سلام،

این هم از افاضات حاج محسن:

 

«سلام.

آقای فاطمی نیا روزی بر سر منبر می گفت:

یک روزی یکی از بزرگان فقه و اخلاق حوزه آیت الله العظمی (اسمش را گفت. من یا دم نیست!) به همراه شاگردان داشتند از کوچه ای باریک رد می شدند.
یک سگ ولگردی از روبرو می آمد و می خواست رد بشود. به این جمع که رسیده بود ایستاده بود.

آن ایت الله رو می کند به سگ که : «بفرمایید. تشریف ببرید!» و راه می دهند که این سگ برود و سگ هم می رود.

بقیه متعجب می شوند. حکمت را می پرسند. ایشان میگوید:

من نخواستم از دهان من کمتر ازعبارات موقرانه و مودبانه بیرون بیاید. خواستم حرف نامربوط (به تعبیر من چخ و پخ و اشاره ی توهین آمیز) نزده باشم. این نفس متوجه باشد که به یک سگ هم حق جسارت ندارد...»

یا حسین