سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پایان

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/1/14:: ساعت 1:22 صبح

سلام.

پیش‏نویس:

1- ان‏شالله در این روز جمعه و ایام ولادت پدر بزرگ‏وار حضرت صاحب(عج)، خدا در فرج‏شان تعجیل فرماید.

2- به‏سلامتی از مشهد برگشتیم. امیدوارم دعای ما لایق همه دوستان و حق‏داران بوده باشه.

3- در جهادی رسم‏ه که وقت سال تحویل، کارت پستال می‏دن به ملت؛ البته نه به این سادگی. لااقل باید 100تایی ماچ و بوسه بدی تا کارت‏ات حلال بشه. بعد یه هفته‏ای وقت داری که بدی رفقا برات یادگاری بنویسند توش. این عبارت رو یکی از دوستان عزیز که بار اول بود باهاشون هم‏سفر بودم و خیلی هم اذیت‏شون کردم برام نوشته. ببینم شما می‏فهمید چی فرموده‏اند.
- - - - - -

«به‏نام خالق حکمت

پایان همه چیز خوب است،
اگر رویدادی خوشایند نبود،
بدان هنوز به پایان نرسیده یا حکمتی در کار بوده.

سال نو، بهار زیبایی‏ها مبارک»

یا علی

- - - - - -
جناب «نام مخلوق: انسان» ظاهراً خوب موضوع رو درک فرموده اند:
«بله، متوجه شدیم چی فرمودند. کاملاً به‏نظرم صحیح‏ه؛ انقدر که بدیهی به‏نظر می‏رسه.
تنها نکته‏ای که مهم‏ه مراقب‏اش باشیم اینکه عملکرد خودمون رو در اتفاقات پیش‏آمده نادیده نگیریم، تا خدای‏نکرده دچار تعارض با این مطلب نشیم و صحت‏اش رو زیر سؤال نبریم. جالب اینه که متناسب با اعمال‏مون در هر کاری این موضوع هم تغییر می‏کنه. ولی در هر صورت خوش‏آیند. منتها مسلماً هر قدر بهتر عمل کنیم خوش‏آیندتر.
من تجربه دارم...
خیلی جمله‏ی عالمانه‏ای بود...»

جناب «ره‏سپار» هم فرموده‏اند:
«...من رشته محبت تو پاره می‏کنم/ شاید گره خورد به تو نزدیک‏تر شوم
این پارگی رو وقتی می‏بینیم باید بدونیم داستان هنوز به پایان نرسیده. پایان داستان گره مجدد و نزدیکی بیشتره که بعدش اتفاق میفته...»


دور هم خوش می‏گذره

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/1/11:: ساعت 12:0 صبح

سلام.

1- روز بعد باخت ایران به عربستان این رو نوشتم:

می‏گویند طرف‏داران آقای احمدی‏نژاد عوام‏اند و بقیه روشن‏فکر!
یعنی اصلاً معیار سطح فکر مردم ایران رأی احمدی‏نژاد خواهد بود.

اینجاست که آدم معنای اعتماد به‏نفس رو می‏فهم‏ه؛
یعنی می‏بینه که آدم‏ها چه‏طور بلدند فرافکنی کنند.

گمان‏ام همه‏مون هم شاهد مثال‏هاش رو به‏وفور دیدیم،
این هم دو نمونه (پیام‏ک) آخرش بعد باخت ایران به عربستان:

«تقصیر احمدی‏ه نه علی جون»

«به پا قدم احمدی‏نژاد ایران باخت»

به دومی جواب دادم که:
«سلام. بهانه خوبی‏ه. سال نو مبارک»
یه چیزی تو این مایه‏ها جواب داد که:
شاید به این بهانه دادمون رو از دست‏اش بگیریم!

خدا رو شکر که این همه منورالفکر داریم.

2- فرداش این به ذهن‏ام رسید:

اخبار می‏گه که جلسه هیئت دولت درباره باخت ایران بحث کردن!
خدایا امان از این شلختگی مملکت.
جناب کفاشیان مربی رو عزل کردند.
این هم شد حمایت؟ امنیت شغلی؟
این‏جوری سنگ رو سنگ بند می‏شه.

شماره 1 رو پس می‏گیرم.
یاد تغییرات دفعی و بی‏حساب و کتاب دولت تو سال‏های اخیر می‏افتم؛
تغییر ساعت، تعطیلات عید فطر، تغییر سود بانکی تو فرودگاه و امثال‏هم.

3- خبر دیگری شنیدم که نظرم کمی متعادل شد.

دولت امریکا به جنرال موتورز و کرایسلر فشار آورده
که اعلام ورشکستگی کنند.
به جنرال موتورز هم گفته که مدیر عامل‏اش رو عوض کنه.

بله، با این حساب ظاهراً همه جای دنیا آسمون همین رنگ‏ه.

پس حرجی به دکتر و دولت ایران نیست.
حرجی هم به طرف‏داران و مخالفین احزاب و گروه‏های سیاسی.

نتیجه‏گیری اخلاقی:
هم‏چنان همگی دور هم‏ایم.
کسی لازم نیست از رخت‏خواب پاشه کاری کنه!

یا علی

- - - - - -
دوست بزرگ‏واری ظاهراً در مورد 1 نظر داده‏اند که:
«گیره دیگه... یحتمل سقف خونه‏مون هم چکه کنه تقصیر دولت و احمدی نژاد و غیره است... متأسفانه رایج شده...»


خرابی‏ها

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/1/9:: ساعت 10:40 صبح

سلام.

1- خدا رو شکر.
ام‏سال هم راه‏مون دادند نوروز بیایم پابوس آقا.

یکی از محاسن این زیارت هفته دوم نوروز هر سال
این بود که می‏تونستم کمی خرابی‏های دو هفته جهادی رو آباد کنم.
(بموالاتکم... أصلَحَ ما کانَ فَسَدَ مِن دُنیانا)
اما ظاهراً ام‏سال خرابی‏های به‏جا مونده کم‏تر بوده.

واقعاً جهادی خوبی بود.
الحمدلله...

2- رئیس‏مون گفت کجا می‏ری 15 روز؟ بیا کار کن.
گفتم 15 روز نه، 20 روز.

گفت من که فقط دو سه روز می‏تونم نیام سر کار؛
بعدش حوصله‏ام سر می‏ره.
گفتم با ما بیاید تا ببینید وقت سرخاروندن پیدا می‏کنید یا نه.

یا علی


ترک عادت

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/1/7:: ساعت 6:58 صبح

سلام.

سال نو همگی مبارک. قبل رفتن نشد چند تا پستی که تو ذهن‏ام بود رو بذارم اینجا. الآن هم که تازه رسیدم، هنوز ساعت‏ام رو هم جلو نکشیدم و تا چند ساعت دیگه، طبق معمول، عازم دور دوم سفرهای نوروزی هستیم. خدا به خیر بگذرون‏ه.
- - - - - -

پام رو که گذاشتم اونجا،
دل‏ام واسه نت تنگ شد.
یعنی اصلاً هوایی شدم.
همه‏اش دنبال‏اش می‏گشتم.
نمی‏دونم چه حکمتی هم بود که خدا رو شکر
یافت می‏نشد.
فقط یه چیزی رو فهمیدم که اعتیاد بد دردی‏ه.
امیدوارم ترک عادت کرده باشم.
و البته امیدوارم بتونم این همه ای‏میل و فید و نظر و اتفاقات فیس‏بوک رو مدیریت کنم.

یا علی


<   <<   6      


بازدید امروز: 107 ، بازدید دیروز: 99 ، کل بازدیدها: 470849

پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ