چقدر...
ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/11/15:: ساعت 10:58 عصرسلام.
چقدر سخته وقتی بهت میگن
تو یه آدم مذهبی به حساب میآی
و خواه ناخواه کارهات برای بقیه یه بار معنایی مضاعف داره.
چقدر خوبه آدمهایی اطرافت هستند
که به رفتارهات فکر میکنن،
خطابت میکنن
و راهنماییت میکنن.
چقدر خدا بهت لطف داره
که وقتی یه دوست باارزشی
یه دفعه زنگت میزنه
(این اصطلاح رو هم از اصفهانیها شنیدم)
و یه چیزی ازت میخواد
یه چیزی داشته باشی بهش بگی.
چقدر دانشگاه خوبه.
چقدر دوران دانشجویی خوبه.
چقدر دوست خوب خوبه.
خدایا شکرت
یا حسین شهید
- - - - - -
+ دلمون واسه برف تنگ شدهبود...
++ و این هم عنایت جناب «رهسپار»:
«... چه خوبه آدمها هرکدوم میتونن یه معنای خاص تو وجودشون داشتهباشن، که به اون شناخته و تعریف میشن..
و این معنا میتونه معنی بقیه آدمها رو تحتالشعاع خودش قرار بده..
و شالودهی وجودی اونها رو بسیار نزدیک به شالودهی وجودی تو بکنه..
و در این زمانه تو هم چون خدای خود آفرینندهای خلاق هستی که دست به آفرینش بزرگترین آفریدهی هستی -انسان- زدهای...
کاش آنچه میآفرینی به زیبایی انتظار او باشد.. کاش چون او زیباآفرین و بالابرنده باشی..»