سلام.

1- یکی از سخن‌رانی‌های آقای حق‌شناس(ره) رو می‌شنیدم،
این قسمت‏اش برام جالب بود.
ایشون بعد از ذکر آیات 103 و 104 کهف این‌طور ادامه دادند:

«... استاد نداره دیگه عزیز من؛
شبان وادی ایمن گهی رسد به مراد   /    که چند سال به‌جان خدمت شعیب کند
تا حضرت موسی(علی نبینا و علیه الصلوه و السلام)
خدمت شعیب نرفت، عصا رو نگرفت عزیز من.
باید استاد لازم‌ه، پیش استاد بری، عرضه بکنی اعمال‌ات رو.

یک شب براتون عرض کردم همین حضرت عبدالعظیم(علیه الصلوه و السلام)
در زیارت‌اش می‌خونیم، ببین مقام‌اش برای چی رفته بالا؟
من زار العبدالعظیم ب‏ری، کمن زار الحسین بکربلا.
خوب. (این به‏خاطر درستی عقایدش بود و عرضه‏ی آن به امام زمان‏اش)*
(باید خدمت استاد عرضه کنی که) آقا جون،
روش من این‌ه، عقیده من این‌ه، کردار من این‌ه، در اونجا این‌ه، در فلان این‌ه...»

(توشه 21م رو که یادتون هست.)

2- دهه آخر ماه مبارک،
و شب و روز آخر.
می‌گن در پایان هر روز این ماه و وقت افطار هزار هزار کس از آتش جهنم آزاد می‌شن،
در شب و روز جمعه و در هر ساعت‌اش هزار هزار کس،
و در شب و روز آخر به اندازه‌ی تمام ماه آزاد می‌کنند.

3- أعوذ بجلال وجهک الکریم
أن ینقضی عنی شهر رمضان
أو یطلع الفجر من لیلتی هذه
و لک قبلی تبعه أو ذنب تعذبنی علیه.

* برخی منابع ماجرای عرضه‏ی عقاید حضرت عبدالعظیم به امام هادی(ع):
+ کتاب «شرح حدیث عرض دین حضرت عبدالعظیم حسنی علیه‏السلام»، نویسنده: آیت اللّه‏ العظمی لطف اللّه‏ صافی گلپایگانی، ناشر و محل نشر: آستانه مقدسه حضرت معصومه علیهاالسلام، قم، 1378.
، + و «محک ایمان؛ آموزه‏های حدیث عرض دین حضرت عبدالعظیم حسنی».

یا علی

- - - - - -
+ مراسم احیاء در لیالی قدر با حضور حجت الاسلام و المسلمین جاودان؛ ساعت 23:30 الی 3:30 بامداد
مکان: خیابان 17 شهریور- نرسیده به میدان شهدا- سمت راست- جنب ورزشگاه 17 شهریور- دبیرستان سادات موسوی

++ تا بعد ماه مبارک که قرار نیست این خراب‌آباد رو به‌روز کنم. تا بعدش ببینیم خدا چی می‌خواد.
از همه‌ی بزرگ‌واران طلب حلالیت و دعای خیر دارم و به خدای بزرگ می‌سپارم‌تون.

+++ برخی از نظرات و بحث‏ها:

* جناب «ره‏سپار»:
«استاد همیشه لازم‏ه. تو تمامی علوم. مثل دانشگاه که اگه بخوای از کمک استاد بهره‏مند بشی جلو می‏افتی و خیلی چیزها رو ساده‏تر و عمیق‏تر می‏آموزی، در علوم دینی هم همین‏طوره و به‏خاطر اهمیت موضوع این مسئله حیاتی‏تر می‏شه.
اما چند نکته هست. استاد خوب به‏نظر من کسی‏ه که درست فکرکردن رو یاد آدم بده. نه اینکه بگه این‏جوری که من می‏گم فکر کن. تو مسائل دینی به‏خاطر پیوندی که این‏گونه مباحث با خدا دارن، آدم‏ها ناخودآگاه می‏رن تو موضع کوچک‏دانستن خود. این موضع در مقابل خدا درست‏ه، اما خیلی وقت‏ها به اشتباه در مورد استاد هم اتفاق می‏افته. انگار به خودت اجازه نمی‏دی تصور کنی استادت داره اشتباه می‏گه. یا ممکن‏ه یه چیزی رو اشتباه بدونی، اما اگه همون رو استادت بگه ازش قبول کنی. این پدیدآورنده جهل دینی‏ه. تو علوم دیگه هم جهالت‏هایی همیشه بوده و هست، اما به این خطرناکی نیست. چون جهل دینی با یه تقدس خاصی همراه‏ه. درحالی‏که در علوم دیگه این‏طور نیست. ضمن اینکه چون علوم دینی اهمیت زیادی دارن، جهل توشون بیشتر آسیب‏زننده است تا سایر علوم.
انقدر به‏نظرم خطرناک می‏آد این جهل دینی، که گاهی فکر می‏کنم خطر انکار دین کمتره از خطر قبول دین از روی جهل‏ه.
آدم‏هایی رو دیده‏ام که استاد داشته‏اند. نه حتی لزوماً دینی، شاید مرید یه پیر طریقت بودن تو شکل دل‏خواه خودشون. دیده‏ام که اون آدم رو 100 درصد قبول داشتن و به‏اش اجازه دادن تو تمام مسائل حتی مسائل شخصی زندگی‏شون وارد بشه. درحالی‏که اون آدم تخصص همه زمینه‏ها رو نداره. این تعمیم معمولاً تو مریدانی که خیلی مرادشون رو قبول دارن اتفاق می‏افته. متأسفانه!
شاید بهتر باشه این‏جور وقت‏ها آدم به‏جای استاد از اساتید استفاده کنه. چون به‏نظرم تنها خداست که یگانه است، دلیلی نداره اون یگانگی رو به استاد هم بخوایم نسبت بدیم.

اینها دلایلی‏ه که همیشه از داشتن استاد نگران بوده‏ام. درحالی‏که می‏دونم استادداشتن تسهیل‏کننده ره‏پویی حقیقت‏ه، خطرات‏اش رو هم جدی می‏دونم. نمی‏دونم چه باید کرد؟»

حقیر هم این‏گونه پاسخ دادم:
دغدغه‏های به‏جایی است. هدف تربیت و رشد است. برای هر کسی نسخه‏ای لازم است و هر بی‏ماری طبیب متخصص خود را نیاز دارد. کم‏تر طبیبی برای تمامی دردها و بی‏ماران یافت می‏شود. هدف این‏گونه نوشتار حقیر نیز ترویج یک شخص خاص نیست، بل‏که تذکر به اهمیت موضوع است.
یه مثلی هست که می‏گن می‏ارزه آدم نصف عمرش رو بگرده تا استاد پیدا کنه. این نشون می‏ده که استاد هر آدم معروف و معتبری نیست و جای‏گاه‏اش خیلی خاص‏ه و قاعدتاً برای آدم‏ها فرق می‏کنه. تو خود سایت حاج آقا هم مطالب مختلفی درباره نحوه ارتباط با استاد ذکر شده، مانند: http://javedan.ir/?action=show_news&news_id=595 و http://javedan.ir/?action=show_news&news_id=594 و http://javedan.ir/?action=show_news&news_id=278 و http://javedan.ir/?action=show_news&news_id=266 و http://javedan.ir/?action=show_news&news_id=70 و http://javedan.ir/?action=show_news&news_id=188

** آقا «علیرضا»ی عزیز:
«البته یک‏سری‏ها هم اصلاً استاد نداشتند، مثل آقای بهاءالدینی(ره).
به‏نظرم کسی که قراره راه هدایت رو باز کنه خودش نسخه کامل رو می‏پیچه. اگر نیاز به استاد باشه خود استاد به استقبال طرف می‏آد.»

*** در پیام‏های خصوصی هم نوشته‏اند که:
«یه محرک لازم‏ه... می‏تونه اسم‏اش استاد باشه، کتاب باشه... مهم اینکه محرک‏ات باشه... چشم‏ات رو باز کنه و راه نشون بده...
اما استاد باید نمونه تقوا باشه برامون... با تقوا آرامش شاگرد و بصیرت‏اش بیشتر می‏شه...»

**** جناب «نفحه» هم این پست قابل تأمل رو معرفی کردند که قسمت‏هایی‏اش رو اینجا می‏آرم:
«اگر در پیچیدگی‏های درونی و دشواری‏های تربیتی انسان اندیشه شود و راه‏زن‏های مرئی و نامرئی که در کمین او نشسته‏اند به‏حساب آید، بی‏تردید ضرورت استاد و راهنما در اخلاق احساس می‏گردد. چراکه با تکیه بر عصای عقل، استعداد و ذکاوت ذاتی، نمی‏توان گلیم انسانی را از آب زندگی بیرون آورد و در هر حال و هوایی راه را یافت و پیمود.
عارف بلند پایه حاج میرزا علی آقای قاضی(ره) می‏فرمایند: «کسی که طالب راه سلوک طریق خدا باشد اگر برای پیداکردن استاد این راه نصف عمر خود را در جستجو و تفحص بگذارد تا پیدا کند، ارزش دارد. کسی که به استاد رسید نصف راه را طی کرده‏است.‏»
حضرت امام خمینی(ره) نیز توصیه می‏کند که: «استاد اخلاق برای خود معین کنید، جلسه وعظ و خطابه و پند و نصیحت تشکیل دهید. خودرو نمی‏توان مهذب شد… چه‏طور برای هر علم و صنعتی در دنیا استاد لازم است، لیکن علوم معنوی به تعلیم و تعلم نیازی ندارد و بدون معلم حاصل می‏گردد!!؟   »

***** جناب «محمد علی» عزیز هم فرموده‏اند:
«توی مقدمه کتاب *در محضر لاهوتیان* نوشته آقای مجاهدی (در احوالات شیخ جعفر مجتهدی) یه توضیحی در مورد *سالکان مجذوب* و *مجذوبان سالک* اومده که فکر می‏کنم مفید باشه. خلاصه‏اش این‏ه که سالکان مجذوب ابتدا مجذوب خدا می‏شوند و سپس سالک. یعنی یه اتفاق اونها رو مجذوب می‏کنه، بدون هیچ استادی. مثل شیخ جعفر مجتهدی یا ملا آقاجان زنجانی و ...
و سالکان مجذوب کسانی هستند که با انجام یه سری اعمال (که اغلب استاد تجویز می‏کنه) به مراحلی می‏رسند و ...
می‏شه نتیجه گرفت که چون ما جزو مجذوبان سالک نیستیم، پس نیاز به استاد داریم ...
و یک لحظه نگاه در رخ دل‏ربای او کار هزاران استاد کند ...
اللهم ارزقنا...»