• وبلاگ : سلام
  • يادداشت : جمعه 15 آبان 88
  • نظرات : 1 خصوصي ، 8 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + زسمك 

    با سلام و آرزوي توفيق

    خوب مي دونيد در اسلام در زندگي مشترك وظايف بين زن و مرد تقسيم شده بطوريكه مرد مسئول انجام كارهاي خارج از منزل و در واقع در پي كسب روزي حلال است و چقدر سخته:

    «الشاخِصُ في طَلَب الرزقِ الحلالِ کالمُجاهِدِ في سَبيل الله؛کسي که در طلب رزق حلال است،‏مانند کسي است که در راه خدا جهاد کند».

    و به نظر من اگه يه زن مسلمون بدونه كه همسرش در پي كسب روزي حلال براي همسر و فزرندانشه (چه چيزي با ارزشتر از اين) ديگه انتظار كمك هاي جزئي مثله ظرف شستن در خونه را نداره.

    ولي در عين حال با توجه به اين كه ما هميشه براي درس گرفتن به زندگي اهل بيت عليهم السلام رجوع مي كنيم، زندگي حضرت زهرا (سلام الله عليها) و امير المومنين علي (عليه السلام) بهترين الگو براي ما است...

    در زمان مجردي هم چه براي دختر و چه براي پسر كمك كردن در امور خونه و حتي ظرف شستن حسنه اي دارد كه بعنوان نيكي و احسان به والدين مخصوصا مادر مي شه اونرو به حساب آورد و مطمئنا پاداشي مضاعف در پي خواهد داشت.

    البته شما استاد اين حرفها هستيد‏، ببخشيد اگر زياد صحبت کردم.

    في امان الله

    پاسخ

    سلام. تشكر. البته در نوع اين بحث‏ها، هرچند كلي باشه، آدم دوست داره جنسيت طرف مقابل رو هم درنظر بگيره. ولي شايد اين بهتره كه بحث بدون دونستن و درنظر گرفتن جنسيت طرف مقابل انجام بشه. اما در اين مورد بنده هم كاملاً موافق‏ام. 1- تفاوت در قابليت‏ها و وظايف هست و نمي‏شه توقع داشت كه هم‏سر كارهاي طرف مقابل رو با همون كيفيت انجام بده. مثلاً خيلي از خانم‏ها ظرف‏شستن آقايون رو قبول ندارن، چون اون ظرافت و حساسيت رو تو كارشون نمي‏بينن. خوب، طبيعي است. هر چند استثنائات هم كم نيستند. 2- با اين بهانه‏ها نبايد از كمك و پذيرفتن مسئوليت انجام كارهاي هم‏سر به‏طور كلي سر باز زد. چون در بعضي مواقع اين پذيرش مسئوليت ضروري‏ه (واجب)، بعضي اوقات مطابق توصيه عقل و اخلاق‏ه (مستحب، كه تو كامنت شما هم بود)، و البته گاهي ابزاري‏ه براي امتيازگرفتن و دادن (نوعي عقل معاش). حالا از اينها كه بگذريم، نوشته حقير فقط يه احساس شخصي بود كه به نوعي از تنبلي آدم‏ها در اموري كه كم‏تر تجربه‏اش كردن برمي‏گرده. اون بنده خدايي كه پيش‏كسوت بود، خيلي آدم زحمت‏كش و سرشناسي بود كه اصلاً نمي‏شد در كل به‏اش گفت تنبل. ولي تو اين زمينه خودش رو تنبل مي‏دونست و اين خودش نوعي صداقت‏ه. با همين شناخت صحيح و واقع‏نگري آدم نسبت به خودش نقاط ضعف‏اش رو مي‏شناسه، بعد مي‏تونه به‏مرور با صفات خوب جاي‏گزين‏اش كنه. باز هم تشكر. يا علي