سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تا می‏توانید...

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 89/1/24:: ساعت 12:16 صبح

سلام

1- (آیه 16 تغابن)
فَاتَّقُوا اللَّـهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ
وَ اسْمَعُوا وَ أطِیعُوا وَ أنفِقُوا خَیْرًا لأنفُسِکُمْ
وَ مَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأولَـئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ


پس تا می‌توانید تقوی الهی پیشه کنید
و گوش دهید و اطاعت نمایید و انفاق کنید که برای شما به‏تر است؛
و کسانی‏که از بخل و حرص خویش‏تن مصون بمانند رست‏گاران‏ند!

2- (آیات 59-61 انفال)
وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَبَقُوا
إنَّهُمْ لا یُعْجزُونَ (59)
وَ أعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِن قُوَّة
وَ مِن ربَاطِ الْخَیْل تُرْهبُونَ بهِ عَدُوَّ اللَّـهِ وَ عَدُوَّکُمْ
وَ آخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ، اللَّـهُ یَعْلَمُهُمْ
وَ مَا تُنفِقُوا مِن شَیْء فی سَبِیلِ اللَّـهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أنتُمْ لاتُظْلَمُونَ (60) 
وَ إن جَنَحُوا لِلسَّلْم فَاجْنَحْ لَهَا وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّـهِ
إنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلِیمُ (61)


آنها که راه کفر پیش گرفتند، گمان نکنند (با این اعمال،)
پیش برده‌اند (و از قلمرو کیفر ما، بیرون رفته‌اند)!
آنها هرگز ما را ناتوان نخواهند کرد!
هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابله با آنها [= دشمنان‌]، آماده سازید!
و (هم‏چنین) اسب‏های ورزیده (برای میدان نبرد)،
تا به‏وسیله آن،
دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید!
و (هم‏چنین) گروه دیگری غیر از اینها را،
که شما نمی‌شناسید و خدا آنها را می‌شناسد!
و هر چه در راه خدا (و تقویت بنیه دفاعی اسلام) انفاق کنید،
به‏طور کامل به شما بازگردانده می‌شود، و به شما ستم نخواهد شد!
و اگر تمایل به صلح نشان دهند،
تو نیز از در صلح درآی؛
و بر خدا توکّل کن، که او شنوا و داناست!
*

فرمودند دوجاست در قرآن که
ما استطعتم دارد؛
مقابله با دشمن داخلی
( تقوی - جهاد اکبر )
و مقابله با دشمن خارجی
( آمادگی نظامی - جهاد اصغر ).

خدا حاج آقای جعفری رو خیر بده.

یا علی


مقاطع تحصیلی دانش‏گاه - 2

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 89/1/21:: ساعت 11:37 عصر

سلام

در این پست سعی می‏کنم روی نکات مطرح‏شده در مورد پست قبل صحبت کنم.
- - - - - -

1- «مسأله‏ای که نوشتید حال و هوای ذاتی این مدارج‏ه
ولی اتفاقی که اکنون در دانش‏گاه‏ها می‏افته
با این آب‏بستن به رشته‏ها و تدریس و تحقیق و دانشجوگرفتن فله‏ای؛
با رسالت واقعی این سطوح کلی فاصله داره.
»

چند دیدگاه می‏تونه وجود داشت باشه:
دیدگاه الف) شما به مؤسسه‏ای که قراره شما رو تعلیم بده
- چه علمی و چه مهارتی -
و به شما مدرک (اعتبارنامه) بده
اعتماد ندارید.
اصلاً همه هم اون اعتبارنامه رو قبول داشته باشن،
شما به خود مؤسسه اعتماد ندارید،
چه برسه به مدرک‏ش.
پس آدم نباید خودش رو سر کار بذاره.

دیدگاه ب) شما دنبال فرصت و امکاناتی هستید
برای مطالعه، رفع اشکال و تحقیق.
از آنجایی هم که هیچ چیز در دنیا کامل نیست،
هیچ مؤسسه‏ای هم تمامی اینها رو نمی‏تونه براتون تأمین کنه.
اما همین‏که مثلاً آدم تو ارشد
با یه نظام آموزشی کلاسیک
با یه سری درس رسمی آشنا می‏شه،
براشون تمرین، سمینار و پروژه آماده می‏کنه،
یکی دو بار میان ترم و پایان ترم ش رو می‏ده،
مجبور به تعریف پروژه می‏شه،
دنبال انجام‏ش می‏ره،
آماده دفاع می‏شه.
مقاله و کنفرانس می‏ره.
اصلاً همه اینها به‏کنار،
با یه شبکه اجتماعی پر از
استاد، دانش‏جو و فارغ‏التحصیل اون رشته آشنا می‏شه،
همه اینها ظرف دو سال.
این همون شانسی‏ه که آدم می‏تونه تو مقاطع زندگی‏ش پیدا کنه،
برای عمیق‏کردن دانسته‏های قبلی‏ش،
و سرکشیدن تو علم جدید،
و کسب مهارت کار آکادمیک،
و آشناشدن با یک شبکه اجتماعی این چنینی.
حالا اگه یکی دو تا از این اساتید
واقعاً استاد خوبی هم باشن،
اگه آدم یکی دو تا درس رو خوب باهاش ارتباط برقرار کنه،
اگه یکی دو تا رفیق به‏دردبخور پیدا کنه،
اگه یه پروژه پدر و مادر دار پیدا کنه
و خوب هم انجام‏ش بده،
و هزار اتفاق خوب دیگه
که باز هم نور علی نور.
اگر این دو سال رو می‏تونید جای مفیدتری بگذرونید
باز هم نباید خودتون رو سر کار بذارید.

دیدگاه پ) کس نخارد پشت من
جز ناخن انگشت من
بیش‏تر بار استفاده آدم در دانش‏گاه برعهده خودش‏ه،
و این در تحصیلات تکمیلی
به‏نظر من بیش‏تره.
فرض کنید دانش‏گاه در چند درصد سهم خودش کوتاهی کنه،
آدم می‏تونه با تلاش مضاعف
و ارتباط با دوستان و اساتید بقیه دانش‏گاه‏ها،
تا حدی ضعف‏های دانش‏گاه رو هم پوشش بده.
*

2- «بعدازدکتری می‏تواند
کلی مسئله جدید را شناسایی و حل کند
و گزارش آن را بگذارد تا بعدی‏ها بخوانند.
بعدی‏ها هم که یاد گرفتند می‏نویسند تا بعدی‏ها و ...
اگر برای مملکت آب نداشته باشد برای سیستم آموزشی که نان دارد.
»

این نگاه جالب سنتی است نسبت به تحصیلات تکمیلی.
اول باید دنبال مقصر گشت،
مقصر کیست؟
مشکل تدوین‏کنندگان دروس و ساختار دانش‏گاه؟
مشکل سازوکار استفاده از متخصصین و تحقیقات علمی؟
مشکل حلقه‏های واسط بین نیاز و محقق؟
ولی یک بار هم مقصر رو رها کنیم.
این رو بپرسیم که دانش‏جوی بی‏گناه چه‏قدر مقصره؟
بنده چند سال باید بشینم تو یزد
تا سیستم‏های فوق خفن دولتی و غیردولتی
یک پروژه کاربردی برام تعریف کنه؟
اگه شاگرد اول نبودم دل‏م نمی‏سوخت.
چلاق که نیستم.
وقتی می‏بینم همه دارن سر کارم می‏ذارن،
می‏رم یه پروژه تئوری برمی‏دارم؛
هم مهارت آکادمیک کسب کردم،
هم ازنظر علمی یه چیزی دست‏گیرم شده،
هم به‏موقع دفاع کردم.
برای همون مملکت آب‏دار هم با ارشد
احتمالاً مفیدتر از کارشناسی هستم.
**

یه کمی طولانی شد.
دو تا کامنت دیگه هم بود که جای بحث داره:
3- «این صحبت‏ها تنها مسیر پیش‏رفت
و خیلی خوب‏ه
درحقیقت کلی‏ه.
اما از کلیت مهم‏تر شناختن تعلیم!
برای چی؟ از کجا؟ به کجا؟ تصور؟ و ...
آن وقت‏ه که طرف تازه می‏فهمه که
باید اول یاد بگیره! چه‏طور یاد بگیره!
از کی یاد بگیره! و ...
مایه‏ی حرکت درست تصمیم و شناخت صحیح‏ه.
حالا یاد می‏گیریم یادگیری و مهارت را کنار هم داشته باشیم.
»

البته حقیر که کاملاً همه حرف رو نگرفتم،
ولی این پاسخ به ذهن‏م رسید
- که البته زیاد هم به این بحث مربوط نیست - :
«چنین شناختی پختگی عقلی لازم داره
که گمان می‏کنم در سنین چنین انتخاب‏هایی برای خیلی‏ها مقدور نباشه.
پیش‏نهاد عملی و مجرب جای‏گزین، داشتن استاد خوب‏ه.
استاد با دونستن مسیر درست و غلط
و شناخت شما
به‏تون می‏گه بری کفرستون درس بخونی
یا حوزه
یا بشینی خونه آش‏پزی کنی.
بعد که خودت عقل‏رس شدی می‏تونی تصمیم‏های مهم و درستی بگیری.
بعد هم که قاعدتاً خودت می‏شی راه‏نما برای بقیه.
به‏هرحال غرض این مجال خیلی سطح پایین‏تر از حرف شما بود.»
***

4- «کاش می‏شد از این مدرک استفاده کرد.
منظورم این‏ه که دولت از پول بیت‏المال این همه خرج ما می‏کنه
اما ما فقط از مدرک‏ش استفاده می‏کنیم
و نه از مطالبی که به‏واسطه اونها مدرک به‏مون دادن (یا گرفتیم)
»

«حرف حقی است.
این مشکل هم در تدوین‏کنندگان دروس
و ساختار دانش‏گاه وجود داره،
هم در سازوکار استفاده از متخصصین و تحقیقات علمی.
انگار این بین حلقه‏های واسط گم شده‏اند.»
عده‏ای هم با همین انگیزه می‏رن خارج
که ببین اونها چه‏طور از علوم و مهارت‏های دانش‏گاهی
برای رفع نیازهای واقعی استفاده می‏کنن.
شاید بشه تو کشور هم این فضا بیش‏تر به‏وجود بیاد.

+ پست مرتبط: مقاطع تحصیلی دانش‏گاه

یا علی


مقاطع تحصیلی دانش‏گاه

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 89/1/19:: ساعت 7:57 صبح

سلام

یه چیزی درباره فضای آموزشی باید بدونیم
این‏ه که دو چیز هم‏زمان یاد داده می‏شه
- باید تعلیم بشه -
:
یکی علم و دانش،
یکی مهارت علم‏آموزی و تحقیق.

حالا مصداقی درباره مقاطع تحصیلی دانش‏گاهی بگم.
در دوران کارشناسی (لیسانس)
دروس اصلی، تخصصی و جانبی یک رشته تدریس می‏شه
(علم و دانش)
در کنار اون ما باید یاد بگیریم که
چه‏طور از منابع و تحقیقات موجود در اون رشته استفاده کنیم
(مهارت)
بعد فارغ‏التحصیلی دیپلم، لیسانس یا مدرکی می‏دن به ما
به اعتبار مؤسسه آموزشی که توش بودیم
که تو در زمینه مثلاً مهندسی مکانیک
1- دانش قابل قبولی داری (با معیار نمره مثلاً 15 و 43 صدم)
2- می‏تونی هروقت هم بخوای
از تحقیقات جدید انجام شده تو این رشته هم بخوبی استفاده کنی
(باز هم با همون معیار نمره 15 و 43 صدم)
پس نگران نیستیم که دروسی که خوندم
چند سال دیگه قدیمی می‏شن،
چون مهارت مراجعه به تحقیقات جدید رو دارم.

این نوع نگاهی‏ه که هم محصل باید داشته باشه،
هم معلم و مرکز آموزشی،
و هم کسی که می‏خواد این بنده خدا رو استخدام کنه.

در دوران کارشناسی ارشد
انتظار داریم که علاوه‏بر یادگیری دروس پیش‏رفته،
مهارت شرکت در یک تحقیق علمی
در رابطه با رشته تحصیلی به دانش‏جو منتقل بشه.
پس روی پروژه، ارائه سمینار، مقاله‏نویسی و مانند اون
تو این دوره بیش از دوره کارشناسی
تأکید می‏شه.
انتظاری هم که از یک کارشناس ارشد می‏ره
این‏ه که بتونه درباره صورت مسأله‏های جدید بخوبی تحقیق کنه.
در واقع داریم یک محقق تربیت می‏کنیم.

در دوره دکتری (تخصصی)
- همون‏طور که از اسم‏ش پیداست! -
فلسفه مطالب اون رشته معلوم می‏شن.
پس مسائل جدی جدید یک رشته رو می‏دی به دکترش
اون می‏گه که این مسأله ارزش حل‏کردن داره،
و از این مسیر باید برای حل‏ش جلو رفت.
بعد شروع می‏کنه زیرمسائل رو تعریف کردن
که هر زیر مسأله می‏تونه یک پروژه کارشناسی
یا کارشناسی ارشد باشه.
با حل هرکدوم از زیرمسائل و
کنار هم گذاشتن درست اونها
آقای دکتر می‏تونه یک جواب قانع‏کننده چندجانبه
برای مسأله اصلی پیدا کنه،
که بشه براساس‏ش تصمیمات بزرگ گرفت.
پس این بنده خدا می‏تونه بشه سرپرست تیم تحقیق.
*

رو این فکر کنید و نظر بدید،
شاید باز هم در موردش صحبت کردیم.

+ پست مرتبط: مقاطع تحصیلی دانش‏گاه - 2

یا علی

- - - - - -
+ در این موضوع سعی می‏کنم روی نظرات بزرگ‏واران متمرکز شم. مطالبی که تاکنون مطرح شده و ان‏شاءالله در پست آینده درباره‏شان صحبت خواهیم کرد:
1- جناب «مسیر»:
«مسأله‏ای که نوشتید حال و هوای ذاتی این مدارج‏ه ولی اتفاقی که اکنون در دانش‏گاه‏ها می‏افته با این آب‏بستن به رشته‏ها و تدریس و تحقیق و دانشجوگرفتن فله‏ای؛‏ با رسالت واقعی این سطوح کلی فاصله داره.»
2- جناب «حیرت!»:
«بعدازدکتری می‏تواند کلی مسئله جدید را شناسایی و حل کند و گزارش آن را بگذارد تا بعدی‏ها بخوانند. بعدی‏ها هم که یاد گرفتند می‏نویسند تا بعدی‏ها و ... اگر برای مملکت آب نداشته باشد برای سیستم آموزشی که نان دارد.»


بیداری؟

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 89/1/16:: ساعت 10:19 صبح

سلام.

طی یک کنکاش علمی (و شاید تخیلی) در یکی از کرات یکی از منظومه‏های یکی از که‏کشان‏های همین اطراف، مطلب جالبی کشف شده که برای اولین و آخرین بار در این خراب‏آباد منتشر می‏شود. یادتون باشه که معمولاً گنج توی خرابه یافت می‏شود. این موجودات عجیب به‏روشی مشابه پیامک ما با هم ارتباط برقرار می‏کنن. این توضیح رو هم بدم که متأسفانه این مطلب به زبان اصلی و ترجمه نشده است، برای همین دانش‏مندان زیادی از فهم اون عاجز هستن. نکته دیگه هم اینکه فقط مکالمات یک طرف در این کنکاش در دست‏رس بود. مکالمه طرف مقابل رو می‏تونید خودتون حدس بزنید.
- - - - - -

Thursday, 6/4/2009 4:42:41 AM
Masoud bidari?

Thursday, 6/4/2009 6:06:12 AM
Salam, khabam nemibare az dishab, nemitunam bavar konam dishab che gozasht, na arumam

Thursday, 6/4/2009 6:14:48 AM
Chi mishe hala? Shabe rehlate emam unam, fekre. Emam va khanevade shohada aziyatam mikone, javabe una chi mishe??

Thursday, 6/4/2009 6:26:54 AM
Nemidunam, ishala kheyr bashe aghebate hame and sahebe asli ro beresune Khoda harchi zudtar , enshaallah !

Thursday, 6/4/2009 6:33:09 AM
Agha bebakhshid sare sobhi mozahem shodam, arumtr shodam, merc,
Eltemas doa! :-)

یا علی

- - - - - -
+ ببینید بی‏کاری چه بلایی سر آدم می‏آره که آدم این‏جوری پست در بکنه.
+ واقعاً چه سالی رو پشت سر گذاشتیم.!.!.!


چه‏جور و چه‏طور

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 89/1/15:: ساعت 2:17 صبح

سلام.

ساعت دو نصف شب‏ه
و این یعنی یک روز می‏شه که سفرهای نوروزی تموم شده
ولی انگار دید و بازدیدهای مجازی تمومی ندارن.
مگه اینکه چشم آدم زیر اشعه مانیتور در پیت ال.جی. سرخ بشه
و آدم دل بکنه.
البته خدا رو شکر.
*

دارم سعی‏های آخر رو می‏کنم که بتونم این‏جا رو تعطیل کنم.
می‏شه عدد 500 رو بهانه کرد،
یا گستردگی باتری‏ها رو،
یا پیچیدگی فرایند انجام رساله رو،
یا شروع یه بیزینس جدید رو.
حتی می‏شه گفت ما خیلی خفن‏یم مثلاً
و اصلاً نوشتن تو یه خراب‏آباد نفسانی افت داره واسه‏مون!
یا گفت تو سال مضاعف باید دنیای مجازی رو رها کرد.
ولی شما باور نکنید.
سؤال اساسی الآن این‏ه که
- البته غیر از تو بی اُر نات -
چه‏جور می‏شه «چیزفهم» شد؟
و چه‏طور می‏شه «به‏دردخور» شد؟
واسه همین دل و دماغ‏م کیپ شده.
**

می‏گن یه آدمی
- آدم -
همت و کار مضاعف داشته
- واقعاً -
و البته اخلاص
- لابد - .
ولی تو این عالم چیز دندون‏گیری نشده بود
- به‏قدر جهدش و زعم خودش - .
وقتی به رحمت خدا رفت
شده بود معلم کلفت‏های این دنیا در عالم برزخ.

حالا حکایت ماست.
این‏جا که هیچ هنری نجستیم.
ببینیم تو جهنم قراره چه گلی به سر اهل‏ش بزنیم.

یا علی مددی

- - - - - -
+ حوصله کردید «مطالب خوبی که دیده‏ام» رو مرور کنید. دوستان گل کاشته‏اند در نوروز. تازه با خسّت شیر کرده‏ام که دل‏زده نشید.


ولی مرشد

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 89/1/11:: ساعت 10:24 صبح

السلام‏علیک ایها الامام الهادی
و الولی المرشد

«مَن یَهدِ اللَّـهُ فَهُوَ المُهتَدِ
وَمَن یُضلِل فَلَن تَجدَ لَهُ وَلِیًّا مُّرشِدًا
»
هر کس را خدا هدایت کند، هدایت‏یافته واقعی اوست؛
و هر کس را گم‏راه نماید، هرگز ولیّ و راهنمایی برای او نخواهی یافت!
(سوره کهف آیه 17)

السلام علیک و رحمه اللّه و برکاته

یا امام رضا


سفر بعد از سفر

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 89/1/7:: ساعت 2:17 عصر

سلام.

کمی که سفرباز باشید،
می‏دونید که هر سفری برای خودش آداب و مقصدی داره.
این آداب و مقصد به هزار چیز برمی‏گرده؛
هم‏سفرها، مکان، فصل، مدت، وسیله، هدف و مثل اینها.

به‏هر حال سفر کمک می‏کنه
بیش‏تر به خودت برسی،
خودت رو به‏تر بشناسی،
تصمیم بگیری که عوض شی،
و راه‏ت رو عوض کنی.
مثل جهادی.

خوب‏ه اول سال جدید تو سفر باشیم،
شاید بشه توش بهار رو واقعاً برای خودمون معنا کنیم.
و البته هر سفری آداب و مقصدی داره.
همین‏ه که مشهد بعد جهادی رو باید مغتنم دونست.

یا علی


بسیار سفر باید

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 89/1/6:: ساعت 11:26 عصر

سلام.

آدم تو زندگی‏ش چیزهایی می‏بینه ها!
بیش‏تر هم توی سفر،
و بودن با آدم‏ها.

در این سفر فهمیدیم که خوزستان
- بی برو برگرد -
یک کشور پهن‏آور ه.
و خوش‏حال‏یم که این کشور
در کنار کشورهای دیگه جزئی از ایران ه.

و فهمیدیم که بختیاری
- بی برو برگرد -
یک تمدن بزرگ و پرافتخار ه.
و خوش‏حال‏یم که این تمدن
در کنار تمدن‏های دیگه جزئی از فرهنگ عظیم ایران ه.

کاش قدر بدونیم؛
حداقل در حد دیدن و محترم دونستن.

یا علی

- - - - - -
+ ان‏شاءالله هفت‏ام می‏ریم پابوس غریب الغربا(ع) تا سیزده به‏در. ندیدیم‏تون حلال‏مون کنید.


<      1   2      


بازدید امروز: 230 ، بازدید دیروز: 16 ، کل بازدیدها: 482455

پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ