جهنم زمینی
ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/9/8:: ساعت 11:14 عصرسلام.
نمیتونی بگی که یه عروسی میرم و میآم.
بهخصوص وقتیکه همهاش تو ذهناته
کلی از ازدواجهای شروعشده تو این سالن،
فقط بعد یک سال،
تبدیل به جدایی شده.
و اینکه کلی قراره توش خرج بشه.
و اینکه همه میآن که ببینن چه خبره.
و اینکه باید مدیریت شکم کنی تا آخر کار کم نیاری!
چه میدونم.
عقل سلیم که همراهات نیست.
*
زودتر از همیشه میری میشینی،
جایی که نه جلو باشه و نه عقب،
نه کنار باشه و نه وسط.
یکی یکی فامیل میآن و طبق انتخاب شما
جاشون رو پیدا میکنن.
«فامیل» برای یه خاندان بیش از صد نفر
کلمه پرمعناییه.
فامیل یعنی خیلی از آدمها،
کلی خاطرهها،
بخش بخش هویتات،
قسمتی از پشتوانهات.
و باز هم فکر میکنی به صله رحم
و قطع رحم،
و اینکه کدوم حروم بود و کدوم واجب،
و اینکه کجا بههم میرسن.
باید به کدوم بیشتر بها داد.
خدا آقا (آیت الله العظمی) مجتبی رو خیر بده.
خلاصه عروسی هر کوفتی هم که هست،
این یه حسن رو داره،
که فامیل رو توش میبینی
(صله رحم یا عدم قطع رحم).
هرچند که ترجیح بدی از جمعیت اناثشون فاکتور بگیری.
**
همه رفتن دیدن.
تو هر اتاق یه ال.سی.دی. بود
و تو دهنه مستراح گلکاری.
دستهگل سبد سبد،
آتیشبازی،
چه میدونم.
هرچی تو فیلمها دیدی و ندیدی.
لازم نیست بری.
بذار برن و واسهات تعریف کنن:
«زندگی جهنمی؛
بعضیها همینجا واسه خودشون جهنم درست میکنن.
حالا من موندم شب عروس خانم چهطوری میره دست به آب.
لابد کارگر میگیرن واسهاش که راه چاه رو باز کنه.»
(پرانتز
البته اگه قبول کنیم آدمها بعد این کارها
نیاز به تخلیه هم پیدا میکنن.
پرانتز)
بعد اضافه میکنن که:
«نکنه ما هم گیر همچین چیزهایی بیفتیم.»
خدا نکنه.
***
رفتی عروسی؛
حالا جور درد معده رو بکش،
همنفسشدن با یه آدم مست رو هم،
گیجی کشدارش رو هم.
اما،
فقط،
از خدا بخواه که به جهنم عادتی نشی.
یا علی
- - - - - -
+ بهحول و قوه الهی دارم به «پیوندها» یه نگاهی میاندازم. تو نگاه اول هم یه بیستتاییاش کم شد. تا ببینیم چی پیش میآد.