء والغبراء. یا رسول الله اما حزنی فسرمد و اما لیلی فمسهد...

چه‏قدر صبرم کم شده در فراق دردانه‏ات ای رسول خدا... اما تقدیر چنین است انگار؛ ما از اوییم و به او باز می‏گردیم... امانت‏ات را بازگرداندم، اما چه تاریک است از این پس زمین و زمان در برابر دیدگان‏ام... آآه که از این پس اندوه‏ام جاودانه خواهد شد و شب‏های‏ام بیدار و نا آرام...

این ناله‏های همان علیِ بدر و خیبر است؟... هم او که قرآن به صلابت سمّ اسب‏اش سوگند یاد می‏کند؟؟؟... آآآآه...»

++ درباره شهادت حضرت صدیقه(س)
همه می‏دانند که تو اجازه ندادی و همه‏ی مصیبت‏ها

+++ یک خواهشی. بچه‏های نمازخانه دارن یه ویژه‏نامه به‏مناسبت رحلت حضرت امام(ره) می‏زنند و از من هم مطلب خواستند. اگه مطلب خوبی سراغ دارید راهنمایی کنین. پیشاپیش تشکر.