خدا را فراموش نکن
ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/8/11:: ساعت 11:40 عصرسلام.
این مطلب رو یکی از دوستان، به نقل از اینجا، ایمیل کرده بود. خوشام آمد و خواستم برای شما هم تبلیغاش کنم.
- - - - - -
«یکى از ویژگیهاى مرحوم علامه طباطبایى(ره)
دائمالذکربودن ایشان بود.
حتى نقل شده است:
در اواخر عمر که دچار کسالت شدید و عصبى بودند،
حتى نزدیکان را نمىشناخت و از خورد و خوراک غافل بود؛
یعنى اگر لیوان آب یا غذا را به دستاش مىدادند
تا نمىگفتند، بخور، نمىخورد.
ولى در همان حال، آهسته ذکر مىگفت
و به یاد خدا بود و گویا در عالم دیگر است.
در لحظات آخر عمرش یکى از شاگردان خصوصى علامه مىگفت:
از ایشان پرسیدم چه کنم در نماز به یاد خدا باشم و حضور قلب داشته باشم؟
براى شنیدن بیانات استاد، گوشام را نزدیک دهاناش بردم،
چند بار فرمودند:
توجه، مراقبه. توجه، مراقبه. به یاد خدا باش و خدا را فراموش نکن.»
یا علی
- - - - - -
+ طبق محاسبه حقیر، امشب شب پانزدهم ذیالقعده است...
«شب مبارکی است. خداوند نظر رحمت میفرماید بر بندگان مؤمنین خود...»
خوش به سعادت اهلاش.
+ آرشیو گودرم رو میدیدم که چیها توش دارم، به این مطلب برخوردم که الآن اصل وبلاگاش تعطیل شده و من عیناش رو نقل میکنم. خدا نویسندهاش رو خیر بده و باعث و بانی تعطیلی وبلاگ رو هدایت کنه. واقعاً حیف نبود؟
«به نام خدا
سلام
1- امشب شب پانزدهم ماه ذی القعده است. شب مبارکی است خداوند نظر رحمت می فرماید بر بندگان مومنین خود و کسیکه در این شب به طاعت حقتعالی مشغول باشد، از برای او باشد اجر صد نفر روزه دار ملازم مسجد که معصیت نکرده باشند خدا را طرفه العینی. پس این شب را مغتنم شمار و مشغول کن خود را به طاعت و عبادت و نماز و طلب و حاجات از خدا. همانا روایت شده که هر که شوال کند در این شب حاجتی از خداوند به او عطا خواهد شد.(مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی)
2-روز بیست و سوم این ماه که امسال مصادف است با شنبه 2 آذر، روز زیارتی آقا امام رضا (ع) است.
مشهدی هاش ما رو هم دعا کنن.
یا حق
------------------------------------------
به نام خدا
سلام
پرستش به مستیست در کیش مهر
برونند زین جرگه هشیار ها
امروز روز بزرگداشت مرحوم علامه طباطبایی(ره) است
1- اولین تصور خودآگاه من از ایشان، مربوط می شود به روزهای اولی که وارد دانشگاه شده بودم .و تازه کتاب «بدایه الحکمه» علامه را به طور خصوصی با استاد بزرگوارمان آقای دکتر عالمی شروع کردیم. این کلاس ها به مدت 4 سال ادامه داشت و قبل از کلاس های رسمی بین ساعات 7 تا 8 صبح تشکیل می شد. استاد ما پیش از شروع کلاس، گفتند : اگر چه موضوع کلاس ما فلسفه است و متن بدایه هم فلسفی است اما من می خواهم با یک خاطره از مرحوم علامه شروع کنم. یک بار در حال گذر از کوچه ای بودند که پسر بچه ای با دوچرخه اش چنان با ایشان برخورد می کند که ایشان تماما نقش زمین می شوند. بعد از اینکه از جا بر می خیزند اولین جمله ای که می گویند این است که پسر جان حالت خوبه، چیزیت نشد؟ دوچرخه ات خراب نشد....
یادش به خیر چه کلاس های پر باری بود. ما در آن کلاس ها یه دوره فلسفه اسلامی و یه دوره معارف اسلامی رو به طور عمیق و با مباحثه های طولانی فراگرفتیم.
2- کتاب «مهر تابان» یادنامه ی مرحوم علامه طباطبایی است که به قلم آیه الله سید محمد حسین حسینی تهرانی نوشته شده است. کتاب بسیار دلنشین و خواندنی است
3- در وصف مرحوم علامه همین بس که امثال استاد مطهری ها را تربیت کردند.
4- کتاب «ولایت نامه» ایشان عمق و اساس معنای ولایت را در نزد شیعه توضیح داده است. متاسفانه این کتاب کمتر شناخته شده است.
5- کتاب «شیعه در اسلام» آنقدر به زبان ساده نوشته شده است که همگان می توانند پای صحبت این کتاب بنشینند.
6- تفسیر المیزان، نهایه الحکمه، رسائل توحیدی و ...
یا حق
---------
یک اتفاق و یک سوال:
دیشب که می خواستم بخوابم، دیدم شوفاژ اتاقم چکه می کند. سطلی زیر آن گذاشتم. دختر عمه ی گرام هم دیشب منزل ما بودند . به اسرار من روی تخت خوابید و من پایین، روی زمین ،کنار شوفاژ. بگذریم از اینکه او فکر می کرد که من دارم ایثار می کنم، اما من کلا بعضی از شب ها، روی زمین می خوابم. بنده خدا مثل من شدید سرما خورده بود. اون، خوش به حالش، تا سرش رو گذاشت روی متکی خوابید. اما من ماجرا داشتم. این صدای چکه ی آب دیوانه ام کرده بود. دیگه سرتان را درد نیاورم که گاه گاه احساس می کنم، صدای بال پشه ایی که در خانه ی همسایه است را هم می شنوم.
چشمتان روز بد نبیند. هر لحظه که می گذشت نشتی آب بیشتر می شد. هر نیم ساعت من مجبور بودم، سطل را خالی کنم. حالا من مواظب بودم، دختر عمه ی گرام و اهالی خانه بیدار نشوند. در عین حال خودم هم سکندری نخورم و ... حالا بین اون نیم ساعت هم صدای خواب و نگرانی اینکه آب سطل پر شود و روی زمین بریزد و بوی فرش درآید و ... خواب رو از چشمام برده بود. از طرف دیگر باید صبح زود هم می رفتم سر کار. خلاصه از 12 شب تا 5 صبح ما تقریبا 10 بار سطل رو خالی کردیم. جالبیش این بود که به جای اینکه عصبانی شوم، می خندیدم. با خودم می گفتم حضرت امام(ره) به خاطر تهذیب نفس در جوانی برای نماز شب ، برای هر 2 رکعت بیدار می شدند و دوباره می خوابیدند و دوباره برای دو رکعت بعدی بیدار می شدند، حالا ما شب 15 ذی القعده تهجد که نمی کنیم، هیچ. بیداریم اما برای خالی کردن سطل. به قول یکی از استاد هامون، آدم رو خفت می گیره.
یا حق
------
به نام خدا
سلام
امروز درگیر یه کاری بودم. با چند تا خارجی صحبت های کاری داشتیم. در عین حال هم چند سوال از من کردند. یکی از ایشان که مرد 34 ساله ی چینی بود و پیرو آیین بودا گفت خانم اسلامی من این چند روز که آمدم ایران یه سوال خیلی به ذهنم فشار می آورد. امروز تصور کردم بهتر است از شما بپرسم. گفتم بفرمایید. گفت برای من خیلی سوال است که چرا خانم های ایرانی حجاب دارند. مگر شما نمی گویید که ما به خدایی معتقدیم که او همه چیز را به ما داده است و مگر زن مساوی زیبایی نیست؟ پس چرا این زیبایی باید پوشانده شود؟ مگر این زیبایی یک موهبت نیست ؟ پس چرا باید پوشانده شود؟ در انتهای سوالش هم گفت اگر راحت هستید و دوست دارید این سوال را به من جواب دهید.
اولا خیلی خوب بود که ایشان هم آلمانی می دانستند و هم انگلیسی. و این به من کمک می کرد که دقیقتر و سریعتر مطالبم را انتقال دهم. از طرف دیگر ایشان فرد بسیار محترم و شریفی هستند و مصداق آن جمله ی امام حسین هستند که اگر چه دیندار نیستند، اما آزاده اند و با آزادگان سخن گفتن بسی زیباست.
گفتم زیبایی یعنی چه؟ گفت هارمونی. موی زیبا ،اندام زیبا و ... گفتم فقط همین؟ گفت نه . گفتم مثلا سخن زیبا، زیبا نیست؟ فکر زیبا چطور؟ و ... گفت نه اینها هم زیبا است. گفتم حالا آیا فکر زیبا عمیق تر است یا موی زیبا؟ گفت اینها از دوسنخ هستند. گفتم قبول. اما آیا موی زیبا ذاتی و خدادادی نیست و فکر زیبا قدری احتیاج به اکتساب ندارد؟ گفت بله. گفت قبول عمیق تر است.
گفتم حال از سمت دیگر بحث می کنم، اسلام هم می گوید موی زیبا و بدن زیبا و جمیع زیبایی های ظاهری زیباست. اما اولا، زیبایی به ظاهر خلاصه نمی شود، ثانیا زیبایی مساوی به نمایش گذاشتن نیست. گفتم طلای زیر خاکی کجا یافت می شود؟ گفت در گاوصندوق طلا فروش. گفتم، مروارید؟ گفت صدف.
و....
گفتم حال اسلام به زن می گوید جوری در جامعه ظاهر شو که تو را به عنوان انسان ببینند نه به عنوان زن. بگذار دیگران نگاهشان تنها به ظاهر تو خلاصه نشود، بگذار امکان دیدار باطن و زیبایی ها درونی تو را هم داشته باشند. به دیگران اجازه بده تا فکر کنند. آنها را به ناخودآگاه شهوت نبر. ....
مکاملمه طولانی شد. ولی ارزشش را داشت. در پایان گفتند باید مفصل تر از شما بشنوم و ایمیل من را گرفتند. و بعد سکوت کردند و گفتند تا به حال به این زاویه فکر نکرده بودم...
شما هم کمک کنید. بگویید من چگونه باید مسئله ی حجاب را برای کسی که هیچ درکی از اسلام و هیچ دین توحیدی دیگر ندارد و فقط به بودا معتقد است، بگویم؟
یاحق»