مهمان بر در!
ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/6/15:: ساعت 12:5 صبحسلام.
از مولا امام مجتبی -علیه السلام- هرچه بخوانیم و بدانیم کم است. این هم هفت تصویر منتخب از اینجا.
- - - - - -
1- «إذا أردت عزاً بلا عشیرة و هیبه بلا سلطان،
فأخرج من ذلّ معصیه الله إلی عزّ طاعه الله»
هرگاه اراده عزتی بدون دار و دسته،
و هیبتی بدون سلطنت داشتی،
از خواری معصیت الهی بیرون آمده، بهسوی عزت طاعت خداوند رو کن.
2- پرسیدند چرا چنینی؟
«حقّ علیّ کل من وقف بین یدی ربّ العرش
أن یصفر لونه و ترتعد مفاصله»
بر هر کسی که در پیشگاه خداوند میایستد لازم است که
[از عظمت الهی] رنگاش زرد و انداماش به لرزه افتد.
3- هنگام ورود به مسجد،
سر بهسوی آسمان بلند میکرد و عرضه میداشت:
«الهی ضیفک ببابک
یا محسن قد أتاک المسیء،
فتجاوز عن قبیح ما عندی بجمیل ما عندک یا کریم»*
خدایا، میهمانات درب خانهات ایستاده،
ای احسانکننده! [بنده] گنهکار بهسوی تو آمد،
بخوبی آنچه نزد توست، از بدی آنچه نزد من است درگذر. ای بخشنده.
4- «... وکان إذا قام فی صلاته ترتعد فرائضه بین یدی ربّه عزوجل ...»
و هرگاه برای نماز میایستاد، بند بند وجود او در مقابل خدایاش میلرزید.
5- «إنّ الحسن کان إذا فرغ من الفجر لم یتکلم حتی تطلع الشمس»
وقتی از نماز صبح فارغ میشد، [باز هم بر سجاده خویش مینشست و عبادت خدا میکرد،]
با هیچ کس [در آن حال] سخن نمیگفت: تا آنگاه که خورشید طلوع میکرد.
6- در هنگام قرائت قرآن، وقتی به آیه «یا أیها الّذین آمنوا» میرسید،
میگفت: «لبیک اللهم لبیک»
7- ای پسر رسول خدا!
گریه میکنی درحالیکه محبوب رسول خدا هستی
و رسول خدا درباره تو بسیار تعریف کرد و سخن گفت
و تو بیست نوبت پیاده به حج مشرف شدی.
«إنما أبکی لخصلتین؛ لهول المطلع و فراق الأحبه»
بهخاطر دو چیز میگریم؛ وحشت آنچه در پیش دارم و جدائی دوستان.
* این عبارت تا مدتها آدم رو یاد این پست خاطرهانگیز میاندازه؛ خدایاش خیر دهاد.
یا علی
- - - - - -
+ چند مطلب در آب نمک گذاشتهام برای این چند روز، که بعد بتوانم با خیال راحت برم تعطیلات. اما معمولاً اونی که میخوای نمیشه. تا ببینیم خدا چی میخواد.
+ اگه تو این ایّام دنبال یه بیچاره میگشتید که دعاش کنید، بلکه اصلاح شه، یاد ما هم باشید. همهاش که نمیشه خوبها رو دعا کنید!