نهای که گفتم
ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/2/25:: ساعت 7:44 عصرسلام.
... گفت حالا که نمیتونی خودت بیای،
ببین از این دور و بریها، بچههای مفید و دانشگاه
میتونی بهمون آدم معرفی کنی.
گفتم آخه این یه زمینهی خاصّه... اینکاره توی بچههای ما نیست.
گفت نه حالا، بالأخره میآد تو کار یاد میگیره.
گفتم خوب اگه تو این زمینه آدم باتخصص و باتجربه کم داریم،
حداقل بریم دنبال مجموعههای دانشگاهی مرتبط،
پروژه تعریف کنیم و حمایت کنیم از استاد و دانشجو،
بذاریم چنین تخصصی تو بسترهای مرتبط با خودش رشد کنه.
گفت ما نمیتونیم با این استادها کار کنیم، چنین و چنان.
اگه کسی از رفقای همتیپ خودمون بود بهمون معرفی کن.
آخه ما نمیخوایم خیلی عمیق شیم که.
و باز گفتم که در این حد برید فلان کتاب رو بخونید و ترجمه کنید،
البته گزارش آمادهاش رو هم چند سال پیش ما برای فلانجا نوشتیم.
این که نشد کار.
بیشترش رو هم چنین نیروهایی نمیتونن براتون انجام بدن.
طبق معمول خیلی نتونستم گفتوگوها رو خوب بنویسم،
ولی تهاش این که
شیوه انجام کار بیشتر دور همی بود تا حرفهای و تخصصی؛
حتی توی جذب نیرو و تعیین خروجی مورد انتظار.
نمیگفت یا بیام هزینهی نیرو و تیم متخصص رو بدم،
یا هزینه کنم نیروی بااستعداد تو فضای دانشگاهی تربیت بشه
تا در آینده هم پشتیبان کارهای مرتبط باشه.
و خروجی این کار قرار بود در حدّ سیاستگذاری یک تکنولوژی در سطح کشور باشه.
یا علی