کیسه اضافی
ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/9/23:: ساعت 3:33 عصرسلام.
حاج آقای صدیقی در نماز جمعه اشارتی کردند و در دل حقیر جرقهای حاصل شد. گفتم برای این یکی دو روز باقی مانده مطلب مناسبی است. البته همهاش از سایت شهید آوینی گزینش شده.
- - - - - -
1- مأمور گزارشگر ساواک میگوید:
«آیت الله دستغیب
که امام جماعت مسجد عتیق است،
وقتی که این مسجد خراب بود،
او شخصاً در آغاز امر مانند یک عمله
در خاکبرداری مسجد اقدام و سپس با کمک اهالی آن را تعمیر کردند.»
2- «این بدنهای ما جیفه است،
همه خواهند مرد و مرگ حق است.
چه بهتر است که در بستر نمیریم.»
6- جسم شهید، کفنپوش و به خاک سپرده شد،
اما مشاهده گردید که در خلعت ایشان یک کیسه اضافی هم وجود دارد.
بامداد اربعین حسینی مصادف با هفتامین روز شهادت آن عزیز بود که
خبر آوردند علویه محترمهای شب قبل مرحوم آقا را در خواب دیده که فرمودهاند:
«من ناراحت هستم،
چون قطعاتی از بدن من لابهلای آجرهای کوچه باقی مانده است.
امروز آن را به من ملحق کنید.»
جستوجو آغاز گردید و پس از تلاش فراوان
مقداری قطعات پوست و گوشت یافت شد.
ساعت 10 همان شب تشییع دوم انجام گرفت
و با جایدادن پارههای بدن درون همان کیسه اضافی،
پایین قبر را شکافتند
و آن را به بدن مطهر ملحق نمودند.
بعدها فرزند ایشان طی یک رؤیای صادقه،
این شهید سعید را همدوش شیخ شوشتری میبیند.
9- «بهنظر خود بنده که یقیناً نعمتی است،
شما هم بدانید نعمت است،
شکرگذاری کنید، قدردانی کنید.
امروز وجود عالم و کسیکه خلق را رو به خدا بکشاند، رو به دیانت دعوت کند
خیلی غنیمت است
و وظیفه هر مسلمانی است قدر دانی، شکر گذاری.
بهحق محمد و آل محمد
خداوند توفیق دهد علماء را که اداء وظیفه کنند و خلق را هدایت کنند
و خلق را هم خدا توفیق دهد و موفق بدارد به قبولکردن و شکرگذاریکردن
که بالاترین نعمت، دین است.
دین اولادهای شما، نسل آتیه، اگر عالم در بینشان نباشد،
دین از کجا گیرشان میآید،
هر جا دینداری است، از برکت علماء است.
هرچه دارند از برکت عالم عامل است و عامل ناطق.»
* * ادامه مطلب... * *
3- قبل از شهادت ایشان کسی خواب دیده بود که محلی آتش گرفته است
و دود حلقه حلقه به آسمان میرود،
آقا هم همراه دود بالا میروند و در آسمان مینویسند: «لا اله الا ا لله».
وقتی که به ایشان توصیه کرده بودند که بیشتر مواظب خودشان باشند، اظهار داشته بود:
«شهادت افتخار ما است،
مگر شما حسودیتان میشود که من به مقامی برسم و افتخاری نصیبام بشود.»
4- شب قبل از حادثه دخترشان خواب دیده بود که اهل خانه
در «شاهچراغ» با شادی بسیار از مردم پذیرایی میکنند
و درضمن صحن شاهچراغ را هم سیاه گرفتهاند.
در آن حال همسرشان فرموده بودند:
«به استقبال شهدا آمدهایم، امروز تشییع جنازه است.»
5- نیمههای شب
یعنی ساعاتی قبل از رویدادن فاجعه
ناگهان آقا از خواب بیدار شده،
سراسیمه در بستر نشسته،
دستها بر پیشانی نهاده و مرتب «لا حول و لا قوه الا بالله» را میخواند.
حالتاش از یک خواب هولناک خبر میدهد.
او میگوید که امروز جز با اشاره سخن نمیگویم...
ساعت 30/11 صبح جمعه 20 آذر ماه 1360 طبق معمول عازم میعادگاه نماز جمعه میشود...
دیوارهای کوچه، درهای منازل، کف کوچه و پشت بامها غرق در خون میشود
و شناسایی بیشتر اجساد غیرممکن میگردد.
از آن پس نمازگزاران ناله سر میدهند که
«دیدهها بارد، سینهها نالد،
دستغیب صدپاره شد، دیگر نمیآید،
خطبههای جمعه را دیگر نمیخواند...»
7- پیام حضرت امام(ره):
«... دست جنایتکار آمریکاییان یک شخصیت ارزشمند
که مربی بزرگ و عالمی عامل
که گناهاش فقط تعهد به اسلام بود،
از دست ملت ایران و اهالی محترم فارس گرفت
و حوزههای علمیه و اهالی ایران را بهسوگ نشاند.
حضرت حجهالاسلام و المسلمین شهید حاج سید عبدالحسین دستغیب را
که معلم اخلاق و مهذب نفوس و متعهد به اسلام و جمهوری اسلامی بود،
با جمعی از همراهانشان به شهادت رساندند.
آیا ما این بزرگان علما و معلمان ارزشمند را
برای جبران شکست آمریکا در منطقه و صدام آمریکایی در جبهه از دست میدهیم؟
رحمت خداوند بر این مجاهدان عظیمالشأن
که شهادتشان پیروزی اسلام را بیمه میکند.»
8- «وصیت میکنم فرزندان خود را به تقوی و سعی در اینکه
واجبی از آنها فوت نشود و مرتکب حرامی نشوند
و در هر حال خدا را حاضر بدانند.
دنیا را محل عبور و آخرت را محل قرار بدانند
و این ضعیف را از دعا فراموش ننمایند.»
یا علی