سلام.
عرضي و ذاتي كه در اين بحث مطرح فرموديد در نزد اهل منطق، عرضي و ذاتي باب ايساغوجي( 2 نوع ديگر عرضي و ذاتي وجود دارد) است: ذاتي در اين باب به معناي آن چيزي است كه ماهيت به واسطه ي آن تقرر پيدا مي كند كه شامل جنس و فصل است. و عرضي آن هايي است كه بعد از تحقق ذات عارض ماهيت مي شود. و تقسيم مي شود به عام و خاص. مثلا«راه رونده» براي انسان عرض عام است چون شامل حيوان نيز مي شود و ضاحك براي انسان عرض خاص است. و هر كدام از اينها به لازم و مفارق تقسيم مي شود. و هكذا، عرض لازم آن عرضي است كه از ماهيت منفك نمي شود و عرض مفارق آن عرضي است كه انفكاك پذير است.
حال اين سوال پيش مي آيد كه تشخيص عرض لازم و ذاتي چگونه امكان پذير است؟
ابن سينا در اشارات و شفا مي گويد: لازم دو گونه است لازم مقوم و غير مقوم. لازم مقوم همان ذاتي باب ايساغوجي است. و لازم غير مقوم مصاحب و همراه است. و فرق بين مقوم و غيرمقوم در اين است كه لازم مقوم بالفعل است و لازم غيرمقوم بالقوه است(يعني از طريق مقايسه حاصل مي شود) مثال: عدد 2 نصف عدد 4 است: اين لازم غير مقوم و يا عرض لازم است. زيرا ما تا آن را با 4 مقايسه نكنيم برايمان حاصل نمي شود.
حال بحث اين است كه ما اگر مرديم بايد ببينيم چه چيزهايي در زندگي ذاتي است و چه چيزهايي عرض لازم يا مفارق يا ...
اين توضيح مختصر بود، مفصل ت آن فني تر مي شود.
التماس دعا