سلام.

خضوع و خشوع یعنی این!

«علی بن یقطین*
پس از اعمال حج به قصد زیارت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عازم مدینه شد
و پس از زیارت حضرت بدیدار مولایش امام هفتم «علیه السلام) شتافت،
ولی حضرت از پذیرش او امتناع فرمود.

وضعیت حساسی بود، نمی توانست زیاد در مدینه بماند.
ارتباطش با حضرت هم باید مخفی میماند،
گزارش‏ها و دستورالعمل‏های جدید، ضرورت این دیدار را مضاعف می‏کرد.
فردا صبح که در فرصتی مناسب حضرت را دید گفت: «یا سیدی ما ذنبی؟!»
مولای من، گناهم چیست که مرا راه ندادی؟

امام فرمود: ترا راه ندادم به جهت آنکه برادرت ابراهیم جمال را راه ندادی
و خداوند حج تو را نمی پذیرد تا ابراهیم را راضی نمایی.
تازه علی بن یقطین متوجه شده مدتی پیش ابراهیم برای کاری به او مراجعه نموده است،
ولی به دلیلی از پذیرش او سرباز زده است
و این برخورد حضرت گوش‏مالی آن صحنه است.
با کمال تأسف و بدون آنکه برخورد ناشایستی داشته باشد، گفت:
مولای من، اینک من در مدینه‏ام و او در کوفه، چگونه وی را از خود راضی نمایم؟
امام (علیه السلام) که انکسار و خلوص علی را دید به یاری او شتافت و فرمود:
امشب بطور مخفی و تنها به بقیع برو. شتری منتظر بردن و آوردن توست.

شبانه علی به بقیع آمد و بر آن شتر سوار گشت
و به قدرت الهی در کمتر از لحظه‏ای درب خانه ابراهیم پیاده شد،
کوبه در را به صدا درآورد و گفت: در را باز کنید. من علی بن یقطین هستم.
ابراهیم با تعجب از پشت در گفت: علی بن یقطین!! این موقع شب درب خانه ما چه می‏کند؟!

علی گفت: برادر کار مهمی پیش آمده. ترا به خدا قسم درب را باز کن.

وقتی داخل شد و گفت: ای ابراهیم! مولای ما مرا از پذیرش محروم ساخته تا زمانی که مرا ببخشی.

ابراهیم گفت: یغفر الله لک. خدا ترا ببخشد.

علی گفت: از این بیشتر می‏خواهم.

 من صورت بر زمین میگذارم تا تو پای خود را برصورت من بگذاری و از ته دل مرا ببخشی.

ابراهیم سرباز میزد و علی او را قسم می‏داد. تا اینکه بالاخره پذیرفت.

علی صورت بر زمین و در زیر پای ابراهیم گذاشت و در همان حال میگفت:
«اللهم اشهد» (خدایا تو شاهد این صحنه باش)
باری، پس از آن، شبانه با همان مرکب در چشم بهم زدنی به مدینه بازگشت
و به خدمت حضرت مشرف شد.
دست حضرت را بوسید و به انجام خدمت پرداخت.»

* علی بن یقطین اهل کوفه، ساکن بغداد و از یاران برجسته‌ی امام موسی کاظم علیه السلام بود.
او در کودکی نزد امام صادق علیه‏السلام مشرف شده و امام برایش دعای خیر کرده بود.
مردی دانشمند، محدّث، بافضیلت، و دلسوز که به دستور امام خود در دستگاه بنی عباس نفوذ داشت و تا مقام وزارت هارون پیش رفت. با اینکه در دستگاه طاغوت کار می کرد ولی تحت امر امام کاظم بود.
امام علیه‏السلام نیز او را مورد لطف و عنایت خاص خود قرار می‏داد و می‌فرمود:«ضمانت کردم که علی بن یقطین را آتش نسوزاند.» و نیز می‌فرمود: «من شهادت می دهم که علی بن یقطین اهل بهشت است.»
علی سرانجام در سال 180 هجری، یعنی سه سال قبل از شهادت امام کاظم علیه‏السلام، از دنیا رفت.

یا علی