خدمت شعیب
ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/6/17:: ساعت 1:16 صبحسلام.
1- یکی از سخنرانیهای آقای حقشناس(ره) رو میشنیدم،
این قسمتاش برام جالب بود.
ایشون بعد از ذکر آیات 103 و 104 کهف اینطور ادامه دادند:
«... استاد نداره دیگه عزیز من؛
شبان وادی ایمن گهی رسد به مراد / که چند سال بهجان خدمت شعیب کند
تا حضرت موسی(علی نبینا و علیه الصلوه و السلام)
خدمت شعیب نرفت، عصا رو نگرفت عزیز من.
باید استاد لازمه، پیش استاد بری، عرضه بکنی اعمالات رو.
یک شب براتون عرض کردم همین حضرت عبدالعظیم(علیه الصلوه و السلام)
در زیارتاش میخونیم، ببین مقاماش برای چی رفته بالا؟
من زار العبدالعظیم بری، کمن زار الحسین بکربلا.
خوب. (این بهخاطر درستی عقایدش بود و عرضهی آن به امام زماناش)*
(باید خدمت استاد عرضه کنی که) آقا جون،
روش من اینه، عقیده من اینه، کردار من اینه، در اونجا اینه، در فلان اینه...»
(توشه 21م رو که یادتون هست.)
2- دهه آخر ماه مبارک،
و شب و روز آخر.
میگن در پایان هر روز این ماه و وقت افطار هزار هزار کس از آتش جهنم آزاد میشن،
در شب و روز جمعه و در هر ساعتاش هزار هزار کس،
و در شب و روز آخر به اندازهی تمام ماه آزاد میکنند.
3- أعوذ بجلال وجهک الکریم
أن ینقضی عنی شهر رمضان
أو یطلع الفجر من لیلتی هذه
و لک قبلی تبعه أو ذنب تعذبنی علیه.
* برخی منابع ماجرای عرضهی عقاید حضرت عبدالعظیم به امام هادی(ع):
+ کتاب «شرح حدیث عرض دین حضرت عبدالعظیم حسنی علیهالسلام»، نویسنده: آیت اللّه العظمی لطف اللّه صافی گلپایگانی، ناشر و محل نشر: آستانه مقدسه حضرت معصومه علیهاالسلام، قم، 1378.
، + و «محک ایمان؛ آموزههای حدیث عرض دین حضرت عبدالعظیم حسنی».
یا علی
- - - - - -
+ مراسم احیاء در لیالی قدر با حضور حجت الاسلام و المسلمین جاودان؛ ساعت 23:30 الی 3:30 بامداد
مکان: خیابان 17 شهریور- نرسیده به میدان شهدا- سمت راست- جنب ورزشگاه 17 شهریور- دبیرستان سادات موسوی
++ تا بعد ماه مبارک که قرار نیست این خرابآباد رو بهروز کنم. تا بعدش ببینیم خدا چی میخواد.
از همهی بزرگواران طلب حلالیت و دعای خیر دارم و به خدای بزرگ میسپارمتون.
+++ برخی از نظرات و بحثها:
* جناب «رهسپار»:
«استاد همیشه لازمه. تو تمامی علوم. مثل دانشگاه که اگه بخوای از کمک استاد بهرهمند بشی جلو میافتی و خیلی چیزها رو سادهتر و عمیقتر میآموزی، در علوم دینی هم همینطوره و بهخاطر اهمیت موضوع این مسئله حیاتیتر میشه.
اما چند نکته هست. استاد خوب بهنظر من کسیه که درست فکرکردن رو یاد آدم بده. نه اینکه بگه اینجوری که من میگم فکر کن. تو مسائل دینی بهخاطر پیوندی که اینگونه مباحث با خدا دارن، آدمها ناخودآگاه میرن تو موضع کوچکدانستن خود. این موضع در مقابل خدا درسته، اما خیلی وقتها به اشتباه در مورد استاد هم اتفاق میافته. انگار به خودت اجازه نمیدی تصور کنی استادت داره اشتباه میگه. یا ممکنه یه چیزی رو اشتباه بدونی، اما اگه همون رو استادت بگه ازش قبول کنی. این پدیدآورنده جهل دینیه. تو علوم دیگه هم جهالتهایی همیشه بوده و هست، اما به این خطرناکی نیست. چون جهل دینی با یه تقدس خاصی همراهه. درحالیکه در علوم دیگه اینطور نیست. ضمن اینکه چون علوم دینی اهمیت زیادی دارن، جهل توشون بیشتر آسیبزننده است تا سایر علوم.
انقدر بهنظرم خطرناک میآد این جهل دینی، که گاهی فکر میکنم خطر انکار دین کمتره از خطر قبول دین از روی جهله.
آدمهایی رو دیدهام که استاد داشتهاند. نه حتی لزوماً دینی، شاید مرید یه پیر طریقت بودن تو شکل دلخواه خودشون. دیدهام که اون آدم رو 100 درصد قبول داشتن و بهاش اجازه دادن تو تمام مسائل حتی مسائل شخصی زندگیشون وارد بشه. درحالیکه اون آدم تخصص همه زمینهها رو نداره. این تعمیم معمولاً تو مریدانی که خیلی مرادشون رو قبول دارن اتفاق میافته. متأسفانه!
شاید بهتر باشه اینجور وقتها آدم بهجای استاد از اساتید استفاده کنه. چون بهنظرم تنها خداست که یگانه است، دلیلی نداره اون یگانگی رو به استاد هم بخوایم نسبت بدیم.
اینها دلایلیه که همیشه از داشتن استاد نگران بودهام. درحالیکه میدونم استادداشتن تسهیلکننده رهپویی حقیقته، خطراتاش رو هم جدی میدونم. نمیدونم چه باید کرد؟»
حقیر هم اینگونه پاسخ دادم:
دغدغههای بهجایی است. هدف تربیت و رشد است. برای هر کسی نسخهای لازم است و هر بیماری طبیب متخصص خود را نیاز دارد. کمتر طبیبی برای تمامی دردها و بیماران یافت میشود. هدف اینگونه نوشتار حقیر نیز ترویج یک شخص خاص نیست، بلکه تذکر به اهمیت موضوع است.
یه مثلی هست که میگن میارزه آدم نصف عمرش رو بگرده تا استاد پیدا کنه. این نشون میده که استاد هر آدم معروف و معتبری نیست و جایگاهاش خیلی خاصه و قاعدتاً برای آدمها فرق میکنه. تو خود سایت حاج آقا هم مطالب مختلفی درباره نحوه ارتباط با استاد ذکر شده، مانند: http://javedan.ir/?action=show_news&news_id=595 و http://javedan.ir/?action=show_news&news_id=594 و http://javedan.ir/?action=show_news&news_id=278 و http://javedan.ir/?action=show_news&news_id=266 و http://javedan.ir/?action=show_news&news_id=70 و http://javedan.ir/?action=show_news&news_id=188
** آقا «علیرضا»ی عزیز:
«البته یکسریها هم اصلاً استاد نداشتند، مثل آقای بهاءالدینی(ره).
بهنظرم کسی که قراره راه هدایت رو باز کنه خودش نسخه کامل رو میپیچه. اگر نیاز به استاد باشه خود استاد به استقبال طرف میآد.»
*** در پیامهای خصوصی هم نوشتهاند که:
«یه محرک لازمه... میتونه اسماش استاد باشه، کتاب باشه... مهم اینکه محرکات باشه... چشمات رو باز کنه و راه نشون بده...
اما استاد باید نمونه تقوا باشه برامون... با تقوا آرامش شاگرد و بصیرتاش بیشتر میشه...»
**** جناب «نفحه» هم این پست قابل تأمل رو معرفی کردند که قسمتهاییاش رو اینجا میآرم:
«اگر در پیچیدگیهای درونی و دشواریهای تربیتی انسان اندیشه شود و راهزنهای مرئی و نامرئی که در کمین او نشستهاند بهحساب آید، بیتردید ضرورت استاد و راهنما در اخلاق احساس میگردد. چراکه با تکیه بر عصای عقل، استعداد و ذکاوت ذاتی، نمیتوان گلیم انسانی را از آب زندگی بیرون آورد و در هر حال و هوایی راه را یافت و پیمود.
عارف بلند پایه حاج میرزا علی آقای قاضی(ره) میفرمایند: «کسی که طالب راه سلوک طریق خدا باشد اگر برای پیداکردن استاد این راه نصف عمر خود را در جستجو و تفحص بگذارد تا پیدا کند، ارزش دارد. کسی که به استاد رسید نصف راه را طی کردهاست.»
حضرت امام خمینی(ره) نیز توصیه میکند که: «استاد اخلاق برای خود معین کنید، جلسه وعظ و خطابه و پند و نصیحت تشکیل دهید. خودرو نمیتوان مهذب شد… چهطور برای هر علم و صنعتی در دنیا استاد لازم است، لیکن علوم معنوی به تعلیم و تعلم نیازی ندارد و بدون معلم حاصل میگردد!!؟ »
***** جناب «محمد علی» عزیز هم فرمودهاند:
«توی مقدمه کتاب *در محضر لاهوتیان* نوشته آقای مجاهدی (در احوالات شیخ جعفر مجتهدی) یه توضیحی در مورد *سالکان مجذوب* و *مجذوبان سالک* اومده که فکر میکنم مفید باشه. خلاصهاش اینه که سالکان مجذوب ابتدا مجذوب خدا میشوند و سپس سالک. یعنی یه اتفاق اونها رو مجذوب میکنه، بدون هیچ استادی. مثل شیخ جعفر مجتهدی یا ملا آقاجان زنجانی و ...
و سالکان مجذوب کسانی هستند که با انجام یه سری اعمال (که اغلب استاد تجویز میکنه) به مراحلی میرسند و ...
میشه نتیجه گرفت که چون ما جزو مجذوبان سالک نیستیم، پس نیاز به استاد داریم ...
و یک لحظه نگاه در رخ دلربای او کار هزاران استاد کند ...
اللهم ارزقنا...»