سلام.

 

هیئت الزهرا، ظهر 28 صفر، مدرسه 

هیئت الزهراء (سلام الله علیها)
سه‏شنبه 6 اسفند 1387، 28 صفر
از ساعت 10:30 صبح
در دبیرستان مفید2
با حضور حاج آقای جاودان
برگزار می شود.

جلسه برای بانوان هم هست.

نشانی:
اتوبان صدر، بلوار کاوه شمالی، خیابان روشنایی، انتهای بن‏بست مفید

یا حسین شهید

- - - - - -
+ نمی‏دونم چرا امروز بوهای خوبی از امیرکبیر به مشام‏ام نمی‏آد. ان‏شالله که شامّه مشکل داشته‏باشه و عاقب‏اش ختم بخیر شه. (دوشنبه 5 اسفند 87؛ 11 صبح)
الآن زنگ زدم به مجتبا، اونجا بود. نتونستم چیزی بپرسم. ولی ظاهراً اوضاع خوب بود. خدا رو شکر.

ساعت 9:23 صبح این پیام‏ک اومده:
«سلام. امروز تدفین شهدا تو امیرکبیره. الآن تماس گرفتند و گفتند که علاوه‏بر همه مخالفت‏ها، گروهی گفته به هر نحو ممکن، حتی آشوب، می‏خوان نذارن که تدفین شهدا انجام شه. الآن بچه‏های پای‏گاه مقداد و یه تعداد دیگه تو میدان ولی‏عصر(عج) هستند. ولی تعدادشون خیلی کم‏ه. از بچه‏های دانش‏گاه‏ها کمک خواستند. به هر تعدادی که ممکن‏ه.» (حالا به اشکالات نگارشی‏اش گیر ندید.)

بعدش هم یه پیام‏ک از بچه‏های بسیج فنی و یه پیام‏ک از شماره‏ی عجیب با شروع 1! که هردو مشابه همین بودند، ولی کلی‏تر.
ظهر هم دو سه تا ماشین آوردن دم نمازخونه که به‏جای دسته عزاداری ملت رو ببرن تشییع.
ان‏شالله که خیره. (دوشنبه 5 اسفند 87؛ 2 عصر)

پیام آقا:
«باسمه تعالی
شهیدان، جوانان مؤمن و فداکاری بودند که برای دفاع از کشور و ملت در برابر متجاوزان به این آب و خاک جان خود را در کف دست گرفته و با نام و یاد خدا به میدان نبرد قدم نهادند. ملت ما و به ویژه جوانان امروز مدیون شهیدان‏اند. ازخودگذشتگی آن پاک‏بازان بود که اسلام و استقلال و آزادی را به ملت ایران هدیه کرد و ادای حق بزرگ آنان و تکریم یاد و نام آنان نشانه‏ی فداکاری به ارزش‏های والا است.
سلام خدا بر آنان.
سید علی خامنه‌ای»
(شما از این پیام چیزی در تأیید فرایند تشییع به این نحو برداشت می‏کنید؟)
(دوشنبه 5 اسفند 87؛ 4:22 عصر)

ایسنا ساعت 4:11 نوشته‏است که تشییع انجام شده. دکتر رهائی (رئیس دانشگاه)، دکتر کبکانیان (معاون پوهشی وزارت علوم) و یک مادر شهید صحبت کرده‏اند. فقط عده‏ای منتسب به طیف علامه تحکیم وحدت تجمعی کرده‏اند از باب اعتراض.
ظاهراً دوروز قبل هم مراسم استقبال برگزار شده +.
حالا باید خبرنامه امیرکبیر را دید. البته فیلتر است. (دوشنبه 5 اسفند 87؛ 4:30 عصر)

خبرنامه‏ی امیرکبیر سایت جالبی است. خبرهای‏اش را خوانده‏بودم ولی تو خودش نرفته‏بودم تا حالا.
عناوین اخبار را ببینید:
دانشگاه‏ها؛ اولین خبرش: » با ورود آیت الله خامنه ای به صحنه‏؛ بحران دفن شهید در دانشگاه بالا گرفت.
حقوق بشر؛ اولین خبرش: » یک عضو دیگر سندیکای واحد دستگیر شد.
زنان؛ اولین خبرش: » اعتراض کمپین بین المللی حقوق بشر و شیرین عبادی به اجرای حکم شلاق دو زن.
اجتماعی؛ اولین خبرش: » گسترش شپش در مدارس و کودکستان های تهران.(!!!)

شما خودتون ببینید که روی‏کرد چی‏ه دیگه.
دنبال اخبار تدفین می‏گردم. خبرهاش ساعت نداره که آدم بتونه حوادث رو دنبال کنه. اصلاً هم خبر دفن توش نیست. آخرین خبرش همون بحران قبل از تدفین‏ه؛ درحالی‏که ایسنا می‏گه تدفین تمام شده. حالا دارن چه سناریویی می‏نویسن معلوم نیست.

حالا قسمتی از آخرین خبر در مورد شهدا از خبرنامه امیرکبیر:
«در تحصنی که توسط شورای عمومی انجمن ‏اسلامی دانشگاه امیرکبیر و با حضور بیش از 500 تن از دانشجویان این دانشگاه در اعتراض به پروژه دفن “شهید” ‏در دانشگاه و “سوء استفاده از نام شهید” برای ایجاد “فضای خفقان” در دانشگاه برگزار شد،معترضین با طرح ‏شعارهای مختلف به مخالفت چند باره با این عمل پرداختند.آنان همچنین به بازداشت های اخیر دانشجویی از جمله ‏بازداشت حسین ترکاشوند، مجید توکلی، اسماعیل سلمانپور و کوروش دانشیارو ممنوع الورود شدن احمد قصابان، ‏سجاد ویس مرادی، علی اصغر سپهری و یوسف رشیدی به دانشگاه اعتراض کردند.»

(ظاهراً بیشتر دنبال خواسته‏های صنفی هستند تا تقدیس آرمان‏های شهدا). (دوشنبه 5 اسفند 87؛ 4:50 عصر)

حالا که کار و زندگی رو گذاشتم کنار و به‏یاد گذشته و بعد از مدت‏ها رفتم تو سایت‏های خبری، این خبر رو هم ببینید:
«بعد از ظهر یکشنبه 4 اسفند 87، جوانی که خود را اهل کنگاور کرمان‏شاه معرفی می‌کرد، به دلایل نامعلومی خود را در دانشگاه تهران به آتش کشید. به گزارش خبرنگار «تابناک» و به نقل از شاهدان عینی، جوانی که خود را اهل کنگاور معرفی می‌کرد و از مشکلاتی به تنگ آمده بود، پس از آن ‌که یک شیشه الکل صنعتی روی خود خالی کرد، در برابر دیدگان حیرت‌زده دانشجویان و در جلو کتابخانه مرکزی دانشگاه، خود را به آتش کشید. شاهدان این حادثه، ساعت وقوع آن را 15:30 گزارش کرده‌اند.» +.
این خیلی برام جالب بود که همون روز بعد از مدت‏ها ساعت 11 صبح کتاب‏خونه مرکزی بودم و تا 2 عصر هم دانش‏گاه پایین. خوب شد زودتر کارم تموم شد. (دوشنبه 5 اسفند 87؛ 5:7 عصر)
نکته جالبی که هست بقیه سایت‏ها مثل تابناک و ایرنا هم تا حالا خبر نهایی تدفین رو اعلام نکرده‏اند. راستی اینها هزاربار خبر رو بالا پایین می‏کنن تا به قبای کسی برنخوره و بعد می‏ذارن‏اش تو سایت؟

ایرنا ساعت 15:07 خبر نهایی رو گذاشت. ظاهراً نماز رو آقای محمدیان رئیس نهاد اقامه کرده‏اند. خبر صحبت‏های آقای کبکانیان (فقط همین رو، نه هیچ اطلاعات دیگه‏ای) رو هم 16:23 گذاشته‏بود.

اما ظاهراً ایکنا از ایرنا زرنگ‏تره. تو خبر ایکنا که 16:55 اومده یه چیز اضافه‏تر هم هست:
«حسینی قائم مقام وزیر علوم که به نمایندگی از وزیر در این مراسم حضور یافته بود، گفت: یادگاران دفاع مقدس ستارگانی هستند که به تعبیر مقام معظم رهبری شب‌زدگان را از دچار‌شدن به دامن اومانیسم نجات می‌دهند.»
در این خبر صریحاً حرفی از اعتراضات نیست، اما تحلیل انتهای‏اش جالب است:
«در جریان تدفین شهدا برخی می‌گفتند اینان اهل گریه‌اند و دانشگاه را با شهدا چه‌کار؟
باکی نیست، بگذار ما را اهل گریه بدانند و نیز متحجر تاریخ، آیا جز این است که امام شهیدان گفت: گریه‌ ما بر سید‌الشهداء(ع) زنده‌ نگه‌داشتن نام اوست. اگر اشکی می‌ریزیم نه در مظلومیت و غربت شهدا که آنان نیازی به اشک ما ندارند بر دل و احوال خویش می‌گرییم که از آنها جا مانده‌ایم. و شهدا را نباید در قبرستان‌ها خاک می‌کردیم جای آنها در دل ماست.
امروز مادرانی آمده‏بودند که هنوز فرزندان‏شان را نیافته‌اند و در بدرقه‏ی این شهدا زمزمه می‌کردند وقتی به جبهه رفتید قدرت در بازوانتان بود ولی امروز چرا سبک‌تر از قنداق بچگی‏تان شده‌اید. براستی مادران شهدا شیر غیرت را به آنها دادند تا فردا مقابل حضرت زهرا و زینب شادمان باشند.
مراسم تشیع و تدفین شهدا به پایان رسید ولی یادمان باشد شهدا و امام شهدا را فراموش نکنیم که ظلم است فراموشی آنها.»

شاید چیزی که دل من را سوزاند، اینکه امروز هم نرفتم امیرکبیر، این بود که
دیروز خدا زد تو سرم و رفتم دانش‏گاه پایین. واقعاً حس کردم که از خاطره‏ی حضور پرشور آن روز تدفین، یک سکو مانده که روی‏اش و پشت به شهدا زمانی دو دختر کم حجاب و زمانی یک آدم ریشوی تسبیح به‏دست می‏نشینند. بقیه اوقات هم شهدا بدون مشتری‏اند. حتی گاهی روی‏ام نمی‏شد برم نزدیک که برای‏ام فاتحه‏ای بخوانند. نمی‏گویم چه باید بکنیم و چه نه. فقط مبهوت‏ام از بی‏معرفتی خودم که در همین‏اش زاییده‏ام. نمی‏دونم. اگه واقعاً هیچ کار فرهنگی زیرساخت نمی‏خواد و می‏شه مثل خشت همه‏چیز رو روی هم چید، سنگ‏فرش خیابون‏ها رو بکنیم یه چیز مقدس، ببینیم چه مؤلفه‏ی فرهنگی- مذهبی‏مون بهتر می‏شه. جز اینکه رکورد سرعت وارونه‏کردن پوستین اسلام رو می‏شکونیم؟ و مسابقه‏ی سبقت شعار از شعور رو برنده می‏شیم؟
(دوشنبه 5 اسفند 87؛ 17:43)
آخرین خبری که تو خبرنامه امیرکبیر دیده می‏شه اینه:
«طبق گزارشات رسیده بعد از این اعتراضات و ادامه آنها که با برخورد شدید نیروهای داخل دانشگاه اعم از انصار، نیروهای انتظامی، انصار حزب الله که از صبح روز دوشنبه در دانشگاه مستقر شده بودند، نیروهای بیرون دانشگاه که از دانشگاه تهران به پلی تکنیک لشکرکشی کرده بودند به دانشگاه رسیدند و از ساعت 12:30 درگیری ها به شدت افزایش پیدا کرده است.»
یعنی لااقل مال پنج ساعت قبل. گمان کنم فیلتر خبرهای اونها بیشتر از سایت‏های دولتی‏ه. ان‏قدر خبرها رو بالا پایین می‏کنن که همه‏چیز به‏نفع‏شون بشه.
(دوشنبه 5 اسفند 87؛ 18:00)

تو نمازخونه یه نشریه به نام «ره‏جو» بود که ظاهراً بچه‏ها از امیرکبیر آورده بودن‏اش. درباره‏ی شبهات تدفین بود.

یکی از بزرگ‏واران تو نظرات این‏طور نوشته‏اند:
«اون روزها (زمان امام مجتبی(ع)) نبودم، اما یاد شهادت امام حسن(ع) افتادم و اینکه همون اتفاق‏ها همچنان در تاریخ داره تکرار میشه...
هنوز جهل و بغض دوستان نادان و دشمنان بدخواه ... و هر روز صدای اعتراض ما خاموش و خاموش‏تر می‏شه.»
(دوشنبه 5 اسفند 87؛ 19:00)
روزهای آخر صفر دعای‏مان کنید. یا حسین شهید

و همان بزرگ‏وار در ادامه فرموده‏اند که:
«در جامعه‏ای که پر از شعارهای به فعلیت درنیامده است، افزودن شعاری بر شعارها، و قالبی بر قالب‏ها، تنها شهر رو به نام ارزش‏های فراموش‏شده آذین می‏کنه. حال آنکه درد اجتماع ما ندانستن این نام‏ها نیست، نشناختن آنهاست.»
(سه‏شنبه 6 اسفند 87؛ 5:00 عصر)

این پست را هم از دید یک شاهد در ماجرا ببینید. (چهارشنبه 7 اسفند 87؛ 10:50 صبح)