مقایسه ایرانیها و چینیها
ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/11/23:: ساعت 11:56 عصرسلام.
یه سری مطلب گذاشتم کنار که خورد خورد بذارم اینجا. امیدوارم کهنه نشدهباشن و براتون تکراری هم نباشه.
- - - - - -
چنین دیدی در مورد چین برایمان تکراری است:
آیا میدانستید ناپلئون بناپارت سالها قبل چین را اژدهای خفته نامیدهبود؟
اما این مطلب رو هم از جناب میرزایی در مقایسه ایرانیها و چینیها بخوانید.
«یهبار تو تاکسی خطی، تو تهران، تو هوای برفی،
راننده با یه دست فرمون رو گرفتهبود،
با اون یکی دست یه فلاکس از زیر صندلی در آورد واسه خودش چای ریخت،
بعد گذاشت سر جاش و لیوان رو گرفت دستش،
رو لبش یه سیگار نصفه بود که یه دقیقه پیش آتیش کرده بود،
این ور لبش یه قند گذاشتهبود خیس بخوره که
یهو موبایلش زنگ زد.
گوشی رو گذاشت بیخ گوشش و با شونهش نیگه داشت،
شروع کرد به حرفزدن.
دید شیشه جلو بخار کرده و چیزی نمیبینه،
با اون دستش که به فرمون بود یه دستمال یزدی از زیر فرمون درآورد،
بخار رو پاک کرد.
دید ته سیگارش الآن میریزه.
یه ثانیه فرمون رو صاف کرد،
شیشه بغل رو داد پایین
سیگار رو تکوند.
شیشه رو داد بالا، سیگار رو دوباره گذاشت گوشه لب.
در همه این مدت هم داشت با یه پیکان فیروزهای با ?? تا
تو اتوبان همت تو برف رانندگی میکرد.
این یعنی ذهن ایرانی.
اما ذهن چینی:
من خودم رو کشتم تا یهبار هم که شده
واسه دلخوشی ما
راننده تاکسی پول رو صد متر قبل از رسیدن بگیره.
اصلاً امکان نداره!
حتماً وقتی رسیدی و ماشین رو خلاص کرد و دستی رو کشید و تاکسی متر رو زد،
اگه شب باشه چراغ رو هم باید بزنه،
بعد کرایه رو میگیره، بقیهی پولت رو میده!»
*
«یهبار یه بچه ایرانی چهار ساله
اینجا - یعنی چین - میره فروشگاه،
میبینه عکس بکگراند کامپیوتر صندوقدار، یه عکس مبتذله.
همینطور که صندوقداره داشته جنسها رو میزده،
این در عرض سه سوت عکس رو عوض میکنه.
یهو طرف میبینه و میگه جون مادرت همون قبلی رو بذار
چون ما اجازه نداریم عکس رو عوض کنیم،
من هم نمیدونم چهطوری قبلی رو دوباره بیارم!»
یا حسین شهید