سلام
نكات قابل تامليست.. مسئله اينه كه ما همه چيز رو بر اساس اين دنيا مي سنجيم. حتي اگر بخوايم در مورد حركت گذشته مون هم قضاوتي كنيم و درسي بگيريم براي آينده، باز بر اساس برد و باخت هاي دنيايي ارزش گزاري مي كنيم. اين باور ما نيست كه اين دنيا بخش كوچكي از حيات دائمي ماست، و البته بخشي سرنوشت ساز. ما نه به كوچك بودنش وقعي مي نهيم، و نه به سرنوشت ساز بودنش!
چند روز پيش مفهوم مرگ داشت تو ذهنم مرور مي شد. هر كدوم از ما هنگام مواجهه با مرگ آشنايان دور و نزديك (نميگم خدايي ناكرده، چون نگاه منفي به مرگ رو قبول ندارم!) يه واكنشي نشون ميديم. يكي براي لحظه اي خيلي متاسف ميشه، يكي ميگه مثلا جوان بود و حيف شد! يكي به غصه و غم فراقي كه بايد مابقي ايام تحمل كنه فكر ميكنه، يكي ميگه حقش بود، نتيجه بديهاش بود! يكي ميگه چرا آدمهاي خوب زودتر مي ميرند! و...
اما انگار يه كسي كه حقيقت خلقت رو فهميده يه جور ديگه نگاه ميكنه! براي اون اين اتفاق چيز غريبي نيست، چيزيكه بخواد حتي تو خيالش ازش فرار كنه. براي اون اين اتفاق به سادگي و آرامش پرواز طائريه براي رهائيش. اون خيلي ساده ميگه هركسي كه از پيش خدا اومده، حتما كنار اون برميگرده.. انا لله و انا اليه راجعون..