سلام.

این یه نظر شخصی است؛ هرچند ردّ آن را در حرف‏های بزرگان هم دیده‏ام. اما دوست دارم شما به‏عنوان یه نظر شخصی بسیار خدشه‏پذیر ببینیدش، روش فکر کنید و نظر بدید.
- - - - - -

1-
ما دو جور با آدم‏ها ارتباط داریم؛
-ارتباط به معنای دوست‏داشتن، احساس نزدیکی‏کردن،
بدآمدن از کسی، همیشه به حرف‏هاش توجه‏کردن و مانند آن-

یکی به‏صورت شخصی و دیگری به‏صورت جای‏گاهی.

مثلاً من جناب محمدامین را دوست دارم و هزاران احساس مثبت برای‏ش قائل‏م؛
مستقل از اینکه معلم‏ه، مسئول هفته شهدا بوده، جهادی‏کاره یا هر چیز دیگه.
تا اینجاش رابطه‏ام باهاش شخصی‏ه.

یه بزرگواری تو جهادی «تنگ ارم» برازجان بوشهر (گمان‏م سال 84) بود
که من ازش بشدت بدم میومد (به‏صورت شخصی)؛
ولی اون بنده خدا خیلی بهم لطف داشت.
یه شب تو حیاط نشسته بودم، اومد ماچم کرد و رفت مستراح!
حالا من سخت‏م بود که باهاش حتی بخوام احوال‏پرسی کنم
(خیلی بدجنس و حقه‏بازم، نه؟).

البته اون حس مزخرف بزودی از بین رفت
و مدت‏هاست که من هم ارادت شخصی نسبت بهشون پیدا کردم.

در مورد ایشون هم اون تنفر یا ارادت کاملاً شخصی بود
و ربطی به جای‏گاه‏ش نداشت؛
که از نظر جای‏گاهی بسیار محترم و باارزش بودند برایم.

یه پرانتز: (یه بحث مهم هم هست درباره‏ی روابط متقابل که الآن نظرم اون نیست؛
اینکه تو از یکی خوش‏ت میاد و طرف عین خیال‏ش نیست و بالعکس.)
یه پرانتز دیگه: (موافقید که با این نظریات آشفته خیلی به مطالعات روان‏شناسی نیاز دارم؟)

نکته‏ی مهم اینه که اولویت هر کدوم از این نوع روابط تو زندگی کجاست.

یه مثال جدی‏ش تو بحث سیاسی‏ه.
می‏گیم نباید گرایش حزبی داشته‏باشیم.
یعنی نباید به اشخاص و اسامی دل‏بستگی داشته‏باشیم.
ولی باید به عقاید و عمل‏کردها وابستگی داشت، وگرنه می‏شیم «همج الرعاء».

پس رابطه‏ی حمایتی شخصی در سیاست مذموم و رابطه‏ی حمایتی جای‏گاهی مطلوب است.

در روابط اجتماعی معمول هر دو نوع رابطه وجود داره؛
اما اغلب رابطه‏ی جای‏گاهی اولویت داره و حتی رابطه‏ی شخصی حرمت!
مثلاً رابطه‏ی شخصی استاد و دانشجو در حیطه‏ی کلاس و تعلیم صحیح نیست.

*** نتیجه
شاید همه‏ی اینها رو گفتم که پشت‏وانه‏ی این نتیجه‏گیری باشه:
در جامعه رابطه‏ی بین جنس مخالف باید از نوع جای‏گاهی باشد؛ نه شخصی.

سخت‏ش اینه که اگه یه وقتی، خدای نکرده، زبون‏م لال،‏ روم به دیوار ...
رابطه شخصی شد چه کاری می‏شه کرد؟
(البته بدی این رابطه بیشتر از عبارات به‏کار رفته‏است.)

در اینجا دو نکته وجود داره:

000))) باید رابطه‏ی شخصی بین جنس مخالف تبدیل به رابطه‏ی جای‏گاهی بشه.
(اغلب بشدت و بتندی تا مؤثر باشه
و در مواقعی که دو طرف عاقل و جاافتاده باشند
می‏شه و بهتره که این فرایند بآرامی و نرمی و با پذیرش دو طرف صورت بگیره.)

000))) فکر می‏کنیم چه نسبتی از روابط شخصی ایجاد شده چیزی شبیه «عشق»ه؟
یا برای آدم‏های مجردی مثل من چقدر شانس ازدواج موفق از قِبَلِ چنین رابطه‏ای وجود داره؟

نکته اینجاست که برای آدم‏های مذهبی به‏دور از این‏گونه تجربیات
گاهی این روابط مهم‏تر از حد خودش جلوه می‏کنه
و حسابی باعث دردسره.

این هم یه حرف.

اما دوست بزرگواری بود که به واسطه‏ی چنین هراسی
براش خواستگاری‏رفتن هفت‏خوان رستم شده‏بود.
این هم که نیست.

* * *

ما ها یه زندگی معمولی داریم در جامعه
با یه سری خطوط قرمز عرفی و مذهبی.
یه سری وظایف، اهداف و رسوم زندگی هم داریم.
اینها همیشه خوب تنظیم نشده‏اند
و حتی در بهینه‏ترین شرایط هم آدم بناچار ممکن است
دچار روابط شخصی با اطرافیان بشه؛
از قیافه یه سیاست‏مدار خوشش بیاد و علی‏رغم عقل‏ش ده بار بهش رأی بده،
یا از قیافه یه ... خوشش بیاد و ... ،
یا بخاطر نمره‏ی کمی که از فلان استاد گرفته همیشه با بی‏انصافی بدش رو بگه.

اینها نوعی وابستگی است که به‏نظرم مذموم است.
مهم اینه که با عقل بتونیم از گذر این تعلقات شخصی
به روابط جای‏گاهی مشخص برسیم؛
ما همه‏ی انسان‏‏های روی زمین را دوست داریم مگر اینکه ... ،
ما همه‏ی مسلمان‏ها را دوست داریم و برادر خود می‏دانیم مگر اینکه ... ،
ما برای همه‏ی شیعیان آرزوی عاقبت بخیری می‏کنیم،
ما همه‏ی زحمت‏کشان دل‏سوز و بی‏مدعا را دعا می‏کنیم،
همه‏ی خیّران، معلم‏ها، اهالی جهاد، رزمنده‏ها، سیدها و خانواده‏ی شهدا را دوست داریم،
از هر کس (حتی نزدیک‏ترین کسان‏مان و بخصوص خودمان) بدی سر بزند بدمان می‏آید،
به همه سلام می‏کنیم و به همه جواب سلام می‏دهیم بهتر از سلامی که شنیده‏ایم مگر ... .

این مگرها هم اگه شخصی شد بده و اگر جای‏گاهی باشه بجا.
دعای ماه رمضان (اللهم ... کُلَّ ...) یادمان هست؟

2-
این شعرها و بسیاری دیگر از کارهای ایشان بسیار دل‏نشین‏اند:
«

یک عمر تو زخم‏هایمان را بستی           هر روز کشیدی به سر ما دستی
شعبان که به نیمه می‏رسد آقا جان!       ما تازه به یادمان می‏آید هستی!

 ***

هم چاه سر راه تو باید بکنیم                  هم اینکه از انتظار تو دم بزنیم
این نامه ی چندم است که می‏خوانی؟      داریم رکورد کوفه را می‏شکنیم

 ***

هر روز به ما اگر که سر هم بزنی               بر ریشه‏ی خواب ما تبر هم بزنی
آقا تو که خوب می‏شناسی ما را            زنگ در خانه را اگر هم بزنی...»
یا صاحب الزمان...

یاعلی