تنگنظری2
ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/10/27:: ساعت 3:31 عصرسلام.
پُست پیش کمی طولانی شد. قوام خوبی هم نداشت.
ذهنم رو که چلوندم درستش کنم دیدم این «تنگنظری» یه بُعد دیگه هم داره. این رو هم اضافه کنید به پُست شلختهی قبل تا شاید بهکمک هم به یه جمعبندی بهتر برسیم.
- - - - - -
یه نوع «تنگنظری» و کوتهبینی،
ناشی از منفعتطلبی و حسادت امثال حقیر نسبت به امور مملکته؛
یعنی دیدمون به امور مملکت گوشت قربونیه!
دید «خوردند و بُردند»!
ندیدن پیچیدگیهای اقتصادی و سیاسی ادارهی مملکت.
یه پرانتز
از یه کتابی خوندم در مورد یه شهیدی
(نمیدونم چرا اول کتابه نوشته بود هرگونه نقل ازش ممنوعه!
بهنظرم خیلی حرف مسخرهایه.)
زنش (همون خانمش!) که نذر میکرد گوسفند قربونی کنن،
شهیده گوسفنده رو میکُشت و همهی گوشتش رو میبُرد برای نیازمندها.
یعنی هیچیاش رو به خودشون، همسایهها و اقوام نمیداد.
فکر میکردم ما اگه همسایهاشون بودیم و چند روز درگیر این ماجرا بودیم
و میدیدیم هیچی از گوشت قربونی به ما نرسیده چی میگفتیم؟
پرانتز بسته!
همون احساس حقارت و حسادتی که تو زندگی معمولی داریم
نسبت به مسئولین هم داریم،
با این فرق که اونها رو «تازه به دوران رسیده» میدونیم.
میگیم: نمیفهمن، همهجا پارتیبازیه دیگه،
مدرک درست و حسابی که ندارن و ...
معمولاً هم وقتی اینها رو میگیم که
یه ذره مشکلی برامون پیش اومده باشه،
یعنی منافعمون تهدید شدهباشه.
مثال 1
تو جلسه فحش رو کشیدهبود به یکی از مسئولین؛
گفتیم بابا کوتاه بیا.
گفت نه، طرف (همون مسئول بزرگوار) رفته کوهنوردی،
دست رو شکمش گذاشته گفته از این ارتفاع به بالاتر ساخت و ساز ممنوع.
حالا مشکل دوست ما چی بود؟
به زمین سوهانکشون جواز ساخت نمیدادن، چون ارتفاعش زیاد بوده؛
حالا شلنگ رو بسته بود رو هیکل اون مسئول.
پایان مثال 1
مثال 2
شاید یهبار دیگه هم این رو گفته باشم.
پسر یکی از مسئولین که اتفاقاً مفیدی هم بود ازدواج کردهبود،
چند روز بعدش یه آقایی بالای منبر میگفت:
نمیدونید چه جنایتی شده، مسئولین عروسیهای آن چنانی میگیرن،
چهار نوع غذا میدن، 1500تا مهمون دعوت میکنن.
بابا آخه سادهزیستی و اینها درست،
ولی تو عُرف جامعهی ما (حداقل همکلاسیهای اون پسره)
اینجور عروسی متعارفه.
نمیگم درسته، ولی دیگه گناه کبیره هم نیست.
یا وقتی میبینیم یه مسئول سوار یه ماشین خوبه
(همین سمند و پرشیا، نه ماشین 100 میلیونی)
دوتا فحش آبدار بهاش میدیم که انگار حق و ناحق کرده.
پایان مثال 2
مثال 3
معمولاً رانندههایی که بیشتر از رانندگی بقیه بد میگن
و هی از خیابونها و رانندگی اروپاییها تعریف میکنن
خودشون بدتر از همه میرونند.
پایان مثال 3
جمعبندی
گاهی وقتی یاد انقلاب میافتیم
حس میکنیم عقب افتادیم از سفرهای که پهن شده.
من به این میگم «تنگنظری» (یا کوتهفکری) که از روی «منفعتطلبی» یا «حسادت»ه.
مثل حسادتی که بعضی صحابه به حضرت امیر(ع) داشتند،
مثل وقتی که میگیم طرف سوادش از من کمتره شده مسئول فلان جا.
در رفتارهای فرهنگی و اجتماعی هم شاید با چنین فلسفهای
به بیبند و باری و خودرأیی روشنفکرانه میرسیم.
سؤال
اگه با چنین مَرَضی بشیم مسئول چه خواهیم کرد؟
هشدار
وقتی پای صحبتهای بعضی سیسیون میشینیم،
بهخصوص وقتی میخوان همدیگه رو خراب کنن،
انقدر حسودانه، منفعتطلبانه و تنگنظرانه استدلال میکنن
که احتمال سرایت این مَرَض به آدم زیاد میشه.
یا حسین شهید
- - - - - -
جان کلام را جناب «رهسپار» فرمودهاند که
«... اینها همه از جنگی برمیخیزه که آدمها با خودشون دارن. برای همینه آدمهایی که اصطلاحاً با خودشون به تفاهم رسیدن و مشکل چندانی ندارن، کمتر دچار این حالت میشن.»
دیدید وقتی میخوایم کلاس رو بپیچونیم به استاد میگیم «خسته نباشید!»؛ یعنی چون ما حوصله نداریم، بهتره کلاس کلّاً تعطیل شه!