سلام.
از همان مقاله‌ی «جای‌گاه عقل در قرآن کریم از منظر استاد شهید مطهری» نوشته «محمد خامه‌گر» که در پست «عقل» درباره‌اش صحبت شد، این‌بار قسمت دیگری رو با عنوان «ارزش و اهمیت عقل در قرآن» بازخوانی می‌کنیم.
- - - - - -

«قرآن کریم... رابطه‌ی عقل و دین را نه‌تنها رابطه‌ی شایسته
بلکه ضرورى و بایسته مى‏داند
و با تأکید بر ارزش و اهمیت عقل در اندیشه‏هاى دینى و تحکیم باورهاى مذهبى
هرگونه فکر یا عملى را که به‌گونه‏اى با عقل در تعارض باشد
تخطئه و محکوم مى‏نماید.
قرآن کریم با عبارات مختلفى از عقل تجلیل کرده
و مؤمنان را به تفکر و تعقل در موضوعاتى تشویق نموده است
و از همه مهم‌تر آنکه سنگ بناى اصول دین را عقل مى‏داند
و اعتقادى را که از طریق تقلید - نه تحقیق – به‌دست آید به رسمیت نمى‏شناسد...
نمونه‏هاى زیر نشانه‏هایى از این جایگاه بلند است.»

1- تعقل زیربناى اصول دین است.
«عقل زیربناى تمامى عقاید دینى و احکام شرعى و اصول دین یعنى توحید، نبوت و معاد است.»
«در هیچ دینى از ادیان دنیا به اندازه‌ی اسلام
از عقل یعنى از حجیت عقل و از سندیت و اعتبار عقل حمایت نشده است.
شما اسلام را با مسیحیت مقایسه کنید.
مسیحیت در قلمرو ایمان براى عقل، حق مداخله قائل نیست.»

«در اصول دین اسلام، جز عقل هیچ چیز دیگرى حق مداخله ندارد،
یعنى اگر از شما بپرسند که یکى از اصول دین شما چیست،
مى‏گوئید «توحید» وجود خداى یگانه،
اگر دوباره بپرسند به چه دلیل به خدا ایمان آورده‏اید
شما باید دلیل عقلى بیاورید،
اسلام جز از راه عقل از شما قبول نمى‏کند.»

2- تشویق به تفکر و تعقل در قرآن و سنت
«به اعتقاد استاد مطهرى هیچ کتابى به‌اندازه‌ی قرآن به تفکر در مسائل مختلف امر نکرده
و هیچ دینى مانند اسلام آن را عبادت به‌شمار نیاورده است.»

«تفکر یا عبادت فکرى اگر در مسیر تنبه و بیدارى انسان قرار گیرد
از 70 سال عبادت بدنى برتر و بالاتر است.
چنان‌چه در بسیارى از روایات داریم که «افضل العباده التفکر»
یا «لاعباده کالتفکر»
یا «کان اکثر عباده ابی‌ذر التفکر».»

3- حمایت قرآن از عقل در برابر عادات اجتماعى
«قرآن اساس‌اش بر مذمت کسانى است که اسیر تقلید و پیروى از آباء و گذشتگان هستند
و تعقل و فکر نمى‏کنند تا خودشان را از این اسارت آزاد کنند.
هدف قرآن از این مذمت چیست؟
هدف قرآن تربیت است
یعنى درواقع مى‏خواهد افراد را بیدار کند
که مقیاس و معیار باید تشخیص عقل و فکر باشد
نه صرف اینکه پدران ما چنین کرده اند ما هم چنین مى‏کنیم.
این حالت تسلیم درمقابل گذشتگان یک حالت ضد عقل است.
قرآن مى‏خواهد انسان راه خودش را به حکم عقل انتخاب کند،
پس مبارزه قرآن با تقلید و به اصطلاح «سنت گرایى»
مبارزه‏اى است به‌عنوان حمایت از «عقل».»

4- حمایت از عقل درمقابل اکثریت
«وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ»

«آزادى از حکومت عدد،
و اینکه اکثر و اکثریت نباید ملاک باشد،
و نباید انسان اینجور باشد که ببیند اکثر مردم کدام راه را مى‏روند همان راه را برود...
قرآن... مى‏فرماید: «اگر اکثر مردم زمینى را پیروى کنى تو را از راه حق منحرف مى‏کنند»
دلیل‌اش این است که اکثر مردم پیرو گمان و تخمین‏اند نه پیرو عقل و علم و یقین
و به تارهاى عنکبوتى گمان خودشان چسبیده‏اند.»

«این هم خودش نوعى دیگر استقلال‌بخشیدن به عقل است
و دعوت به اینکه عقل باید معیار باشد.»

مهم
«همان‌گونه که از سخنان استاد و نوع استدلال ایشان آشکار است،
آنچه در قرآن با عنوان پیروى از اکثریت مذمت شده است
اکثریت به‌عنوان «راه حق» است نه «راه حل»؛
یعنى گرایش اکثریت جامعه را به یک فکر و یا رفتار خاص اجتماعى و یا مذهب،
دلیل و حجتى برحقانیت آن بدانیم
و عقل خود را از اندیشه و کاوش دراین زمینه منع کنیم.»

5- تجلیل از عقل درآیات و روایات
«امام موسى بن جعفر(علیه‏السلام) تعبیر فوق‌العاده عجیب دارد، مى‏فرماید:
خدا دو حجت دارد، دو پیغمبر دارد:
یک پیغمبر درونى که عقل انسان است
و یک پیغمبر بیرونى که همان پیغمبرانى هستند که انسان‌اند و مردم را دعوت کرده‏اند...
این دو حجت مکمل یکدیگر هستند...
خدا هیچ پیغمبرى را مبعوث نکرد مگر آنکه اول،
عقل آن پیغمبر را به حد کمال رساند،
به‌طورى که عقل او از عقل همه‌ی امت‌اش کامل‌تر بود.
ما حضرت رسول(ص) را «عقل کل» مى‏نامیم.
این با ذوق مسیحیت هرگز جور درنمى آید.
چون اصلاً [در مسیحیت] عقل با دین دو حساب جداگانه دارند...»

* * *
نکته جالب اینکه بسیاری از این مباحث
در نظرات بزرگ‌واران در پست‌های قبل + و ++ مطرح شده‌بود.

از این مقاله مبحث «حجیت و سندیت عقل از دیدگاه قرآن»
باقی مانده که اگر توفیق و تمایلی بود روی آن هم صحبت خواهیم کرد.

یا علی

- - - - - -
«در این زمانه کسی بی‏قرار مولا نیست            انیس خاطر مجنون‏خیال لیلا نیست
چه‏قدر حیدر دوران ما غریبی تو                       میان خانه‏ی ما هم برای تو جا نیست
اگر نیامده‏ای تا به‏حال حق داری                     برای آمدن تو دلی مهیا نیست...»

-) «...بحث مبدا شناختی اعمال انسان حداقل برای من بسیار جالب بود. شاید یک وجه آن مواجهه با افراد مذهبی‏ای است که افراط‏هایشان تنها به‏جهت ضعف تعقل است (این افراط‏ها مثل تومورهای بدخیم به جان جامعه‏ی مذهبیون افتاده و از آن بدتر قضاوت سایرین است که معیار و سنگ محک‏شان برای دین، قیاس آن با دین‏داران است نه خود دین).
دیگر این که معتقدم پرورش تعقل و جهت‏دهی صحیح به آن ـ برای تربیت ـ‏ می‏تواند در حل بسیاری از مسائل جامعه و نسل نو مفید باشد. (این تأکید به منزله‏ی کمرنگ‏کردن مبدأ میلی و اراده‏ی انسان‏ها نیست. صرف اهمیت خاص تعقل و تفکر است).»