تنگنظری
ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/10/26:: ساعت 4:9 عصرسلام.
1- امسال سیامین سالگرد پیروزی انقلابه.
(بعضیها فکر میکردن اسم آرشیوهای این وبلاگ که امسال شده سال سیام
بخاطر سن حقیره و خلاصه چند سالی پیرمون کرده بودن.)
دوست داشتم و دارم دربارهاش بنویسم و بخوانم؛
نه از دید آمارها و نگاههای دولتی،
از دید مایی که داریم تو این فضا نفس میکشیم.
یه دیدی تو مایههای «نسل سوخته» مرحوم ملاقلیپور
(البته نه از نظر تلخی، از لحاظ واقعگرایی و ملموسبودن و درد دل کردن).
مثل نگاهی که به همه مسائل دیگه تو این نوع وبلاگها داریم.
2- اولین چیزی که صبح به ذهنم رسید
در مورد ذهنیت نسبت به چیزی از جنس حکومت دینی بگم
(منظور دقیق کلمه حکومت دینی نیست،
همون مفهوم اجمالی که برای ما با انقلاب اسلامی یا جمهوری اسلامی فرق زیادی نمیکنه)
مفهوم «تنگنظری»ه.
یعنی شاید آفت و انحراف اساسی باشه.
فرق جمهوری اسلامی با دموکراسی تو ذهن ما چیه؟
(باز هم منظور فرق دقیق از دید علوم سیاسی نیست،
منظور تفاوتیه که ما تو زندگی روزمرهمون لمسش کنیم.)
فرق پررنگش معیاری به نام «اسلام»ه که جهتهای کلی و محدودیتهایی رو تعیین میکنه.
بودن چنین معیاری اگر جهتدهی کند به زندگی
(زندگی اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و تربیت فردی)
روح معنوی دلنشینی میده و خلاصه کلی مملکت رو خوشنشین میکنه.
محدودیتها هم مثل یه عامل بهداشتی
مملکت رو از انحرافات و تباهی نسلها باز میداره.
خوب اینها درست و قبول و لازم.
مشکل جدی وقتی پیش میآد که این معیار
به حدی «گِرد»، قابل برداشتهای مختلف و شدت و ضعفهای مختلف
و از طرفی انقدر زور داشته باشه
که هرکسی وسوسه شه اسمش رو در دکانش بزنه.
یه جور «دین سیاسی» که کارکردش توجیه گندهای من باشه
و باهاش بتونم بقیه رو خفه کنم.
حالا نمیخوام نقد قدرت کنم که کمکمون کنه وقتی قدرتمند شدیم خوب باشیم.
میخوام از دید خودمون بگم اتفاقی که میافته
اسارت تو بَند «تنگنظری» یه عده است که
نه تنها باهاشون حال نمیکنیم و در نتیجه کمکی بهمون نمیکنن،
بلکه مدام پاچهمون رو میگیرن طوری که حس میکنیم نمیتونیم نفس بکشیم
و مدام هم برامون اعلامیه و قطعنامه و بخشنامه صادر میکنن.
3- کارکردهای «تنگنظری»
میگم تنگنظری سه تا کار میکنه:
اول که گند میزنه به تصمیمی که میگیری.
اصلاً آدم همهاش انتخاب و عمله دیگه.
آدم خوب یعنی کسی که کارهای خوب میکنه.
تنگنظری یعنی درست نفهمیدن موضوع و صُلب پنداشتن مفاهیم انسانی
و در نتیجه نقد و تحلیل خراب و بعد هم تصمیم نادرست.
(تربیت خوب تربیتیه که به متربّی
فهم زندگی، نقد زندگی و انتخاب آزادانه
یاد بدهد.
این رو دکتر رحیمی تو «اینشبها»ی دیشب میگفت.)
دوم هم چون نفهمیدی قضیه چیه
مخاطبت هم توجیه نیست و باهات همراه نمیشه،
احساس فوقالعاده منفی و منفعلی بهاش دست میده،
یه چیزی تو مایههای خفگی و اسارت معنوی و حماقت و گوسفندصفتی.
اگه به این تن بده که یعنی علاوه بر کار اشتباه نیروی انسانی رو هم داغون کردی.
اگه تن نده که قوز بالا قوزه و یه مشکل دیگه هم علاوه بر تصمیم اشتباهت پیش میآد.
سوم اینکه مجبور میشی محافظهکار باشی،
زیرآب بقیه رو بزنی، همه رو متهم کنی.
چرا؟ چون فکر میکنی هیچکس حرفت رو نمیفهمه،
خدا این وظیفه رو رو دوشت گذاشته که پدر همه رو دربیاری.
یه چیزی تو مایههای کشتن امام حسین(ع) قربتاً الی الله!
4- تعریف «تنگنظری»
تنگنظری شاید اسم خوبی نباشه ها،
ولی فکر کنم فهمیدید چه رویکردی رو دست روش گذاشتم.
یعنی تو به یه موضوع اینجوری نگاه کنی:
خودرأیی، عدم جامعنگری، یکبُعدینگری،
خود رو فهیمتر از دیگران دانستن، مصلحتاندیشی،
محافظهکاری در حوزهی اندیشه و عقاید،
تقدسبخشی افراطی مؤلفههای دینی،
سنتگرایی خرافاتی بیاساس؛
برداشتهای شخصی انحصاری که حس میکنی بقیه درکت نمیکنن
و برا همین هم حاضر نیستی استدلالات رو بگی،
زورت رو میذاری واسه روزی که کار دستت بیفته
و در عمل نشونشون بدی چه فهم والایی داری و بقیه کافر حربیاند.
بتونی که با خاک یکسانشون میکنی.
5- برونرفت از آفت «تنگنظری»
راهی که تو ذهنمه
فهم درست، جامع و عمیق معیاری است که قراره تو مملکت پیاده شه.
خوب، اینکه ایدهآلش. عملی چی کار کنیم؟
از اهل و متخصصین موضوع (موضوع دینی که قراره باهاش کار داریم)
یاد بگیریم و مشورت کنیم.
من اگه متخصص هم باشم
متخصصین دیگری هم هستند که از زوایای دیگه و از منابع دیگه موضوع رو بررسی کردند.
با اونها که در ارتباط باشم نظرم محکمتر، جامعتر و عمیقتر میشه.
نوعاً هم که تخصصمون زیاد نیست،
خوب از متخصصش میپرسیم که این آیه یعنی این؟
اگه تأیید شد و راه افتادیم و یکی بهمون گفت راه از اون وره
میایستیم و ازش میپرسیم چرا.
بالأخره از نظر اون دو تا طرز تفکر (متخصص اولی و این آقای جدید)
میتونیم که یه جمعبندی کنیم؛
اگه شکی در نتیجه هست دو تا رو میکنیم دَهتا و بعد نتیجه میگیریم.
حداقلش اینه که برای اونهایی که تحت تأثیر این تصمیم قرار میگیرن
میتونیم استدلال کنیم.
نه، لااقل به اندازه شکی که داریم قضیه رو توسعهاش میدیم.
این فهم درست،جامع و عمیق
هم تو اصل قضیه است، هم تو نحوهی اجراش،
هم تو شدتش.
خلاصه باید واسه هرکاری علم، مرجع علمی و استدلال داشتهباشیم
و اگر فهمیدیم یا شک کردیم خطایی تو فهم و استدلالمون هست
مردونه و بهدور از محافظهکاری درستش کنیم،
یا لااقل به اندازهی سطح اطمینانمون قضیه رو جدی اجرا کنیم.
6- مثال
در مورد «حجاب» چیها باید معلوم شه؟
تعریفش، مخاطبهاش، حوزه فراگیریش،
مراحل فراگیریش، نحوهی فراگیریش،
سازوکارهای تشویقی و تنبیهیش،
فرهنگسازیش،
اهمیت و اولویتش،
تعاملش با بقیه مؤلفههای دینی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، خدمات شهروندی و مانند آن،
روشهای تعلیم و تربیتش در نهادهای مختلف مملکت،
موارد استثنا، نگاههای بیرونی،
شبهات، آسیبشناسی،
تجربیات گذشته و کشورهای دیگه،
افراط و تفریطش،
نتیجه مورد انتظار ما از پیادهشدن حجاب
و هزار تا چیز دیگه.
+ تنگنظری2
+ در ادامهی تنگنظری
یا حسین
- - - - - -
جناب «قاسمی» فرمودهاند:
«تنگنظری را خوب است از دو منظر جداگانه بررسی کنیم تا موضوع روشنتر شود. یکی در سطح نظامسازی و کلان. آیا در قانون اساسی و نظام سازی ما هم تنگنظری بوده و نیاز به اصلاح در آن سطح وجود دارد؟
دیگری در سطح فردی است. اینکه افراد تنگنظر چقدر در این نظام دینی ما تأثیرگذار بودهاند و چرا اصلاً توانستهاند تأثیرگذار باشند و چطور میشود آدمهایی تربیت کرد که تنگنظر نباشند.»