بانه
ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/3/31:: ساعت 12:44 صبحسلام.
به من حق بدید کمی خسته و کلافه شده باشم از اوضاع موجود. امشب یه قصه میگم ببینم خوشتون میآد یا نه.
- - - - - -
پست دهخدا رو یادتونه؟
این هم یه داستان واقعی مشابه اون.
جمعه شب رفته بودیم منزل یکی از اقوام نزدیک،
دیدیم یه تلهویزیون 46 اینچ سونی خریده.
ظاهرش LCD بود و روش نوشته بود LED.
پرسیدم از کجا خریدیناش؟
گفتن بگم باورت نمیشه.
تلهفن رو برداشتم و زنگ زدم به 118،
شماره 118 بانه رو گرفتم.
از اونجا تلهفن چندتا مغازه صوتی تصویری رو گرفتم.
ایّام سفر رهبری به کردستان بود و اوضاع واردات خراب.
چند روزی صبر کردیم تا مدل مورد نظرم پیدا شد.
حالا اینجاش برام جالب بود.
مغازهداره گفته بود 1.5 میلیون بریز به حساب
(حدود یکسوم قیمت جنس)
تضمینی بدم برات بیاره.
فامیل ما هم 3 میلیون ریخته بود به حساباش.
حساب کی؟ کسی که چند صدکیلومتر ازش دور بود،
تا حالا ندیده بودش، نه معرّفی، نه شناختی.
نماینده اون طرف هم جنس رو گذاشته بود روی روآ و آورده بود.
طرف ساعت 2 عصر رسیده بود تهران.
چه روزی؟
روز همایش حامیان دکتر محمود تو مصلّی.
تا ساعت 10:30 شب تو خیابونها گیر کرده بوده بیچاره.
خلاصه جنس رو تحویل میده، راهاش میاندازه،
بقیه پول رو میگیره و همون نصف شبی برمیگرده بانه.
این بود داستان بی سر و ته ما.
یاد تئاتر تلهویزیونی کسب و کار آقای فابریتزی بخیر.
و یاد مرحوم احمد آقالوی عزیز.
یا علی